جوشکاری (167) عیوب ظاهری و باطنی دخترها
سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید
چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند
--------------------------------------------------------------------------
سلام
مادر دختر 18 ساله ای هستم. وضع مالی خوبی ندارم هر فصلی یک خواستگار با ما تماس می گیرد ، همه مومن شاغل و بدون مشکل. خواستگار اردیبهشت که اومد خونه و زندگی رو دید یا شایدم نمی دونم چه جوری قضاوت کنم که مشغول الذمه شان نباشم. راستش دختر من از شکم تا روی زانوهایش پوشیده از خال است که میگویند ماه گرفتگی است. به اولین خواستگارش گفت چنین مشکلی دارد پسره پذیرفت قرار شد بله برون انجام شود. رفتیم انگشتر نشان براش بخرند به اصرار خانواده پسر. نمی دونم چی شد؟همه چی بهم ریخت.
--------------------------------------------------------------------------
سلام خداوند بر شما
انسان ها به حسب بهره مندی از نعمت زیبایی و سلامتی در جسم و جان چند دسته اند:
گروه اول ، انسان هایی که در جسم و روح دارای جمال و کمالات اند. برخی از این دسته انسان هایی هستند بدون عیب و ایراد و بدون نقص در بدن ، و از حیث معنویات در اوج کمالات انسانی و اخلاقی ، که جز معصومین پاک کسی این چنین نیست ؛ افراد دیگر این گروه از سلامتی جسم و جان بهره دارند اما در اوج جمال جسمانی و روحانی نیستند و به گونه ای کمتر از این کمالات بهره می برند.
گروه دیگر کسانی هستند که نه در ظاهر و نه در باطن بهره ای از سلامتی و زیبایی و جمال ندارند و جسم مادی و صورت عنصری شان مانند چهره ی باطنی شان کریه و بد منظر است.
برخی در بدنشان هیچ نقص و مشکلی ندارند اما در اخلاق و ایمانشان مجمع نواقص و آلودگی ها هستند. ابولهب ها و ابوجهل های تاریخ مانند آنچه در فیلم ها نمایش میدهند لزوما دارای چهره های کریه و مشمئز کننده نبوده اند. چه بسیار خوب رویان و پری منظرانی که بویی از ایمان و اخلاق و خوبی ها نبرده اند و بین ظاهر خوبشان و درون کریه شان هیچ تناسبی برقرار نیست.
گروه بعد کسانی هستند که در بدن و صورت دارای عیب و ایراد ظاهری هستند و از جمال دنیایی بهره ندارند اما در اخلاق و معنویات سراسر آراستگی و نورند. فراوان پیش می آید که افراد مومن و با اخلاقی ، در بدن و ظاهرشان دارای نقص و عیبی باشند.
در حقیقت می توان گفت بین ظاهر و باطن انسان ها هیچ تلازم و نسبت مستقیمی وجود ندارد که بتوان از ظاهر به باطن کسی رسید و از باطن انسانی توقع ظاهرش را داشت. اینها را گفتم و گفتم تا بدانیم در دنیا نمی توان توقع جمع شدن تمام کمالات را در کسی داشت. همه ی ما کم یا زیاد دارای نواقصی هستیم و این نواقص یا در بدن و جسم مان است و یا در نهان و اخلاق وایمانمان.
یکی کم مو است و یکی کم رو.
یکی ضعف بینایی دارد و یکی ضعف مزاج.
یکی هوش ضعیف دارد و یکی عقل ضعیف.
یکی کوتاه قد است و یکی کوتاه فهم.
یکی پای دراز دارد و یکی زبان دراز.
یکی چشم دارد و بصیرت ندارد و یکی بصیرت دارد ولی چشم ندارد.
یکی زبان دارد و شاکر نیست ولی دیگری بی زبان است و شاکر.
یکی کفش برای پوشیدن ندارد وآن یکی پا ندارد برای پوشیدن کفش.
انسان ها متفاوت اند و حکمت در همین متفاوت بودن آنها است. اگر کارخانه ی آفرینش مانند کارخانه های بشری ، یک سان و یک شکل و یک اندازه تولید می کرد ، زندگی انسان ها لطف و صفایی نداشت. انسان های به قول ما مردم همه چیز تمام ، به غلط فکر میکنند که در همه چیز تمام هستند چون خداوند انسان را از ضعف آفرید و تا به کمال رسیدن ، باید خیلی بیشتر از این حرف ها تلاش کرد. صورت و بدن بی عیب و متناسب داشتن به معنی تناسب در انسانیت نیست. خودتان را مشغول نواقص مادرزادی و غیر قابل درمان و جسمانی دخترتان نکنید.
قرار نیست کسی به خاطر عیب ظاهری دختر شما ، مانع رفتن ایشان به مجلس شورا یا شورای شهر بشود. قرار هم نیست دختر شما برای ازدواجش نیاز به رای همه ی پسرهای شهرتان داشته باشد تا با رای همگان او برای زندگی مشترک کسی انتخاب شود. دختر فقط برای یک پسر است و کافی است فقط یک پسر ، دختر شما را با تمام خوبی ها و بدی هایش بپسندد. اشکال زمانی است که ملاک انتخاب ما ملاک هایی دنیایی و مادی باشد. اگر کمی حوصله به خرج بدهید و دلتان را با خدای خودتان صاف کنید و صادق باشید و مانع آمدن خواستگارها نشوید خداوند مصلحت شما و دخترتان را بهتر از من و شما می داند.
نگه داشتن دختر در خانه و مانع تراشی در ازدواج او ، آن هم توسط پدر و مادرش کار صحیحی نیست. با خواستگارهای دخترتان صادق باشید و فکر نکنید که با پنهان کاری باعث خوشبختی ابدی او می شوید. دانشگاه رفتن یا نرفتن دخترتان را هم با ازدواج او گره نزنید. دختر چه به دانشگاه رفته باشد و چه نرفته باشد باید ازدواج کند. خواستگار اگر آمد و مشکل دخترتان را شنید و نپسندید امر دیگری است ، اما ما نباید خواستگار را راه ندهیم یا بر خلاف میل باطنی مان ، خودمان را بی رغبت به ازدواج او نشان بدهیم. دروغ گفتن حتی در شوخی و مزاح نیز حرام است. پدر و مادر باید فضای خانه را به گونه ای معنوی کنند که دخترشان حتی فکر دروغ گفتن را هم نکند حتی در میل و رغبت نشان ندادن به ازدواج و در جواب های احتمالی به خواستگارها.
مهمترین کمک فکری به پدر و دختر خانه را ، مادر خانه که شما باشید باید بدهید. با شوهرتان در یک زمان مناسب و بی دغدغه حرف بزنید اما نه با لحن توبیخ و اعتراض ؛ و نه در حضور فرزندان. او را متوجه کنید که دانشگاه رفتن یا دانشگاه نرفتن دخلی به ازدواج دخترتان ندارد. اگر نگران نماز و حجاب او هستید باید قبل از رفتن به دانشگاه او را شوهر بدهید. دانشگاه و این کلاس های مختلط ، جهنمی است که هزار هزار یوسف را زلیخا کرده است. از من می شنوید اول ازدواج بعد دانشگاه!
حکایت تبلیغی: در یک اردوی جهادی دخترهای دانشجو از من خواستند همراه آنها به خانه ی کسی بروم تا راضی اش کنم دخترش را برای ادامه ی تحصیل به دانشگاه بفرستد. نگران ایمان دخترش بود. بعد از نماز مغرب و از جمع پسرهای دانشجو به خانه ی مرد روستایی رفتم. وقتی دست های پینه بسته ی پیرمرد و خانه محقرش را دیدم به او گفتم : در دانشگاه حلوا خیرات نمی کنند! اگر نگران ایمان دخترت هستی او را به دانشگاه نفرست. من هم با این عبا و عمامه ام واسطه ی فرستادن دخترت به خوابگاه های دانشجویی نمی شوم. از من می شنوی دخترت را همین جا شوهر بده و خودت را جهنمی نکن! من از دانشگاه ها و از خوابگاه های دانشجویی خبر دارم پدر جان!
امروز هم برای شما مینویسم: اول ازدواج بعد دانشگاه !
--------------------------------------------------------------------------
خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم
سلام سعي ميكنم مطالبي بگذارم كه وقتی این صفحه را بستید لبخندی از رضایت بر لب داشته باشید