پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوش کاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

سلام استاد، وقتتون بخیر. ممنون بابت وبلاگ بروز و مفیدتون.

یه سؤالی دارم:
راستش احساس نیازی که به ازدواج میگن رو دقیق نمیفهمم. بین دخترا و پسرا متفاوته؟ وقتی یه پسری به یه مرحله ای رسید، تو یه سن وشرایط خاص، وقتی احساس نیاز پیدا کرد، میتونه بره خواستگاری و...بالاخره ازدواج کنه. اهداف مختلفی هم میتونه داشته باشه، آرامش، تکامل دینش، عمل به سنت پیامبر، استقلال، ارضاء غریزه ی جنسی و... حالا یه دختر چطوری میتونه متوجه نیازش بشه؟ من وقتی خیلی بچه بودم، تنها هدف و آرزوم از ازدواج این بودش که عروس بشم و قشنگ ترین لباس عروس رو تنم کنم. فکر میکردم اند خوشبختی یعنی همین! اما حالا، اهدافم از ازدواج اینه که به آرامش برسم، همون آرامشی که خدا تو قرآن وعده ش رو داده و میدونم که خدا خلف وعده نمیکنه. عمل به سنت پیامبر، تکامل دینم، مستقل شدن و بزرگ شدن و ... راستش فکر میکنم اضطراب، ترس ازتنها موندن بعد از ازدواج خواهر و برادر و خدای نکرده ازدست دادن والدین، بعد از ازدواج تا حدودی حل بشه.
البته هدفم این نیستش که فقط به خاطر ترس از تنها موندن وحس سرباری و حرف و حدیث و نیش و کنایه های دیگران و...ازدواج کنم. دوس دارم مستقل شم. تا وقتی مجردیم هزار تا آقا بالا سر داریم. میدونم خیلی هاشون از رو دلسوزی هست، اما خیییلی اذیت میشم. وقتی روی همه ی برنامه های زندگیم، حتی تو جلسه اول خواستگاریم، کل بزرکترای فامیل باید نظر بدهند. کاش فقط بابا و داداش بودند. متأسفانه دائی، زن دایی، خاله و شوهر خاله و... هم باید رو همه ی کارام نظر بدن! حتی یه سال به خاطر حساسیت ها وحرف وحدیث هایی که بزرگترای فامیل که به پدر و مادرم تحمیل کردند، اجازه نداشتم که هیچ اردوی دانشجویی یا خادمی شهدا و جهادی و اینا برم! چون از نظر اونا خیییلی دیگه لووس شده بود!
دقیقأ 8 ماه یه جورایی مجبور بودم خونه باشم. وقتی ازدواج کنم، میدونم که یه آقا بالا سر دارم و دربست بایستی مطیعش باشم. این خیلی بهتره تا زندگی مجردی دخترا و نظرات تحمیلی کل فامیل و... وقتی ازدواج کنم، حس میکنم بزرگ شدم. با اینکه سنم کم نیست، اما تو فامیل، وقتی یه دختر کم سن و سال هم عروس میشه، همه تو ارتباطاتشون یه احترام خاصی براش قائلند. اما من که شاید حتی 10 سال هم از تازه عروس بزرگتر باشم، دقیقأ مثل یه دختر بچه باهام رفتار میشه. دخترا دوس دارن دوستشون داشته باشند. محبتی فراتر ازمحبت مامان و بابا که محبت شوهر مسلمأ بایستی بیشتر باشه. دوست دارم نزدیک ترین و صمیمی ترین کس را تو زندگیم تجربه کنم، هرچه زودتر. خیلی برام جالب و عجیبه که با یه خطبه ی عقد با یه پسر غریبه ، چطوری میشه که یه شبه تمام دنیامون وزندگیمون عوض میشه؟!!!
خیلی نیاز دارم که یه همسفر دائمی ان شالله تا بهشت داشته باشم. ببخشید اینقدر رک میگم، تنها نیازی که حسش نمیکنم، روابط جنسیه. تا حالا که تو مجردی اینطوری زندگی کردیم، خیلی سخته که تو متأهلی همه چیزمون کن فیکون بشه. تقریبأ یه حس ترس و تنفر. البته درونیه فقط. میدونم که واجب شرعیه و باید بهش عمل کرد. ولی ازخودم مطمئن نیستم. یعنی دوست دارم مثل بقیه عادی باشم وفرمان خدا برام فرقی نداشته باشه. چه نماز واجب، چه همچین روابطی زناشویی. اما نمیدونم چطوری باید ازخودم مطمئن بشم؟

--------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند برشما

خداوند را به خاطر وجود جوانان پاک و مومنی چون شما هزاران بار شاکرم و می دانم که همه به خاطر فضای خوبی است که به برکت اسلام و انقلاب اسلامی و خون شهدای گرانقدر ، در میهن اسلامی مان و در خانواده ها ایجاد شده است.

آب چشمه در مظهر چشمه همیشه زلال است. آب را اگر آلوده نکنند همچنان زلال خواهد ماند. فطرت پاک و الاهی انسان اگر از خودش حکایت بکند همین حرف هایی را میزند که شما نمونه اش را زدید. و دقیقا به همین خاطر است که شیطان و یاوران پلیدش تمام تلاش خود را می کنند تا جوان ما حیا و پاکی اولیه خودش را از دست بدهد و با از دست دادن حیا و عفاف کارش به جایی برسد که زلال بودن روحش در مظهر چشمه و ابتدای امر را بکلی فراموش کند. اما آب آلوده هم ، اگر به دل خاک فرو رود یا اگر بخار شود و به آسمان برود ، دوباره زلالی گذشته ی خود را به دست خواهد آورد. پس آلودگان را جای ناامیدی نیست چون یا باید سر خاکی بر سجده گذاشت و از میان سنگ ریزه های درون خاک عبور کرد و تصویه شد و سرانجام با رسیدن به سفره های زیر زمینی به مظهر چشمه بازگشت ، و یا باید دست قنوت و دعا به سوی آسمان بلند کرد و دل از خاک ربود و آب بودن خود را فراموش کرد و بخار آسمان ها شد ؛ بخارهای متراکم آسمان وقتی دوباره به زمین باز می گردند همان زلالی ابتدایی را دارند.

انسان وقتی غذای درون دهانش را می جود ، ماهیچه های اطراف فکش هم ورزش می کنند و قوی می شوند اما هیچ کس غذا را برای قوی شدن ماهیچه های اطراف فک نمی جود. حتی هنگام غذا خوردن فکر این مطلب نیز کمتر به ذهن کسی خطور میکند. ازدواج هم همین طور است. بعد از ازدواج نیازها و خواسته های متعدد و فراوان انسان ، خواسته یا ناخواسته هم در جان و روحش و هم در بدنش بر طرف می شنود و دقیقا مثل تقویت ماهیچه های فک نیاز نیست به تک تک این نیازها فکر کرد و آن ها را قبل از ازدواج بازیابی و مطالعه کرد. درست است که گاهی جویدن غذا برای برخی از افراد جنبه دستوری و درمانی پیدا میکند و آنها مجبورند غذا را به خاطر جنبه درمانی آن بجوند اما همه ی افراد این چنین نیستند. دقیقا به همین دلیل است که نیازهای یک پسر به ازدواج و ارتباط با جنس مخالف لازم نیست دقیقا از جنس نیازهای یک دختر در ارتباط با جنس مخالفش باشد. ازدواج پسرها اولویت ها و نیازهایی دارد که شاید در نگاه اول برای دخترها مطرح نباشد. درست است که این نیازها در برخی نقاط با هم طلاقی دارند و کاملا شبیه به هم هستند و هم دیگر را مثل دو خط متقاطع قطع می کنند اما در نقاط دیگر هیچ شباهتی به هم ندارند.

به طور مثال مردها می خواهند زن زیبا را ببینند و از زیبایی او بهره ببرند اما زن ها میخواهند زیبا باشند و دیده شوند. درست است که زیبایی و جمال ، موضوع یکی از نیازهای روحی و معنوی انسان در ارتباط مرد و زن است اما زن و مرد دو بهره ی متفاوت از آن دارند و در یک نقطه تلاقی نکرده اند.

قرار نیست دختران پاک و مومن ما ،آن هم قبل از تاهل و ازدواج تمام ریزه کاری های مسائل زناشویی را بدانند یا نیازهایی از نوع نیازهای پسرها به ازدواج را داشته باشند. هر کدام از دختر و پسر در این روابط زیبا ، عسیله یا شهد شیرین عسل خود را برمیدارد و بهره ی خودشان را می برند. اگر ازدواج را از نگاه یک پسر جوان بنگریم این عسیله یا شهد شیرین عسل معنایی دارد و اگر از نگاه دختران بنگریم معنایی دیگر. چون نیازهایشان متفاوت است و اصولا جنسیت دختر و پسر چنین اقتضایی دارد.

با ازدواج هیچ چیز کن فیکون نمی شود بلکه از زمان عقد شرعی نیازهایی که کمتر به آنها توجه کرده اید یا اصلا متوجه آنها نبوده اید به صورت ناخودآگاه و البته توسط شوهر نمایان می شوند و سپس همان نیازها توسط خود شوهر و در روابط زناشویی و رفتارهای عاطفی ، بر طرف می شوند. آدم و حوا نیز تا زمانی که در بهشت برزخی و مثالی خودشان بودند حتی متوجه بدنشان نبودند و بعد از آمدن به زمین متوجه عورت و برهنگی و زشتی خود شدند و خود را به صورت فطری پوشاندند.

نکته ی ضروری: بهشت برزخی آدم و بهشت موعود عالم آخرت ، به خاطر ماهیت خاصشان یا بهتر بگویم به خاطر بهشت بودنشان ، عاری از هر گونه درد و الم و رنج و سختی هستند. پس فراموش نکنید که زمین یا عالم خاکی ، بهشت موعود عالم آخرت یا بهشت برزخی آدم و حوا نیست. اینکه انسان بخواهد آرامش بهشت را در این دنیا تجربه کند امری ناشدنی است و شوهر و بچه و پول و ماشین و ویلا و شیلا ، آن آرامش موعود را برای کسی به ارمغان نمی آورد. گاهی ما به اشتباه آرامش بهشت موعود را از طریق این موجودات مادی می جوییم و صد البته که پیدا نمی کنیم ؛ چون اساسا موجودات مادی نمی توانند ما را آرام کنند. ماده ، با معنا و معنویت ، ارتباطی ندارد و جز معنای حقیقی عالم یعنی خداوند متعال ، کسی نمی تواند روح تشنه ی آدمی را سیراب کند. الا بذکر الله تطمئن القلوب.

با این جملات می خواهم تذکر بدهم که انتظارتان از شوهر (حتی با اخلاق ترین و آسمانی ترین آنها) نباید چیزی بیشتر از حد وجودی شوهر یا همسر باشد. آرامش معنایی درونی و غیر مادی است و ریشه در غیب عالم و سپس در بعد مخفی انسان یعنی جان آدمی دارد و ماده و مادی نمی توانند ناداشته خودشان را (که همانا آرامش است) به کسی ببخشند. قرآن کریم خانواده و زوجیت زن و مرد را محلی برای سکونت آنها می داند و با تعبیری لطیف می فرماید: لتسکنوا الیها. اما این سکونت دنیایی هیچ وقت جای بهشت موعود و عالم آخرت را پر نمی کند تا کسی گمان کند شوهر و ازدواج و خانواده ، همان بهشت آرامش خداست تا خدای نکرده بعد از ازدواج و بعد از مواجهه با واقعیت های دنیایی و پست ازدواج ، تمام کاخ بلورین خودساخته ی ذهنی تان فرو بریزد و در ابتدا به آیه کریمه ی قرآن شک کرده و سپس به خانه ی بخت و شوهر بخت برگشته بد و بیراه بگویید.

خداوند هر کدام از زن و مرد را آفرید و برای هر کدام از آنان دستوراتی و احکامی مقرر کرد تا هر کدام در مسیر سلوکشان آن دستورات را انجام دهند. برخی از این دستورات الاهی ، زنانه و مردانه ندارند و عینا شبیه به هم هستند و هم مردان و هم زنان نسبت به آنها مکلف اند و باید آن احکام را به جا آورند نظیر روزه ی ماه مبارک رمضان. اما برخی دیگراز احکام ، احکام خاص مردان یا احکام خاص زنان هستند نظیر جهاد برای مردان یا توالد برای زنان. دسته ی دیگری از احکام هم هستند که به نسبت جنس دیگر وضع شده اند و اگر در مکانی فقط مردان یا فقط زنان بودند آن حکم اساسا موضوع پیدا نمی کرد مثل حجاب برای زنان. حال اگر ما جنس مرد را بشناسیم قطعا متوجه می شویم که چرا خداوند زن را مجبور به حجاب در حضور نامحرم کرده است. به همین دلیل است که بانوان در یک مجلس کاملا زنانه نیازی به حجاب و پوشش سراسری بدن ندارند اما با حضور فقط یک مرد نامحرم موظف به پوشش کامل بدن هستند. پس احکام پوشش زنان در مقابل نامحرم به گونه ایست اما در مقابل محارم خودشان نظیر پدر و برادر به گونه ای دیگر و سپس در مقابل محرم ترین محارم یعنی شوهر ، حکم حجاب اساسا معنا ندارد. این سلسله مراتب احکام به این دلیل است که مردان به نسبت یک زن متفاوت اند. گروهی نامحرمند و گروهی محرم. در گروه محارم هم برخی بر اساس زوجیت محرم شده اند و برخی بر اساس نسب و برخی دیگر بر اساس سبب.

ازدواج نقطه ی تلاقی زن و مرد است در احکام. درست است که در ازدواج هر کدام از زن و مرد وظایف خودشان را انجام می دهند و عسیله ی خودشان را در ارتباط با دیگری بر می دارند اما در عین حال موجب تکامل دیگری و لذت دیگری نیز می شوند. قرار نیست یک پسر یا دختر مجرد همه ی نیازها و خوبی های ازدواج را در دوران تجردش درک کند و سپس تصمیم به ازدواج بگیرد بلکه کافی است به امر خداوند قدم در این راه بگذارد. اگر دختر بود و خواستگار مومنی داشت او را بدون دلیل موجه رد نکند و بپذیرد و اگر خواستگاری مومن نداشت صبرجمیل اختیار کند و به دعا بنشیند تا خداوند روزی اش را در زمان مناسب برایش نازل کند و اگر پسر بود در امر ازدواج تعلل نورزد و همسر اختیار کند.

آمادگی های هر کدام از دختر و پسر برای ازدواج ، به خاطر نوع نیازهای متفاوتشان ، فرق میکند. نمی دانم منظور شما از اطمینان از خود چیست؟ اما به صورت خلاصه و سر بسته چند نکته خدمتتان تقدیم میکنم:

شروع کننده ی همه ی داستان های ازدواج از خواستگاری تا روابط زناشویی پسرها هستند. لازم نیست شما دخترها کار خاصی بکنید. فقط کافی است به خواسته های شرعی و قانونی همسرتان پاسخ مثبت بگویید. یک تمکین واقعی که مورد نظر شرع است همین است که زن در هر زمانی که شوهرش از او خواسته ای در مورد روابط زناشویی داشت او را جواب گوید و با برخورد خوب و اخلاق نیکو در کنارش باشد. اگر ایمانتان شما را به این مرز رسانده که همه ی خواسته های شوهر را در حوزه ی زناشویی پاسخ گو باشید و بدون دلیل مخالفت نکنید ، من این اطمینان را به شما می دهم که نگران هیچ چیز در روابط زناشویتان نباشید. ان شاالله

-----------------------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم