پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوش کاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

سلام حاج آقا.

عزاداری هاتون قبول. این ایام رو هم خدمتتون تسلیت میگم. 

حاج آقا یه سؤال دارم از خدمتتون. مگه شما تو این جوشکاری قبلی نفرمودید که زید بن حارثه و همسرش زینب ازدواج کردند و از هم جدا شدند؟!!! خب حالا با توجه به این قضیه پس چرا کسی زیر بار ازدواج با کسی که تجربه ای شبیه تجربه ی زینب داره، نمیره؟؟؟!!! اصلأ چرا وجهه ی طلاق تو جامعه ی ما انقدر بده؟! خصوصأ واسه یه خانم !!! مگه نه اینکه طلاق حلال خداست حتی اگه زشت ترین حلال خدا باشه ؟!!! مگه نه اینکه یه سوره تو قرآن کریم هست با این نام ؟! پس چرا مردم ما انقدر با یه فردی که طلاق گرفته سنگین رفتار میکنند ؟! اشتباه من چی بوده به جز اینکه با شوهرم هم کفو نبودیم و اون نمیخواست بندگی خدا رو کنه ؟! و من فقط واسه اینکه راهم از خدا جدا نشه از همسرم جدا شدم !!! چرا کسی به درد ما رسیدگی نمیکنه ؟! هر کسی پی زندگی خودشه و از درد و غم دیگران بی خبر !!! حاج آقا دلم میخواد راجع به عرایض من توی یکی از جوشکاری هاتون صحبت کنید . شاید اینجوری یه نفر که شرایطش مشابه شرایط منه درد دل منو بخونه و حتی همین نوشته باعث بشه که نیمه ی گمشده شو پیدا کنه !!! همونجور که من دنبال نیمه ی گمشده ام هستم !

 --------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند بر شما

احکام و معارف اسلام مثل قطعات پازل به صورت دقیق و هماهنگی کنار هم قرار میگیرند و بعد از این هماهنگی و این چینش دقیق ، تصویر زیبای سبک زندگی اسلام را نشان ما می دهند. همان طور که در این تصویر هنری آفریدگار حکیم قطعه ای به نام ازدواج زن و مرد وجود دارد ، قطعه ی مورد نیاز دیگری به نام طلاق زن و مرد نیز باید وجود داشته باشد. همه ی زنان و مردان مسلمان ، زندگی و حیات مسلمانی و منطبق بر احکام آن ندارند و به همین خاطر زندگی را برای خودشان و اطرافیانشان سخت و طاقت فرسا می کنند. طلاق حلالی است که وجودش برای برخی خانواده ها لازم است و قانون گذار حکیم نمی توان ساختمان خانواده را بدون آن قطعه و بدون آن فضا طراحی کند چون بالاخره برخی از خانواده ها به آن نیاز پیدا خواهند کرد مثل سطل زباله در آشپزخانه ها یا توالت در آپارتمان.

این شماره زمان مناسبی برای نوشتن از ملاک های انتخاب همسر نیست چون حرف های گفتنی را در گذشته و به کرات گفته ایم اما نباید فراموش کنیم که ممکن است با تمام وسواس ها و تحقیق ها و پرس و جوها باز ازدواجی سربگیرد که دو انسان با دو ملاک و دو دنیای متفاوت و در یک کلمه ، با دو جهت متفاوت مثل شرق و غرب ، در کنار هم قرار بگیرند و یک زندگی با پالان کج را چند صباحی امتحان کنند ولی در آخر با داد و فریاد و دعوا یا بدون داد و فریاد و دعوا ، این بار کج را بر زمین بگذارند و از هم جدا شوند.

اگر بنده بر ایمان تاکید میکنم به این دلیل است که با بی سواد و با سواد میتوان زندگی کرد ؛ با شهری و روستایی میتوان زیر یک سقف رفت ؛ با زشت و زیبا میتوان ساخت اما با یک حیوان ناطق بی ایمان که نام انسان را یدک میکشد واقعا نمی توان زندگی کرد مگر اینکه ایمانی چون نوح یا آسیه داشته باشیم. نوح و آسیه ، مرد و زن مومنی بودند که هر کدام همسران کافری داشتند.

باید این مژده را به شما بدهم که در مجموع اتفاق خوبی در جامعه ی ما در حال شکل گیری است و آن اتفاق خوب این است که جامعه ی مسلمان ما به سمت عمیق تر شدن نگاهش به اسلام پیش میرود ؛ اما در عین حال این تغییر نگاه به اسلام ، متوجه همه ی افراد جامعه نیست و متاسفانه این اتفاق نیک در همه ی سطوح جامعه رخ نداده است. این تعمیق نگاه عمدتا در قشر جوان و در میان جوانان در میان دانشجویان یا جوانان آشنا با مطالعه صورت گرفته است و جوانان توانسته اند پوسته ی اسلام را از مغزش جدا کنند و به مطالعه ی هسته ی مرکزی اسلام بپردازند. جامعه را افرادش می سازند چون جامعه حقیقتی جدا از افراد و آحاد انسانی ندارد و لذا جامعه یک مفهوم اعتباری است. برای رشد یا حرکت تکاملی و معنوی جامعه نیز باید افرادش رشد کنند و فهم خود را از اسلام عمیق کنند. اگر نگاه افراد به ازدواج و طلاق یک نگاه واقعی و صحیح و آن هم در میان منظومه ی معارفی اسلام باشد آن روز است که روند ازدواج و طلاق از شکل غلط موجودش خارج می شود و اصلاح واقعی فرهنگ در این دو مقوله صورت خواهد گرفت.

به همان اندازه که فرهنگ ازدواج و سپس ملاک های ازدواج جوانان امروز کشور ما ، با دستورات اسلام فرسنگ ها فاصله دارد ، علل و دلایل و مشکلات و آمار طلاق نیز با دستورات اسلام فرسنگ ها فاصله دارد. کسی که عینک خاک گرفته اش ، او را از نگاه صحیح به ازدواج باز میدارد ، نگاهش به ادامه ی زندگی و یا طلاق نیز خاک گرفته است.

امروز جامعه ی ما با جوانان فراوانی روبرو است که یک بار زندگی مشترک را تجربه کرده اند اما به هر دلیل این زندگی ادامه پیدا نکرده است. جوانی که طعم روابط جنسی و همسر را چشیده است با کسی که از ابتدای عمرش مجرد بوده است تفاوت های فراوانی دارد. این جوانان باید بدون فوت وقت زندگی جدیدی را آغاز کنند اما همین مشکلات فرهنگی مانع سختی بر سر راه آنان است. نظیر همین مشکلاتی که شما به پاره ای از آنها اشاره کردید. این جوانانی که متاسفانه تعداد آنها کم هم نیست ، و به هر دلیل طلاق و جدایی را تجربه کرده اند ، در ازدواج مجددشان یا با افرادی ازدواج خواهند کرد که چنین تجربه ای در زندگی خود نداشته اند ، و یا اینکه همسرشان هم مثل آنها این تجربه ی تلخ را داشته و هم درد اوست و نیاز به ازدواج او را مجبور کرده است که دوباره وارد دهان شیر شود و خودش را در محک دیگری قرار بدهد.

نمی خواهم بر روی پرونده ی ازدواج مجدد کسی که یک زندگی کوتاه ناموفق داشته است ، خط بطلان بکشم چون طلاق و جدایی یا فوت همسر، دلیل مناسبی بر تنها ماندن و مجرد بودن نیست و همه باید ازدواج کنند و تشکیل خانواده بدهند ؛ اما اگر واقعی نگاه بکنیم ، پرونده ی یک ازدواج مجدد با پرونده ی یک ازدواج عادی تفاوت ماهوی دارد. متاسفانه در فرهنگ کنونی ما به همان اندازه که ازدواج دوم و سوم و چهارم یک مرد ، زشتی و قباحت دارد ، ازدواج اول یک پسر جوان با یک زن مطلقه ، بدون دلیل و تعجب برانگیز است. لذا در این فضای کاریکاتوری به اسلام انتظار نداشته باشید که ازدواج یک دختر باکره مثل ازدواج یک مطلقه باشد.

راه چاره این است که شما انتظار نداشته باشید که ازدواج مجددتان ، روندی مثل ازدواج اولتان داشته باشد. واقعیت را مرور کنید و شرایط خودتان را بپذیرید و بدانید در فضای فرهنگی موجود ، دلیلی ندارد که یک پسر برای ازدواج اول و آخرش ، با یک دختر مطلقه ازدواج کند مگر این که با دلایل قانع کننده ای این ازدواج در نظرش رجحان داشته باشد. اگر این رجحان پیدا شود این ازدواج با تمام تعجبی که در اذهان ایجاد میکند در واقعیت رخ خواهد داد اما اگر منصفانه قضاوت بکنید بدون این دلیل قانع کننده این ازدواج سر نخواهد گرفت. امیدوارم این دلیل قانع کننده برای ازدواج مجدد شما پیدا شود اما اگر چنین دلیلی در میان نباشد بهترین راه حل برای شما و افرادی شبیه شما ، آن است که باکسی ازدواج کنید که با شما هم درد است و به هر دلیل زندگی اولش را از دست داده است.

دو مار گزیده به خاطر شباهتشان به هم و تجربیاتشان از گذشته ، شرایط همسر دومشان را درک خواهند کرد و با تجدید نظر در رفتارهای گذشته شان ، رفتارهای بهتری را به خرج خواهند داد.

آنچه مهم است ازدواج مجدد شما و حرکتتان به سوی آینده ی بهتر است ؛ اما آنچه از ازدواج مجددتان مهم تر است این است که آگاهی خودتان را از دستورات اسلام و نحوه ی مبارزه ی اسلام با انحرافات و کجی های جامعه بیشتر بکنید و با علم و عملتان به جنگ این رفتارهای غلط بروید و خودتان را به هیچ عنوان با این کجی ها وفق ندهید و با شناخت کامل از اسلام و طبق رضایت خداوند و در جهت سعادتتان بهترین تصمیم را در این شرایط بگیرید. با نگاه ها و برای نگاه ها زندگی نکنید بلکه زندگی خودتان را صرف نظر از نگاه ها ، و طبق نظر اسلام بنا کنید تا بتوانید آزاد و رها از این نگاه های آزار دهنده و حرف و حدیث های شیطانی ، به سمت رضایت خداوند حرکت کنید. کسی که دلیل طلاقش رضایت خداوند و سبک زندگی اسلامی بوده ، مسلما باید آینده را نیز طبق همین نگاه بنا کند.

اگر میخواهیم نظریه اسلام در باب خانواده درست و دقیق اجرا شود نیاز است که به همه ی این نظریه و اجزای آن ، نگاه دقیق و کامل داشته باشیم تا هم ازدواج و هم طلاق در مسیر درست خودشان قرار بگیرند.

نکات مفصل دیگری در نظرم هست که در صورت نیاز و طرح سوال ، مطرح خواهم کرد ان شاالله.

-----------------------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم