جوشکاری (162) تفاهم فرهنگی در ازدواج
سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید
چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند
--------------------------------------------------------------------------
سلام. وقت تون بخیر.
متن کتاب جوش کاری رو به طور کامل خوندم. در متن این کتاب تاکید زیادی به معیار قرار دادن ایمان شده که البته من خدا رو شکر می کنم که این کتاب رو سر راه من قرار داد. از شما هم خیلی ممنونم که همه سعی تون رو برای معرفی بهتر خدا به بنده هاش می کنید. اما هنوز چند سوال تو ذهنم هست که ممنون می شم جواب بدید. من در انتخابم مهم ترین معیارم رو ایمان فرد گرفته بودم. البته از میزان ایمان ایشون اطلاع زیادی نداشتم و همه افرادی که ازشون تحقیق کرده بودیم ایمان خانواده ایشون رو مورد تایید قرار داده بودند. گرچه پس از محرمیت من چیزی از ایشون ندیدم که خلاف با ایمان بودن شون باشه مگر چند چیز کوچک که طبیعه، هیچ انسانی کامل نیست.
اما الان سوال من اینه که اگر مرد با فرض با ایمان بودنش (براساس چیزی که ما در ظاهر می بینیم) توی مدت کوتاه بعد از محرمیت از ظاهر همسرش ایراد بگیره حتی در قالب شوخی، آیا می شه بهش اعتماد کرد؟ در واقع طبیعیه مردی که تا حالا هیچ زنی غیر خواهرها و مادرشون رو بدون حجاب ندیدن پس از برخورد با همسرش به جای دیدن زیبایی هایی که بالاخره هر زنی داره (حالا یا کم یا زیاد) اول ایرادهایی رو که بازهم هر شخصی در ظاهرش ممکنه داشته باشه رو ببینه. گرچه من معتقدم که برخوردهای ایشون شاید از اختلاف فرهنگی که بین ما بود ناشی می شد اما دوست دارم دیدگاه شما رو هم بدونم.
--------------------------------------------------------------------------
سلام خداوند بر شما
داستان فرهنگ در امر ازدواج مثنوی هفتاد من است که به این راحتی ها جمع و جور نمی شود. فراوان از دانشجوها می شنوم که تفاهم فرهنگی یکی از مهمترین ملاک های ازدواج و شروط برابری و کفویت در نزد آنها است. اما گرفتاری اینجاست که فرهنگ معنای دقیقی ندارد که بتوان آن را معیاری برای اندازه گیری این تفاهم ها قرار داد. از این رو اختلاف فرهنگی در ازدواج نیز همانند تفاهم فرهنگی دچار ابهام و پیچیدگی است.
در دنیای امروز آمریکایی ها سعی می کنند فرهنگ خودشان را حتی به اروپایی ها بقبولانند و از ساکنین اروپا شنیده ام که بر خلاف تصور ما حتی در اروپا نیز عده ی فراوانی هستند که در مقابل فرهنگ آمریکایی مقاومت می کنند و از آن متنفراند و در مقابل آن ، فرهنگ بومی خودشان را تبلیغ می کنند.
در کشور ما نیز همین داستان به گونه ی دیگری وجود دارد. فرهنگ مرسوم در مراکز استان ها یا فرهنگ خاص پایتخت یا فرهنگ شهرنشینی هر کدام به نوبه ی خودشان فرهنگ های مجاور و رقیب و ضعیف تر را مورد هجوم و نابودی قرار داده اند و بین طرفداران هر کدام ، جنگ فرهنگی به گونه ای برقرار است.
اینکه مردم خطه ای دقیق و ریز بین باشند یا در بیانات و کلماتشان رک گویی کنند ، به فرهنگ آن خطه بر میگردد. ممکن است مردم سرزمینی به راحتی پشت کسی حرف بزنند اما در مقابلش سکوت اختیار کرده و لبخند بزنند.
اینکه من در سوال و پرسش های گذشته فقط اسلام را به عنوان فرهنگ معرفی کردم و معیار بافرهنگی و بی فرهنگی را اسلام و آداب و رسوم آن دانستم به این دلیل بود که میتوان با معیار قرار دادن اسلام اشتباهات فرهنگی هر تمدن و آداب و رسوم مناطق را معین و اندازه گیری و سپس اصلاح کرد چون تعالیم اسلام مطابق فطرت و مورد رضایت خداوند متعال است.
قابل اعتماد بودن از نظر بنده به معنای ایمان داشتن افراد به خداوند است. من فقط به کسی اعتماد میکنم و فقط کسی را معتمد خودم می دانم که ایمان به خداوند و اعتقاد به اسلام داشته باشد. البته این به این معنا نیست که اشخاص مومن مثلا زبانی نیش زننده ندارند یا زبانشان همیشه در کنترل عقلشان حرکت می کند. اشخاص مومن نیز کمبودها و مشکلات اخلاقی خاص خودشان را دارند و لازم است تحت نظارت یک استاد اخلاق به تربیت و اصلاح خود بپردازند اما به هر حال فرد مومن با تمام کم و کاستی های احتمالی اش قابل اعتماد تر از یک فرد کافر اما تحصیل کرده و با فرهنگ به معنی غربی آن است. فراموش نکنید که دایره ی کفر و تعریف کافر فقط شامل چشم آبی های انگلیسی نیست بلکه چه بسا یک ایرانی با فرهنگ و متمول اما روی گردان از خدا و غیر معتقد به اسلام نیز یک کافر باشد.
بعد از مسلم شدن ایمان در کسی ، اختلاف در آداب و رسوم و در یک اصطلاح اختلاف در اموری که از نظر شرع حساسیتی روی آنها نیست (که آن امور را به اسم مباح می باشیم) باید مورد بررسی قرار بگیرد. مانند نحوه ی تکریم و بزرگ داشت میهمان ، بی احترامی دانستن برخی کارها و دیگر امور که البته با پررنگ شدن اسلام و فرهنگ ناب آن در سبک زندگی افراد ، دیگر هیچ مشکلی در این زمینه در مقام عمل وجود نخواهد داشت. مشکل زمانی رخ می دهد که ایمان افراد یک ایمان سطحی و کم عمق باشد و سبک زندگی بومی افراد بر سبک زندگی اسلامی آنها بچربد و غلبه کند.
زمانی که از ملاک ایمان در ازدواج دم میزنیم مرادمان این است که کسی را انتخاب کنیم که اسلام را انتخاب کرده و می خواهد بر اساس آن زندگی کند. مومن کسی است که دین پدر و مادرش را بررسی کرده و خودش دوباره اسلام آورده است. مومن کسی است که اگر حکومتی دینی در کشورش حاکم نبود باز در نحوه ی رفتار او و عملش به اسلام تفاوتی حاصل نمی شد و رفتارش درون مرزهای کشور با بیرون از مرزهای کشور یک مدل کلی و دقیق را دنبال کند.
با قوت گرفتن ایمان و شناخت بهتر از اسلام ، فرهنگ های رقیب در دل افراد رنگ می بازد و افراد عاشق سبک زندگی اسلامی می شوند. اختلاف فرهنگی بین زوجین با هم معنا قرار دادن فرهنگ و اسلام ، معنای خطرناکی دارد چرا که به معنای اختلاف در دین و مسلک و سبک زندگی است اما اگر فرهنگ را به معنی آداب و رسوم محلی و منطقه ای بدانیم میتوان گفت اختلاف در فرهنگ یک امر عادی و زیبا در زندگی بشر است و جاذبه های خاص خودش را دارد مانند با نمک خوردن حلیم یا شکر زدن به آن. این بخش بستگی به علایق شخصی افراد دارد و از حوزه ی اندیشه و تفکر خارج است.
--------------------------------------------------------------------------
خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم
سلام سعي ميكنم مطالبي بگذارم كه وقتی این صفحه را بستید لبخندی از رضایت بر لب داشته باشید