جوش کاری (118)

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوش کاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

سلام

در مورد ازدواج طلابی که در سال های اولیه تحصیلی اند(سال دوم و سوم) نظرتان چیست؟
بالاخره مسایل درسی و مالی مطرح هستند...
باتشکر از این بحث بسیار مفید

--------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند برشما

ازدواج سنت حسنه ی پیامبر مکرم اسلام است و برای همه ی مومنان پسندیده است. کار مشاور این است که نقاط مثبت و منفی هر گزینه را جدا بررسی کند تا کسانی که با این مورد خاص برخورد دارند بتوانند تصمیم پسندیده تری در آن موقعیت اخذ کنند.

بحث امروز ما ازدواج طلاب و دانشجویان در سال های ابتدایی تحصیل است و صد البته که بحثی کاربردی و مبتلا به برای طیف وسیعی از مخاطبین فرهیخته ی ماست.

بالا رفتن سن ازدواج و مشکلات اطراف آن نظیر تاخیر در توالد ، همه ی اندیشمندان و مصلحان اجتماعی را نگران کرده است. نسخه ی هر مشاوری باید ناظر به واقعیت و البته خطرات احتمالی پیش روی جوانان باشد. پس با کسب اجازه از شما چند نکته خدمتتان تقدیم می کنم:

کسی که نیاز به تشکیل خانواده و همسر دارد و خوف افتادن در گناه برای او می رود ، بدون تاخیر باید اقدام به این واجب الاهی کند. این واجب الاهی طلبه و دانشجو نمی شناسد و حکمی فراگیر برای همه ی مکلفین است. اگر نگاه ما به ازدواج ، از نوع نگاه به یک واجب الاهی باشد مسلما گرفتار مقدمات غیر ضروری و بعضا غلط نمی شویم. حکم ابتدایی برای همه ی جوانان این است که باید هر چه زودتر ازدواج کنند و این سنت حسنه را به تاخیر نیاندازند.

اگر خطراتی که به سبب ازدواج ( از نظر بنده به هنگام ولی از نظر مردم زود ) متوجه طلاب و دانشجویان است خوب بررسی و مطالعه شود آنها می توانند به این وظیفه ی اسلامی خود عمل کنند و بدون دلیل ازدواجشان را به تاخیر نیاندازند. اساتید بزرگ حوزه های علمیه نظیر حضرت آیت الله مجتهدی رحمت الله علیه و دیگر بزرگان عمدتا با ازدواج طلاب قبل از پایان یافتن شش پایه ی اول که مصادف با اتمام خواندن کتاب شریف لمعه است مخالف بوده و هستند و اظهار می کنند که ازدواج طلاب قبل از درآمدن از آب و گل طلبگی و افتادن در مشکلات زندگی آنها را از طی کردن این مسیر طولانی باز می دارد. این بزرگان این مطلب را به تجربه یافته بودند و صد البته که مطلب حقی است.

طلبه و دانشجویی که در سال های ابتدایی تحصیل ازدواج میکند ناچار است که برای امرار معاش بخش عمده ای از وقت خود را صرف کسب روزی حلال کرده و بخش دیگری را صرف گرفتاری های خانه و همسر و فرزند کند. طلبه با صرف وقت برای معاش و سپس خانواده ، دیگر توان و حوصله و تمرکزی برای مطالعه و مباحثه نخواهد داشت و به هیچ عنوان به قله ی تحقیق و پژوهش و تولید علم نخواهد رسید. دلسوزی بزرگان حوزه از این باب است که طلاب بتوانند بخشی از راه طولانی طلبگی را در دوران مجردی و به سرعت بپیمایند و زمانی که توانایی تدریس و کسب معاش برایشان فراهم شد اقدام به ازدواج کنند. اقدام زودتر از موعد به ازدواج برای طلاب و دانشجویان باعث می شود که کوهی از مشکلات ، زوج جوان را در آغوش بکشند و شیرینی سال های ابتدایی زندگی را برایشان تلخ کنند. علاوه بر این که ممکن است تاب و توان طلبه در این مشکلات تمام شود و چه بسیار دوستانی که عطای طلبگی و کسب علوم دینی را به لقایش بخشیده اند.

این خطر مهلک تا جایی است که گذشتگان و بزرگان حوزه در ضرب المثلی ازدواج طلاب جوان را قتلگاه دوران طلایی کسب علم و پایان طلبگی شان قلمداد می کردند و تاکید می کردند که آنان که در علم و معرفت به جایی رسیده اند بعد از اخذ اجازه ی اجتهاد تازه به فکر همسر و خانواده می افتادند اما با شرایط امروز طلاب باید حداقل کتاب لمعه را به پایان برسانند و بعد ازدواج کنند. بنده نیز به تبع فرموده ی استادم حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی همین رویه را انجام داده ام.

ارتزاق طلاب علوم دینیه از شهریه یا همان ماهانه ی طلبگی است که به صورت بورسیه تحصیلی به آنان پرداخت می شود. درست است که مقدار این شهریه بسیار اندک است اما همین شهریه ی اندک چون به تناسب مقطع تحصیلی طلاب و البته معیل یا مجرد بودن آنان است ، در سال های ابتدایی تحصیل بسیار کمتر می باشد و فشار بیشتری به طلاب متاهل وارد می شود. متاهل ها عمدتا مجبور می شوند ابتدای روز را به سر کار بروند و زمان خوب و مناسب تحصیل را از دست می دهند.

به نظرم فقط طلابی از این فشارهای بی امان زندگی در امان می مانند که از طرف پدرشان حمایت شوند و یا به هر صورت نیازی به رفتن به سر کار نداشته باشند تا بتوانند در تحصیل علوم دینی متمرکز شوند. تحصیل علم و دانش با کسب درآمد جمع نمی شود و چه طلبه و چه دانشجو باید تکلیف خودش را در این داستان مشخص کند. توصیه بنده به دانشجویان دانشگاه ها هم همین است که تا پایان مقطع کارشناسی یا حتی ارشد ، خود را وارد بازی عشق و عاشقی های دانشجویی نکنند و با جدیت راه کسب علم را در پیش بگیرند. کسانی که حامی مالی مناسب و دلسوزی دارند می توانند به راحتی به تشکیل خانواده فکر کنند اما فراموش نکنیم که همسر و فرزند حتی بدون دغدغه ی معاش ، گرفتاری های خودش را دارد.

پس جمع بندی این می شود که اگر خانواده ها بال حمایتی خودشان را بر سر زوج جوان طلبه و دانشجو پهن کنند ازدواج دو جوان دانش جو در سال های ابتدایی تحصیل بهترین گزینه است. اما اگر قرار است زوج جوان بدون حمایت خانواده ها ، با کار و تلاش مضاعف از قله مشکلات بالا بروند بهتر است که آغاز این دو ماراتن را به بعد از گذراندن یک یا دو مقطع تحصیلی و رفع موانعی نظیر سربازی موکول کنند.

وعده ی خداوند

عقل حساب گر انسان او را مجبور میکند که دخل و خرج ها را محاسبه بکند و با عینک ریاضیات به رزق و روزی الاهی بنگرد. اما با محاسبات توحیدی و الاهی ، مشکلات ازدواج چون نمک در آب حل می شوند و مشاهده می شود که روزی مقرر همه به آنها رسیده و خواهد رسید. درست است که حساب و کتاب های مدرسه ای با این حرف ما جور در نمی آید اما قسمت دیگری از معارف ما ماید این نکته است. به طور مثال در کتب روایی ما فراوان نقل شده و اساتید عقائد و اخلاق فراوان برای ما نقل کرده اند که روزی همه ی مردم در کسب و کار است اما روزی اهل علم را خداوند خود متکفل شده است. حساب دانشمندان از عموم مردم جداست و طلاب و دانشجویان علی رغم سختی های معاش باید بدانند که روزی شان از طرف پروردگار تضمین شده است. بله قرار نیست این روزی همیشه نان داغ و کباب داغ باشد اما دائمی و سیر کننده است. اهل علم اگر برای خداوند و تعالی خود و جامعه اسلامی شان کسب علم کنند ، خداوند از جانب خود برکاتی را برایشان نازل میکند که در هیچ حساب و کتابی منظور نمی شود. گذران زندگی طلاب مبتدی حوزه های علمیه با اندک شهریه ی طلبگی که با حساب گرانی های امروز چیزی کمتر از دویست هزار تومان است از همین مقوله است.

دختری که با یک طلبه عقد عاشقی می بندد نباید نگران صبحانه و نهار و شامش باشد. طلاب برای خداوند و تبلیغ دین الاهی کار می کنند و خداوند به واسطه ی همین نیت خالصشان روزی آسمانی اش را برای آنان نازل میکند. شاید مقدار پولی که در زندگی طلبه ها جابجا می شود کم باشد اما همین پول اندک اما پر برکت ، به علت انتصابش به امام زمان و حجت خدا ارواحنا لمقدمه الفدا مشکلات آنان را رفع میکند. یادم نمی رود که در ماه های اولیه ازدواجم که با خانوم به قم آمده بودیم و شهریه ام هنوز وصل نشده بود و از تدریس و منبر هم خبری نبود فقط با شصت هزار تومان شهریه روزگار میگذراندیم و خوش ترین روزهای عمرمان را سپری می کردیم.

وعده ی خداوند از مقوله ای دیگر است. اگر طالبان علم ، خدا را بجویند و به دنبال راه دنیا جویان نباشند و زرق و برق دنیا در چشمشان نتابد و به همان نان خشک طلبگی بسازند ، میتوانند زودتر از همه ازدواج کنند و ازدواج هیچ مانعی برای تحصیل و سلوک آنان نیست. همسری بساز و همراه مهمترین توشه ی این سفر برای طلاب است. بنده خودم طبق فرموده استاد مرحومم شش سال طلایی عمرم را مجرد گذراندم و درس های پایه های اول طلبگی را خوب هزم کردم ؛ اما الان که به گذشته نگاه میکنم افسوس می خورم که چرا آن شش سال را مجرد بودم. کاش با عنایت به همین حمایتی که از سوی امام زمان و از سوی پدر عزیزم شامل حالم شده بود شش سال زودتر ازدواج می کردم. من از حوادث دنیا و خطرهایی که در کمینم نشسته بود بی خبرم و چه بسا الان که به این مکانت رسیده ام به خاطر همین گوش کردن کلام استاد و اطاعت از ایشان بوده است.

از ازدواج ساده ی طلبگی نترسید. سختی هایش زیاد است اما این همه به پای شیرینی هایش نمی رسد. حساب و کتاب زندگی طلبگی نیز غیر از زندگی عموم مردم است. این به معنی چرب بودن سفره طلاب نیست به معنی تفاوت ساختاری این نوع زندگی با زندگی مردم است. دانشجویان نیز اگر در تحصیلشان جهت خدایی را فراموش نکنند و صرفا به دنبال دنیا و زندگی بهتر نباشند همین قواعد برایشان ثابت خواهد بود ؛ اما حیف.

-----------------------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوش کاری (114)

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوش کاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

-------------------------------------------------------------------------- 

سلام حاج اقا خسته نباشید
من یه مدتی هست برای ازدواج با یک طلبه اشنا شدم که سه سال هست در قم زندگی میکنند یعنی مال ایران نمی باشندو واسه یکی از کشورهای همسایه هستند خودم ساکن تهرانم؛ شاید عجیب باشد که یک طلبه شخصا مسئله ازدواج را به یه دختر بیان کنند و خواستگاری کنند البته به دلیله تفاوت فرهنگیه ! این مسائل برای خود و هموطنانشون عادی هست . من نمیدونم چیکار کنم ؟ نمیدونم ایا خانوادم با یه خارجی موافق هستند یا نه ! میدونم این کار اشتباه با این طلبه در ارتباط باشم البته اشتباه برداشت نشود فقط واسه امر ازدواج ! اصلا هم با خانوادم راحت نیستم که این موضوع رو مطرح کنم ترجیح میدم این قضیه رو خاتمه بدم .اما نمیدونم چه جوری ؟ چیکار کنم ؟
کمکم کنید

-------------------------------------------------------------------------- 

سلام خداوند برشما

ازدواج با یک طلبه یک مقوله است و ازدواج با یک طلبه ی خارجی مقوله ای دیگر. من در این شماره در مورد ازدواج طلبه ها صحبت نمی کنم بلکه روی سخنم را با کسانی قرار میدهم که خواستگارانی از ملیت های مختلف دارند. منظورم ازدواج یک ایرانی با غیر ایرانی از هر ملیت است.

همان گونه که تاکنون در این سلسله از جوش کاری ها متوجه شده اید تنها ملاک اصیل و حقیقی ازدواج از نظر اسلام و اولیای دین ایمان است و ملیت و قوم و قبیله و رنگ و نژاد هیچ کدام در این امر مقدس دخالتی ندارند. این را گفتم که تا آخر بحث جواب اصلی مرا فراموش نکنید. اما در ادامه توجه شما را به چند نکته جلب میکنم:

طلاب علوم دینی دو وظیفه ی مهم و اساسی دارند و برای همین دو وظیفه تلاش جدی میکنند. . وظیفه ی اول آنها تحصیل در امور دینی است تا بتوانند اسلام را آن گونه که هست بشناسند و بیاموزند. اما این وظیفه یک وظیفه ی اصیل نیست. تکلیف مهمتر و اصلی تر این است که بعد از فراگرفتن علوم دینی معارف ناب دین اسلام خصوصا تشیع را در اختیار ملت خود قرار دهند و به تبلیغ دین بپردازند.

کریمه ی الاهی در سوره ی توبه در همین باره میفرماید: و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم

فلسفه ی تشکیل حوزه های علمیه تبلیغ دین و نشر معارف مذهب بعد از فراگرفتن این معارف است آن هم برای قوم خودشان که از طرف آنان و از میان آنان به حوزه ی علمیه آمده اند. یک طلبه ی اصفهانی نمی تواند در تبریز مبلغ موفقی باشد. و یک طلبه ی اسپانیولی زبان در چین مبلغ خوبی نیست. باید از هر ملیتی عده ای به حوزه بیایند و در آخر همان افراد در کشور و قوم خود مبلغ اسلام باشند.

همه ی طلبه هایی که برای تحصیل علوم دینی به ایران آمده اند و در قم ساکن شده اند و غربت دوری خانواده و اقوام را تحمل میکنند خود را برای روزی اماده میکنند که بتوانند به کشورشان برگردند و به وظیفه ی اساسی و دینی خودشان عمل کنند. ازدواج با یک ایرانی از دو حال خارج نیست: یا این زوج جوان در آینده نزدیک یا دور و بعد از اتمام دوره ی تحصیل ، به کشوری که شوهر از آنجا به ایران آمده می روند و در آنجا زندگی می کنند و یا اینکه آن طلبه قید رفتن به کشور خود را به خاطر وصلت با یک دختر ایرانی زده یا خواهد زد و در حقیقت وظیفه ی دینی خود را که برای انجام آن طلبه شده بود ترک کرده و مرتکب حرام شده است. طلبه های خارجی برای ماندن به ایران نیامده اند چون ماندنشان را ایران فایده ای هم ندارد. مردم ایران وعاظ و مبلغین خودشان را میخواهند و در این بازار نیازی به حضور طلاب عراقی و افغانی و هندی نیست. متاسفانه امنیت ایران و آسایش فوق العاده ی ایران به نسبت کشورهای همسایه بسیاری از این دوستان را به راحت طلبی و اقامت در ایران سوق میدهد.

همین پنجشنبه گذشته که از تهران به سمت قم می آمدم یک طلبه ی افغان را که در ابتدای جاده ی تهران قم کنار اتوبان ایستاده بود سوار کردم و با ایشان به سمت قم همسفر شدم. هجده سال بود که به ایران آمده بود و افغانستان را به کلی فراموش کرده بود. ازدواج با یک طلبه ی خارجی یا به معنی زمین گیر کردن او در ایران است و یا به معنی مهاجرت به آن کشور برای انجام وظیفه ی طلبگی. این واقعیت است و نمی توان از آن فرار کرد.

متاسفانه این دوستان خارجی ما که در ابتدای امر با نیت خالص قدم در این راه گذاشته اند و به ایران مهاجرت کرده اند برای امر ازدواج و تشکیل خانواده که نیاز هر مرد مسلمان است با مشکلات این چنینی مواجه هستند. صرف نظر از این که خانواده های ایرانی دختر خود را به راحتی به نکاح آنان در نمی آوردند و سر گرفتن این ازدواج امری نزدیک به محال است باز تعداد کم همین ازدواج ها نیز با مشکلات بعدی مواجه خواهد بود که به نمونه هایی از ان اشاره کردم. وزارت امور خارجه و وزارت کشور در معاونت اتباع با مشکلی به عنوان فرزندان دو رگه مواجه هستند که از اتباع بیگانه در کشور متولد شده اند. این بچه ها اکثرا مادرانی ایرانی و پدرانی خارجی دارند که تعداد آنان به یک میلیون نفر میرسد. موارد متعددی را در اداره ی اتباع خراسان رضوی خودم شخصا شاهد بوده ام که تبعه ی افغان خانواده ی خودش را با ده فرزند رها کرده و متواری شده است!!

بنده در این مقاله در مقام حل کردن مشکلات ازدواج دوستان حوزوی یا غیر حوزوی مهاجر به ایران نیستم. توصیه بنده برای شما و روی کلام من به شماست. خود را از معرض ابراز محبت های این چنینی قرار ندهید. این ازدواج به هیچ عنوان به صلاح شما و کشور متبوع شما نیست مگر این که صابون همه ی این مشکلات را به تن خود بزنید و دانسته وارد این مصائب بشوید. ارتباط خود را با نامحرم به هر اندازه و شیوه ای که هست قطع کنید و بدانید که این ازدواج به صلاح شما و ایشان نیست. 

-------------------------------------------------------------------------- 

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوش کاری (111)

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوش کاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

-------------------------------------------------------------------------- 

سلام
من یه دختر طلبه هستم و خواستگارهم زیاد دارم ولی میخوام با یه طلبه ازدواج کنم چون از نظر اعتقادی و سبک زندگی بهم نزدیک تره. ولی مشکل اینجاست که با وجود اینکه مادرم در میون گذاشتم و ایشون هم قبول کردن ولی بنده خواستگار طلبه ندارم. همه کاری هم کردم از دعا و التماس به خدا گرفته تا غیر مستقیم مطرح کردن پیش هر کسی از دوستان که منو خواستگاری میکنند. در حقیقت مشکل اینجاست که رابطی وجود نداره که یه طلبه رو معرفی کنه. اگر میشه یه راهکاری نشون بدید بهم

--------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند برشما

بنده به حسن انتخاب شما تبریک ویژه عرض میکنم. امروزه هر دختر مومنی حاضر به ازدواج با یک طلبه نیست. اگر موافق باشید چند نکته خدمتتان تقدیم میکنم:

اعتقاد به اسلام و عمل به آن ، بین طلبه و غیر طلبه مرزی نمی شناسد و انسان های مومن در هر حال موظف اند که به اسلام به عنوان قانون و دستورالعمل زندگی عمل بکنند. درست است که طلبه ها اطلاعات بیشتری نسبت به عموم مردم از اسلام دارند اما در عمل به اسلام تفاوتی بین یک طلبه با عموم مردم یا یک فرد غیر طلبه وجود ندارد. التزام به فروعات و مناسک دین نشانه ی مومن است و مومن در هر لباسی که باشد باید به این مناسک جامه ی عمل بپوشد. از جوان های مومن اما غیر طلبه ، فراوان هستند آنهایی که مثل یک طلبه معتقد به اسلام هستند و تلاش مجدانه ی خودشان را در عمل به احکام دین به کار می گیرند. از طرف مقابل همه ی طلبه ها هم چون آیت الله العظمی بهجت نیستند. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...

سوال شما چند جواب و راه حل دارد که ساده ترین آن راه ها ، معرفی یک جوان طلبه ی جویای همسر و معرفی دو خانواده است ؛ اما قبل از این مرحله باید به ملاک های ازدواج دقتی دوباره بکنیم. سوال من از شما این است که شغل همسر آینده ی شما چه مقدار در سعادت و خوشی شما ماثر است؟ بله منظورم شغل همسر آینده ی شماست!

طلبگی شغلی است که علی رغم سختی هایش خوشی هایی را برای خود طلاب و همسرانشان ایجاد میکند اما این حرفه صرفا یک شغل است و در عمل به اسلام و اعتقاد به آن با عموم مومنان تفاوتی نیست جز اینکه طلبه ها از دو حال بیرون نیستند: یا در اوج بهشت جای دارند و این به خاطر خدمت خالصانه شان به دین خداست و یا در ته جهنم خانه دارند و این به سبب خیانتشان به دین راستین الاهی است.

در هیچ جای قران کریم نوشته نشده است که دلیل ورود بهشتیان به فردوس برین ، تحصیل در حوزه و دانشگاه بوده است. بهشتیان ، مومنان و نیکوکاران اند ؛ نه صرفا دانایان و تحصیل کنندگان در حوزه و دانشگاه. به همان اندازه که برخی از جوانان به غلط به دنبال ازدواج با تحصیل کردگان دانشگاه ها هستند و در این فکر و انتخاب غلط رفته اند ، ازدواج با کسی که صرفا در حوزه علمیه تحصیل کرده است نیز غلط است چون صرف ملاک قرار دادن حوزوی بودن برای انتخاب همسر غلط خواهد بود.

مسلما جواب خواهید داد که تربیت یافتگان علوم دینی و حوزه های علمیه مسلما در برخورد با همسران و فرزندان و در عمل به فروعات دین موفق تر از عموم مردم هستند و این خود بهترین مشوق برای ازدواج با آنان است. اما باید بدانید که طلبه ها نیز مانند همه ی سالکان الی الله پس از عمری مجاهدت و تهذیب است که تربیت الاهی پیدا میکنند و الا همه ی انسان ها قبل از تربیت آسمانی اسلام همان حیوان های درنده ی کوچه و خیابان هستند. لب و خلاصه ی کلام مرا حتما در میان خواهران طلبه مشاهده کرده اید و دانسته اید که انسان به صرف طلبگی تربیت نمی شود.

نمی خواهم شما را منصرف کنم یا بترسانم. می خواهم بدانید که با این انتخاب ، امتحان سخت اما زیبایی را آغاز خواهید کرد. این امتحان به همان اندازه که سخت است زیبا هم خواهد بود ؛ همان اندازه که ازدواج با ائمه اطهار برای زنانشان سخت و زیبا بود. و چه بدبخت آن زنانی که آن سختی های زیبا را تاب نیاوردند و زیبایی زندگی با آنان را به زشتی مبدل کردند.

شغل و نام افراد یا فامیل و نسب آنها ، برای کسی نان و آب نمی شود. قبل از آنکه با شغل کسی ازدواج کنید با انسانیت او ازدواج کنید. مومن با یک انسان مومن در هر شغل و منصب و مقامی که باشد زندگی خوب و خوشی دارد. مهم نیست که شوهرتان طلبه باشد. هر چه میخواهد باشد باشد. مهم این است که انسان باشد.

-------------------------------------------------------------------------- 

اما در مورد معرفی گزینه ی ازدواج خوب است بدانید که بسیاری از طلاب پسر نیز با مشکل شما مواجه هستند. از رفقای خودم دوستانی را سراغ دارم که بعد از جست و جوی فراوان هنوز موفق به یافتن دختری با دو فاکتور موافقت با تلبس به لباس مقدس روحانیت یا عمامه و زندگی در قم بعلت ادامه ی تحصیل نشده اند و هنوز مجرد هستند. دوستانی که بنده را جهت معرفی لایق می دانند در بخش نظرات یا رایانامه با خبرم کنند.

-------------------------------------------------------------------------- 

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم