جوشکاری (184) اول کسب و کار یا اول ازدواج

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

سلام حاجی
شما گفتید مومن کسیه که حتی اگه کسب و کاری هم نداره ازدواج کنه و بعدش از خدا کار و کسب طلب کنه. یعنی من که کار و کسب ندارم برم ازدواج کنم بعد برم پی کار و کسب؟
اصلا اینکه اینطوری عمل کنیم نسبت به حالتی که اول شرایط کار رو فراهم کنیم بعد ازدواج کنیم به ایمان نزدیک تره؟ به عقل چی؟ بعد در نظر سوم خوانندگان دیدم شما سختی های ازدواج قبل از کسب درآمد را قبول کردید و نوشتید: من با وجود این سختی ها موافقم و از آنها خبر دارم اما آیا اگر جوان ها ازدواج نکنند نیاز جنسی خودشان را خفه می کنند؟ و آیا دخترها راهبه می شوند؟ یا اینکه گناه می کنند و دوزخی میشوند؟ غیر از ازدواج گزینه دیگری نداریم. البته نظریه ما هنوز مطرح نشده است و هنوز منتظر سوالم...

 با خواندن جمله ی شما من یک مقداری سست شدم. من اگر در حالت خفگی از نیاز جنسی نیستم آیا باید اقدام به ازدواج نکنم چون حرف این آقا درسته؟ من سوال می کنم راه حلی که گفتین هنوز ارائه نکردین چیه؟ ممنون

 --------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند بر شما

حال و روز جوان ها در فراهم کردن مقدمات ازدواج از دو حال خارج نیست. یا مقدمات ازدواج را مطابق عرف محل زندگی شان فراهم کرده اند و قدم در این راه می گذارند که فبها المراد و نعم المطلوب. و یا اینکه مقدمات ازدواج آنها فراهم نیست و سال های جوانی را در حسرت تشکیل خانواده هدر می دهند و بعد از سال ها تلاش و دوندگی ، بعد از دوران جوانی یا در میانسالی است که به جنگ دیو هفت سر ازدواج می روند.

مشکل ما مسلما با کسانی که مقدمات ازدواج را فراهم کرده یا درآمد کافی دارند نیست. روی سخن ما با کسانی است که نبود درآمد را مانع ازدواج می دانند و می خواهند کسب و کار را اولا ، و زندگی مناسب را ثانیا ، آماده و مهیا کنند و در آخر امر به سراغ ازدواج و تشکیل خانواده بروند. بحث و گفت و گوی ما در حول و حوش همین ده یا پانزده سالی است که جوان ها با گذراندن آن به میانسالی می رسند و شب ها تک و تنها سر بر بالش می گذارند!

راه حل بنده یک راه حل عجیب و غریب و افسانه ای نیست اما توجه نکردن به چند نکته ی ساده ما را به جوابی غلط می رساند. پس ناچاریم توجه دوستان را به چند نکته در قالب سوال جلب کنیم:

اگر مشکلات اقتصادی و کار و درآمد را مانع تشکیل خانواده بدانیم و ازدواج نکنیم آیا نیاز جوان ها به ازدواج سرکوب و خفه می شود یا از انحراف های مختلف جنسی و عاطفی سر در می آورند؟ درست است که بسیاری از جوان ها کسب و کار و درآمد کافی ندارند اما آیا به صرف ازدواج نکردن آنها و به تاخیر انداختن ازدواج ، مشکلاتشان حل می شود؟ آیا همین جوان ها برای آرام کردن نیاز جنسی شان هزینه های عجیب و غریب و گزاف و البته غیر شرعی و غیر قانونی پرداخت نمی کنند؟ آیا همه توانسته اند یوسف منش باشند و بدون هرگونه انحراف روزگار بگذرانند؟ آیا همین جوان ها گرفتار دوستی های خیابانی و بزهکاری اجتماعی نمی شوند؟

تا ما متوجه این مشکلات نباشیم نمی توانیم جواب ساده و یک جمله ای اسلام را هضم کنیم. اسلام ، فقیر و غنی را به ازدواج امر میکند و البته از طرف خداوند وعده ی وسعت و گشایش می دهد. خداوند در سوره ی نور می فرماید: وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى‏ مِنْكُمْ وَ الصَّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ (32). در امر خداوند به ازدواج و نکاح هیچ استثنایی از جهت بهره برداری مادی از نعمات دنیایی وجود ندارد. نه فقط پسران و دختران خودتان ، که حتی غلامان و کنیزانتان را هم به ازدواج بدهید. فقط در این کار یک عذر خواهید داشت که برخی فقیر هستند. خداوند از فضلش فقرا را غنی خواهد کرد که خداوند وسعت دهنده ی دانا است.

درست است که تا مقدمات مرسوم زندگی مشترک فراهم نشود ازدواج و زندگی زناشویی با مشکلات فراوانی مواجه خواهد بود اما محل کلام بنده در سال هایی است که برای رسیدن به آن زندگی راحت باید با مشقت و سختی و تنهایی گذرانده شوند. همین ده یا پانزده سالی که به صورت طبیعی پسرها ازدواجشان را به تاخیر می اندازند طلایی ترین فرصت زندگی و عمر هر جوان است که می توانند همین سال ها را با همسری مهربان سپری کنند.

اگر از من بپرسید که آیا ازدواج یک جوان آن هم قبل از فراهم کردن تمام مقدمات مرسوم ، و حرکتش به سمت ازدواج ، خلاف عقل حسابگر نیست؟  می گویم: نکته اینجا است که حرکت و برکت در زندگی یک متاهل با زندگی یک مجرد جویای آینده ، کاملا متفاوت است. متاهل ها به صورت طبیعی شرایط بهتری برای پیدا کردن شغل دارند و به خاطر مسئولیتی که بر عهده ی آنها گذاشته شده است بهتر و بیشتر تن به کار میدهند. یک دانشجوی مجرد دلیلی برای بیدار شدن زودتر از موعد ، و بیرون زدن از خوابگاه دانشجویی ندارد.

حتما با من هم نظرید که سبک خوابیدن و مدت استراحت و مدل درس خواندن و کار کردن یک دانشجوی متاهل با یک دانشجوی مجرد فرق دارد. اگر من خوابگاه های دانشجویی بهترین دانشگاه های کشور را در تمام مقاطع تحصیلی از کارشناسی تا دکتری ندیده بودم و با آنها زندگی نکرده بودم به این جرات با شما حرف نمی زدم. 

متاسفانه برخی خانواده ها فکر می کنند به محض ازدواج فرزندانشان هزینه ای که برای زندگی آنها در زمان مجردی پرداخت می کردند باید قطع کنند و از آنها توقع مدیریت یک زندگی دو نفره آن هم در بهترین شرایط را داشته باشند.

خداوند به کسی که بر اساس ایمانش قدم در راه ازدواج و دوری از گناه و تشکیل خانواده می گذارد وعده ی وسعت و گشایش داده است. خداوند خودش را در این آیه واسع علیم معرفی کرده است. پس دیگر جای هراس و وحشت از ازدواج آسان و به موقع نیست. روزی ، با کار و تلاش به دست می آید اما با ازدواج بیشتر می شود و با توالد فرزندان متعدد ، فراوان تر نازل می شود.

مشکل مخالفین ازدواج سریع و آسان جوان ها اینجا است که به تبعات معنوی و آسمانی گناه ، و دوری از خدا و به تاخیر افتادن ازدواج و لطمات روانی تجرد طولانی و انحرافات جنسی جوانان فکر نکرده و آن را محاسبه نمی کنند. در حساب و کتاب این دوستان حتی طلاق های ناشی از خودارضایی دوران مجردی جوان ها ، قابل چشم پوشی و اغماض است. علی الظاهر به این دوستان ما ربطی ندارد که بر سر این جوان مجرد چه می آید و چگونه دستگاه تناسلی و اعصاب و روانش مورد آسیب ناشی از انحرافات جنسی نظیر خودارضایی قرار می گیرد.

اما خداوند این آسیب ها را محاسبه میکند. خداوند راه چاره را در ازدواج جوان های جویای کار و درآمد می داند. وعده ی وسعت و فضلش را هم در ایات قرآن قرار می دهد تا فقط مودت و رحمت ناشی از ازدواج نصیب کسی شود که به قرآن و به کلام خداوند ایمان کافی داشته باشد. 

ایمان عین عقلانیت و عین آینده نگری است.

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوشکاری (175) والدین منتظر مرد شدن پسرها

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

سلام حاجی جون!
یه درد دل و یک راهنمایی لازم دارم! خلاصه و مفید خدمتت می گم.
بنده قبل از اینکه وارد دانشگاه بشم مستقیما و یا تلویحا از خانواده شنیده بودم که وقت مناسب برای ازدواج چند وقت بعد از دانشجو شدنه! برای همین بعد از این که وارد دانشگاه شدم توی پس زمینه ذهنم این بود که با توجه به خلقیات مذهبی که تقریبا داشتم اگه بنده خدایی رو پیدا کردم به خانواده بگم تا حرکتی بکنند. درست یا غلط این مطلب توی ذهنم این مطلب بود.
تا اینکه موردی رو پیدا کردم ولی به خانواده چیزی نگفتم. گفتم بگزار چند وقتی بگذره بعد که زمانش رسید به خانواده می گم! توی این مدت و البته بعدش و تا به امروز بنده با هیچ بنی بشری از نوع مونث ارتباطی حتی در حد کف ارتباط دانشجویی که به طور مثال رایجش جزوه گرفته بنده برخوردی با نوع مونث نداشتم. چون شرعا و اخلاقا و روحیتا اهلش نیستم.
خلاصه بعد یک سال و نیم غیر مستقیم مطلب رو به والده معظم فهموندم ولی فرمودند خرج جنابعالی که تازه سال دومی هستی و سربازی داری رو نباید بابات بده! ماهم لال شدیم و زبان در دهان نهادیم. گفتیم حداقل درسمون تمام شه، و خدا کریمه! توی این مدت جرات نداشتم با کسی مشورت کنم. ولی از چندتا از مشاوره های مذهبی که می یومدن دانشگاه شنیدم که ازدواج در زمان دانشجویی خوب نیست. البته سال آخر دل رو به دریا زدم و با چندتا از دوستان مشورت هایی کردم که ... ! از جمله اینکه برو به خودش بگو و ...!
خلاصه ماه اخر تحصیل سال چهارم دوباره و جدی تر مساله رو به خونواده گفتم و باز همون جواب رو فرمودند که هزینه زندگیت رو کی میده و این یه شهوت زود گذره و میگذره! (اگه این طوری بود چرا الان که دو برابر شده زمانش نگذشته) خلاصه گفتم ارشد که قبول شدم می رم سر کار و باز اون موقع خواسته ام رو به خانواده می گم. دو هفته بود به کنکور که یکی از رفقای عزیز گفت گزینه مورد نظر دیگه در دسترس نمی باشد! ماهم که دیگه حسابی رفته بودیم توی لک ، درس را گذاشتم کنار و واقعا خالی کردم. نا امیدی در حد گودزیلا. نمی گم قصد خودکشی داشتم. ولی تا به اون حد توی زندگیم ناامید و عصبانی از روزگار و جسارتا از پدر و مادرم نبودم. زمین و زمان رو فحش می دادم. ولی نمازم ترک نشد الحمدلله دو روز گذشت از خبر توی یه اتاق تنها نشسته بودم و جهت ریا داشتم زار میزدم. یه چیز یه لحظه اومد تو ذهنم " که چی؟" بلند شدم وضو گرفتم و اول از همه سعی کردم دعای خیر پدر و مادرم رو بدست بیارم. رفتم سر نماز بودن دست جفتشون رو بوسیدم. بنده های خدا فی کف مونده بودن! (از اون لحظه های فیلم هندیا ! ) خلاصه حلالیت گرفتیم و صبرمون رو از خدا! این برنامه گذشت نه به این راحتی که میگم ولی رد شدم ازش! الان دیگه ارشدم هم تموم شده! ولی الان هم که بحث ازدواج میشه بازم خونواده میگن نباید خرجت رو بابات بده. با اینکه تقریبا یه اب باریکه به اندازه یارانه چهار نفره در امد دارم بازم خونوادم راضی نیستند. دلم بعضی وقت ها ازشون میگیره. بعضی وقتا تو ذهنم میاد که ....!
اصلا بگذریم
و حالا سوالات:

1- بعضی وقت ها اون بابا میاد تو ذهنم. آیا باید کاری کنم که نیاد تو ذهنم؟
2- بعضی وقت ها فکر می کنم که آیا من باید اون موقع کاری می کردم و نکردم آیا واقعا کاری بود؟
3- بعضی وقت ها وقتی به این فکر می کنم که از پدر و مادرم (تاکید می کنم فقط سر اون قضیه) طلب کارم؟ فقط نگو که "خودت داری می گی فقط سر اون قضیه"، به قول خود مادرم که بعضی وقت ها بهم می گه زمانی که یه بچه دماغو بیشتر نبودی ما شما رو به این حد رسوندیم و واقعا هیچی جای کارهای اونها رو توی دنیا نمیگیره برای همینه که نمی خوام توی ته ته دلم چیزی باقی بمونه!)
4- آیا اصلا بنده باید زن بیگیرم؟ یا نگیرم؟
5- خوب این دو عزیز رو چیکار کنم؟ (نگو واسطه که واسطه های خونواده هم کم از این دوتا ندارن!

سلامتی خودت و خونواده رو!
یاعلی

--------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند بر شما

1- ابلیس بدبخت تمام راه چاره اش برای به گناه و انحراف کشاندن جوان ها همین تخیلات و افکار نابجا است. دختری که ازدواجش سر گرفت و به خانه ی بخت رفته دیگر برای شما نیست و فکر کردن به چنین گزینه ای اساسا غلط است. چه بسیار فجایع و مصیبت هایی که شیاطین با همین افکار غلط مسبب آن بوده اند. اما راه چاره برای شما در فکر نکردن به او نیست چون فکر نکردن هم برای خودش فکر کردن است و توجه شما را بیشتر به آن موضوع خاص جلب می کند. باید از آن موضوع بکلی منصرف شوید و خودتان را مشغول امور دیگر بگردانید. خلاصه مشغول شدن فکر شما به هر دختر دیگری که امکان ازدواج شرعی با او فراهم است بهتر از فکر کردن به آن زن متاهل و خانواده دار است.

2- برای به دست آوردن یک دختر ، بهترین کار اقدام عملی به ازدواج و رفتن به خواستگاری او است. غیر از این کار هر کار دیگری غلط و نابجا است. شما در آن سال ها امکانات خوب و شرایط مناسبی برای ازدواج نداشتید و اساسا فکر کردن و پردازش فکری و پر و بال دادن به تخیلات کار غلطی بوده که شیطان شما را به آن کار واداشته بود. کاری که شما در آن شرایط باید انجام می دادید فکر نکردن به نامحرم و بی خیال داستان شدن و مشغول کردن قلبتان به امور دیگر بود که متاسفانه این کارها را انجام ندادید.

3- ما به هیچ وجه از پدر و مادرمان طلب کار نیستیم. پدر و مادر اصل و ریشه ی ما هستند و دلسوزترین انسان های روی زمین بعد از امام معصوم نسبت به ما. پدر و مادرها بد فرزندشان را نمی خواهند و ما باید در هر حال علت گفته ها و کلمات شان را بجوییم نه اینکه آنها را بدهکار خودمان فرض کنیم. درست است که پدر و مادر نسبت به فرزندشان وظایفی دارند اما این وظایف نیز همیشه به مقدار وسع و توان آنها است نه بیشتر از آن. خداوند از هر مکلفی به مقدار وسعش انتظار دارد و اگر به هر دلیل کسی (مانند پدر و مادر) با داشتن وسع و امکانات ، وظایفش را نسبت به کسی (مانند فرزندانشان) ترک کرده باشد ، در نزد خداوند متعال مسئول خواهند بود اما این مسئول بودن باعث رفع تکلیف از ما و گناه کار شدن ما نمی شود. 

پدر و مادر اگر به وظایف خودشان عمل نکرده باشند باید جوابش را به پروردگار بدهند و فرزندان آنها با دارایی های جدید و وضعیت نو و نداشته هایشان در دادگاه الاهی مورد محاسبه ی اعمال قرار خواهند گرفت. در دادگاه عدل الاهی مسلما کسی که پدر و مادر پاک و مومنی داشته با کسی که چنین پدر و مادری نداشته برابر نیست اما هر دو گروه باید جوابگوی اعمال خودشان باشند و نمی توانند بدی های خودشان را متوجه پدر و مادرشان کنند. ما از پدر و مادرمان هیچ طلبی نداریم و نسبت به آنها هر کار خیری کنیم حتی نتوانسته ایم زحمات یک شب آنها را جبران کنیم.

4- آنچه شما و تمام خوانندگان این متون از دختر و پسر در آن حق تشکیک و شبهه ندارید و از نظر بنده مسلم است ، اصل مساله ی نکاح و ازدواج و فکر کردن به مقدمات آن و اقدام عملی برای آن است. ازدواج یک نیاز طبیعی برای هر انسان است و باید به سوی آسان سازی آن قدم برداشت. تمام کاری که بنده در این متون سعی در انجام آن دارم جدا کردن اصل و فرع نکاح و تبیین اساسنامه ی ازدواج و خارج کردن خرافات و عرفیات غلط از این سنت حسنه است. باید ازدواج کنید و در اصل آن شک نکنید. اما باید با من و تمام خوانندگان در یک فرایند ذهنی شرکت کنید و از ابتدای جوشکاری قدم قدم با ما همراه شوید تا با فضای بحث های ما به طور دقیق آشنا باشید.

5- قبل از واسطه ها باید خودت را برای این دو بزرگوار ثابت کنی تا بتوانند مثل شیر پشت سرت باشند و حمایتت کنند. مرد بودن و عرضه ی مدیریت یک خانه ی کوچک دو نفره را برایشان به نمایش بگذار و اثبات کن. راه هایش را قبلا در همین متون نوشته ام...

والدین چند سال است منتظر مرد شدن شما هستند...

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوشکاری (164) ازدواج واجبی مانند نماز صبح

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

حاج آقا ما احساس نیاز که کردیم...
از خدا هم که خواستیم...
پدرمون هم که داره در میاد....
دنبال مورد هم که هستیم.... ولی........
ای بابا خسته شدیم از این همه حرف...
یا غیاث المستغیثین...

--------------------------------------------------------------------------

سلام خداقوت

اولا دارا بودن ایمانی که حضرت عالی مطرح میکنید مهم است که امروزه در زبان ها میچرخد اما در دلها... 

با حلوا حلوا کردن که نمیشه...

دوما ازدواج امریست برای تکمیل ایمان پس یک زوج جوان در آستانه ی ازدواج باید مقدماتی داشته باشند مثل تناسب فرهنگی که بعد از ازدواج با کمک یکدیگر ایمانشون رو تکمیل کنند. درسته؟

 --------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند بر شما

کاملا درست است. داستان ازدواج در تکمیل ایمان دو مومن ، مانند داستان قرآن در هدایت متقیان است که فرمود: هدی للمتقین. باید متقی باشی تا قرآن هدایتت کند. اگر متقی نباشی هدایت قرآن به کارت نمی آید. اما مسلما هدایت و تقوای بعد از قرآن ، غیر از هدایت و تقوای قبل از قرآن است. هدایت قبل از قرآن هدایتی از نوع فطرت است اما هدایتی که با قرآن حاصل می شود بسیار واضح و پیش برنده تر از فطرت ابتدایی و همگانی انسان ها است.

ایمان قبل از ازدواج ، انسان را از کج روی های جنسی خلاف فطرت حفظ می کند اما ایمانی که بعد از ازدواج به دست می آید مانند دژ و قلعه ای است که مرد و زن مومن می توانند تمام اعمال و مناسک دینی شان را در امنیت حاصل از این قلعه ی ایمانی انجام دهند و دیانتشان را از شر شیطان و "دزدهای ایمان بر" حفظ کنند. اگر در متون دینی ازدواج را نیمی از حقیقت دیانت انسان دانسته اند به این دلیل است که با قرار گرفتن در حصن همسر مومن ، نیمی از خطرات ناشی از اغواهای شیطان در مورد انسان مومن کارگر نمی افتند. بعد از ازدواج ، انسان امنیتی در اصل دیانتش پیدا می کند که از نظر پیامبر مکرم اسلام نصف دینش را احراز کرده است.

به همین خاطر است که فراوان توصیه کرده و میکنند که اگر میخواهید ازدواج موفقی داشته باشید در احراز نیمه ی اول ایمان همسر آینده تان تلاش کنید. اگر این نیمه ی ایمان کسی (در نماز و روزه و دیگر مناسکش) احراز شود ، نیمه ی دیگر ایمان نیز ، در پناه ازدواج با یک مومن حاصل خواهد شد ؛ اما وای به زمانی که این دو نیمه ی تکمیل کننده ی یکدیگر ، در کسی نباشند.
اگر میخواهید داستان ازدواجتان داستان حلوا حلوا کردن و حرف شنیدن نباشد باید بدون واشی مادی و صرفا برای تکمیل ایمانتان اقدام به ازدواج کنید و در این امر مقدس با خدا معامله بکنید. معامله کردن با خدا یعنی امر او را و نه هواهای نفسانی را نصب العین خودتان قرار بدهید و گفته ی او را با تمام سختی هایش انجام بدهید. کاری نداشته باشید که سختی های پیش رو کدام است و اقدامتان برای ازدواج با محاسبات عقل معاش جور در نمی آید. اگر با خدا معامله کنید خدا نیز نگرانی های شما را طبق کلام حقش در قرآن بر طرف می کند. خداوند وعده داده است که از فضلش شما را غنی می کند!
نه رسول مکرم خداوند در صدر اسلام و نه امام امت خمینی کبیر در دوران معاصر ما ،  جهت رفع فقر مردم فقیر و مستضعف برایشان کارگری نکردند. این دو بزرگوار مردم را از خواب خرگوشی شان بیدار کردند تا خودشان با دست خودشان خانه هایشان را بسازند و بت های جهل و نادانی و تنبلی را از کعبه ی دلشان برون بیاندازند. مردم که بیدار بشوند خودشان خانه خودشان را خواهند ساخت و خودشان دشمنشان را از خانه مادری شان بیرون خواهند کرد. دقیقا به همین دلیل است که ما از ورود نظامی مستقیم در سوریه و فلسطین و لبنان دوری کرده و می کنیم. 
اگر امروز از ایمان می نویسم میخواهم شما نیز باور کنید که داستان ازدواج به این سختی ها که ما فکر می کنیم نیست و اگر دست و پایمان بسته است متاسفانه خودمان هستیم که دست و پای خودمان را با این جهالت های آگاهانه و تبعیت از غرب بسته ایم. با توفیقات الاهی آن قدر حلوا حلوا می کنم تا بالاخره خودتان با یک اقدام مومنانه دهان خودتان را شیرین کنید.

باید نگاهمان به ازدواج مانند نگاهمان به اقامه ی نماز صبح باشد و صرف نظر از تمام انسان های خواب و غافل در کنارمان باید ساعتمان را خودمان کوک کنیم و در ساعت مقرر برای نماز از خواب برخیزیم. کسانی که سر اذان صبح و در آن خلوت صبحگاهی کوچه ها به مسجد می آیند ، حتما نماز خوان عاشقی مانند خودشان را هم پیدا می کنند.

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوشکاری (160) ارتباطات لمس عاطفی

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------


سلام حاجی
قصد جدی کردم بر ازدواج. ولی چی من رو رسونده به این تصمییم جدی ؟
همه چی از یه رفاقت سنگین شروع شد . رفاقتی که فواید خیلی زیادی تا الان برام داشته و از سختی ها و شیرینی هاش بهره ی زیادی بردم ولی ....
بعد از مدتی احساس کردم از دوستم انتظاراتی دارم که جای این انتظارات تو این نوع رابطه نیست و احتمال دادم برای پاسخ به این احساسات ( بخوانید نیاز ها ) باید برم به سمت ازدواج ....
از یه جایی به بعد احساس کردم دوست دارم این رفاقت همرا ه باشه با برخی ابراز محبت های جسمانی (به اصطلاح ما دانشجویان ارتباطات لمس عاطفی ) . اهل بیت که خیلی کمکم کردند و منم مراقب خط قرمز های رابطه ام بودم .احساس نیاز شدید ( شدید در حد مرگ ) کردم که دوست دارم رفیقم بهم ابراز محبت لسانی بکنه ( همون قربون صدقه رفتن خودمون ) دوست داشتم محبت شدید و اصلی دوستم محدودیت و اختصاص به خودم داشته باشه ....
حاجی اون چیزی که من تو رفاقت توش ضعف داشتم تربیت کردن رفیقم بود و این ضعف کماکان باقیه . من فقط زور می زدم دوستم رو شبیه خودم کنم نه اینکه استعداد های خودش رو شکوفا کنم . نه این که نمی خواستم ها ، نمی شد .

حاجی تا اینجا دو تا سوال : آیا این نوع رفتن سمت ازدواج درسته ؟
حاجی من می خوام خانواده ای داشته باشم که توش آدم برای امام زمان تربیت شه ولی من که هنوز تو تربیت دوستم موندم ....
اما یه سوال هم در مورد بعد ازدواج . تو جوشکاری گفتین قرار نیست رابطه ای که با رفیقمون داریم رو عینا با همسر مون داشته باشیم . حاجی بعد ازدواج رابطه ی عاطفی ام با این دوستی که خیلی دوستش دارم باید چطور باشه ؟ می ترسم برم ازدواج کنم و بعد احساس خلع بکنم نسبت به اون مسائلی که باید تو رفاقت دنبالش بود نه رابطه ی زناشویی ....

 --------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند بر شما

مساله ی اول:

انسان از مذکر و مونثش نیازهای متعدد و متفاوت و مشابهی دارد. برخی نیازها بین مرد و زن و بین دختر و پسر برابر و شبیه هم هستند. اما برخی دیگر از این نیازها خاص مردان یا مخصوص زنان هستند و تامین کننده ی هر کدام از این نیازها فرد یا افراد دیگر است.

به طور مثال نیاز به عبادت و پرستش خداوند عالم ، یک نیاز مشترک و همگانی است که مرد و زن نمی شناسد. یا نیاز به هم کلام و همنشین ، نیازی عمومی و همگانی است و مرد و زن ندارد. انسان از آن جهت که انسان است نیازمند روابط اجتماعی و رفت و آمدهای عاطفه محور و انسانی است. این دوستی ها و رفاقت ها تا زمانی که در مدار انسانیت و روح آدمی است ادامه می یابد و ازدواج مرز این روابط دوستانه با دیگر انسان ها نیست.

نکته در این است که همسر نقشی دارد که دوست و خانواده نمی توانند آن نقش را برای انسان بازی کنند. طبق اصطلاح شما ارتباطات لمس عاطفی ، مسیر درست خودش را فقط در ارتباط شرعی و سالم دو غیر هم جنس پیدا میکند که ما از آن به همسر یاد می کنیم. لمس بدن و اعضای آن بین دو هم جنس حتی اگر با بهانه های عاطفی باشد ، به کوچه پس کوچه های جنسی کشیده می شود و باید جلوی این خطر هولناک را از ابتدای امر گرفت و در نتیجه تمام این نیازهای زیبا و فطری و عاطفی را در فضای سالم خانه و بین دو همسر برقرار کرد و ادامه داد. نشانه ی غلط بودن و منحرف بودن این روابط با فردی غیر از همسر این است که همگان چنین روابطی را در منظر مردم یا خانواده بد می دانند و از انجام آن در مرئا و منظر دیگران خجالت می کشند و مسلما کسی این ارتباطات لمس عاطفی را در اماکن عمومی و در حضور انسان های وارسته انجام نمی دهد.

این نیاز به صورت طبیعی در تمام افراد بشر هست و اگر از طریق خانواده و ازدواج تامین نشود به حاشیه های خلاف فطرت کشیده می شود. به همین دلیل است که از نظر شرع مقدس هم خوابگی و روابط بدنی دو هم جنس شایسته ی تادیب و تعذیر است. میل مردها به همسر در این مرحله کاملا طبیعی و خدادادی و الاهی است چرا که همین میل و نظایر چنین میلی ، انسان را به جنس مخالفش جلب میکند تا بلکه بسمت ازدواج برود و در پس همین روابط و در اوج همین عواطف بدنی بین زوجین ، فرزند متولد شود.

رفتن شما به سمت ازدواج اوج شعور دینی شما و در حقیقت هدایت این امیال به سمت مجرای صحیح و خدادادی آن است چرا که نظیر همین میل به گونه ی دیگرش در جنس مخالفتان هست و خداوند این روابط و عواطف را به صورت تکمیل کننده و کمک کننده قرار داده است. خداوند مهرورزی مرد و مهرخواهی زن را کامل کننده ی هم گردانیده تا این نیازها وقتی در تماس عاطفی بدن ها به نهایت می رسد هر کدام کامل کننده و قطعه ی گم شده ی خودشان را بیابند و بر نظام احسن خلقت احسنت بگویند.

این که شما به سمت ازدواج میل پیدا کرده اید نشان این است که فطرت پاکی دارید و فطرت پاک و الاهی شما نشانی درستی را به شما داده است. ارتباطات دو هم جنس نظیر دختر با دختر یا پسر با پسر هیچ گاه مانند روابط متکامل زن و مرد نیست و هیچ گاه نمی تواند تشنگی جان آدمی را رفع کند. حرام بودن ارتباطات لمس عاطفی در هم جنس به این دلیل است که مقدمه ی وقوع در گناه است و هم چون سراب انسان را از مسیر فطری دور می کند و بر تشنگی شان می افزاید و مانعی بر سر مسیر ازدواج و تشکیل خانواده است.

من به شما قول میدهم زمانی که ازدواج کردید و این تشنگی خاصی که امروز دارید ، توسط بدن و کامیابی صحیح از همسرتان رفع شد ، دوستی عاطفی امروزتان را در مسیر عقلانی و صحیحش قرار خواهید داد. آن روز از زیاده روی هایی که امروز به لمس عاطفی نامگذاری اش کرده اید شرمسار می شوید و در خلوت های معنویتان از خداوند مهربان طلب توبه می کنید. دوستی های بعد از ازدواج دوستی هایی عاقلانه و بدون حاشیه است چون نیمی از ایمانتان محکم شده و دژ ایمان شما درب و پنجره ای پیدا کرده است.

مساله ی دوم:

یکی از تاثیرگذار ترین عوامل تربیت محبت است. وقتی قلب از محبت کسی یا چیزی پر باشد خواسته یا نخواسته داد و ستدهای اخلاقی و اعتقادی و رفتاری بین حبیب و محبوب انجام می شود. اگر میخواهید روی کسی تاثیرگذار باشید باید قلبش را تسخیر بکنید و از طریق محبت عنان او را در دست بگیرید. هر چه میزان محبت کمتر باشد میزان این تاثیرگذاری نیز کمتر خواهد بود.

آنچه من و شما نباید فراموش کنیم این است که در یک حرکت تکاملی ، سرعت اتومبیل های موجود در یک اتوبان برابر نیست. اگر میخواهید به کمال برسید و دیگران را نیز به سمت کمال راهنما باشید همیشه راهش این نیست که از سرعت خودتان بکاهید و با کندحرکتان هم قدم شوید یا از حرکت منصرف بشوید وکنار بزنید و منتظر در راه مانده ها بمانید. به نظرم راه بهتری هم برای کمک به در راه مانده های سلوک هست و آن الگو شدن برای آنها است. اگر سالک هستیم و می خواهیم از سالکان متوسط و ضعیف دست گیری کنیم یک راهش این است که راه را تا آخر برویم و از مقصد برایشان نامه بفرستیم که فلانی من راه را رفتم و رسیدم ، تو هم راه را بیا حتما به مقصد میرسی. همیشه نباید معطل ضعفا ماند تا قله را با تنبل ها همزمان فتح کرد. به نظر شما تعریف کردن از یک راه طی شده تاثیرگذارتر است یا سخن گفتن از یک راه نرفته و طی نشده؟

سیدالشهدا خودش را معطل در راه مانده ها نکرد. امام حسین راه خودش را رفت و تاریخ را در حسرت سرعت بالا و فهم کامل و تحلیل بی نظیرش گذاشت. اگر سیدالشهدا می خواست صبر عبدالله بن زیبرهای تاریخ را بکند هنوز واقعه ی بی نظیر کربلا محقق نشده بود و هنوز یزید بن معاویه حکومت می کرد. نمونه ی بی نظیر دوران ما انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی است. امام خمینی برای نهضت و انقلاب منتظر بدنه ی حوزه و دیگر مراجع ننشست. امام خمینی با شجاعت و بصیرت مثال زدنی اش راه را یافت و به قلب طاغوت حمله کرد و مردم هم پشت سر او آمدند و راه را یافتند. امام خمینی در حرکت انقلابی اش جلوی مردم بود نه در عقب مردم. اگر میخواهید برای دوران مهدویت کاری کنید باید خودتان را طبق هدایت مهدوی بسازید و در جلوی مردم باشید و دل به دریای مشکلات و سختی ها بزنید. خیلی فرق است بین رهبری که به مردم می گوید بروید با رهبری که به مردم می گوید بیایید.

می خواهم بگویم کاری به اطرافیانتان نداشته باشید و راه سلوک را هر طور شده طی کنید. لزومی ندارد اصحاب و رفقای شما مانند اصحاب و رفقای سیدالشهدا ، و همسر و فرزندانتان مانند همسر و فرزندان سیدالشهدا باشند تا شما برای خدا قیام بکنید. ما نباید به تربیت و سلوک و اخلاق ، صفر و صدی نگاه بکنیم. خیلی از ما تا همسرمان دعای ندبه نخواند ساعات ابتدایی صبح جمعه را به دعای ندبه نمی گذرانیم. همیشه برنده کسی است که قبل از بقیه خوبی را و عبادت را و صداقت را و گذشت را پیش می گیرد. باور کنید زمانی که کسی در سلام کردن بر من پیشی می گیرد در لحظه ی جواب سلام گفتن ، حقارت سنگین و خرد کننده ای را در دلم احساس می کنم چون سلام کننده کسی است که خوبی را آغاز کرده است و من در خوبی (جواب سلام گفتن) تابع او شده ام.

اگر می خواهید زندگیتان محیطی باشد که سرباز یا نیروی مورد رضایت مهدی موعود در آن تربیت شود نباید منتظر حرکت دیگران بمانید. در خوبی کردن و خدمت کردن و ایثار کردن ، منتظر خوبی کردن همسرتان نمانید. سلوک در یک معنی عمیقش انفرادی و غیر گروهی است و تنها کسی میتواند از دیگران دست گیری کند که راه را رفته باشد. در حقیقت سلوک دسته جمعی فقط زمانی معنا پیدا میکند که یک راه رفته ، عده ای در راه مانده را رهبری کند و پا به پای آنان راه رفته را برود. مشکل ما در سلوک یا تربیت ، رفقایمان یا همسرانمان نیست. مشکل ما خودمان هستیم. ما معنی سلوک و طی طریقت را نفهمیده ایم. ما چون راه را هنوز نرفته ایم ، دست گیری مان از دیگران نیز چون عصا کشی کوران توسط یک کور است. اگر این یک کلمه را بفهمیم نگاهمان به مردم و به همسرمان و به فرزندانمان یک نگاه انسانی و مثل دندانه های شانه برابرخواهد بود نه یک نگاه از بالا. آن روز به جای اینکه مشغول عیوب مردم و تربیت آنها باشیم مشغول عیوب خودمان خواهیم بود.

و چه زیبا فرمود امیربیان در نهج البلاغه: طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس ؛ طوبی نصیب آن کس که اشتغال به عیب های خودش او را از اشتغال به عیب های مردم باز داشته است!

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوشکاری (157) هنر استفاده از واسطه های عاقل

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

سلام.

درخواست معرفی شدن به واسطه های عاقل و متدین برای ازدواج مگه بردن حاجت به غیرخدا نیست؟

این توی سیره ائمه خیلی مورد توجهه که حاجت به خلق نبریم.

--------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند بر شما

سوال کوتاه شما جوابی باریک تر از مو دارد. مرز توحید و شرک مرزی بسیار باریک و دقیق است. خواهش می کنم حالا که چنین سوال دقیقی پرسیدید تحمل شنیدن جواب آن را نیز داشته باشید. از خداوند واحد احد ، کمک می خواهم تا بتوانم این بحث باریک تر از مو را با کلماتی آسان و روان خدمتتان عرضه کنم.

انسان زمانی که گرسنه می شود نان می خورد و زمانی که تشنه می گردد آب را سر می کشد. در ادبیات عمومی بشر همه آب را علت رفع تشنگی معرفی می کنند و غذا را علت رفع گرسنگی.

چون خوردن آب با رفع تشنگی حیوانات هم زمان می شود ، انسان ها در ذهنشان توانسته اند یک رابطه ی مستقیم بین خوردن آب و رفع شدن حالت تشنگی برقرار کنند و در نتیجه آب را عاملی برای رفع این مشکلشان بدانند.

حال سوالمان را به آب منتقل می کنیم. آیا آب در این اثرش و تاثیرگذاری اش مستقل است یا اینکه خودش نیز محتاج علت هستی بخشی است که آثار آب همه از آن علت حقیقی است و خود آب مانند انسان تشنه موجود فقیری است که نیازمند عطا است؟

انسان نیازش را به خوردن آب یافت و برای رفع این نیاز آب نوشید. پس انسان موجودی نیازمند است و حقیقتی بی نیاز نیست. آب نیز در چیستی اش و در ماهیتش ، چنان ماهیتی است که عین فقر است و اگر تاثیری دارد آن اثر را از خالقش و ایجاد کننده اش دارد. معلول ، فقیر آن عطایی است که علت به او کرده و می کند و بدون عطای فیض هستی از علتش نیستی محض است.

اشکال کار زمانی پیش می آید که انسان تشنه ، تاثیرگذاری آب در رفع تشنگی را از خود آب بداند و آب را آینه ی خالقش نداند و نبیند. حقیقت هر مخلوقی وقتی مورد تحلیل و سوال پرسشگر واقع می شود ، یک جواب ساده و حقیقی خواهد داشت. مخلوق آینه ی خالق است و تمام اجزای وجودش ، وجود سازنده و سپس کمالات خالقشش را فریاد میزند.

شما با دیدن یک گوشی تلفن همراه یا یک اتومبیل زیبا در اولین قدم پی به سازنده ی باهوش و خلاق آن شی می برید و در قدم دوم کمالات وجودی سازنده ی آن شی را تحسین می کنید. ستایش سیب در اولین قدم ، ستایش خالق سیب است ؛ چه بدانیم و چه ندانیم و چه متوجه باشیم و چه متوجه نباشیم.

چرا شما سوالتان را از من پرسیدید؟ آیا من واسطه ای برای دانایی شما نیستم؟ خداوند علم مورد نیاز شما را در سینه ی علما و دانشمندان قرار داده است. راه کسب علم سوال پرسیدن است و نپرسیدن بستن راه دانایی. تفاوت دانشمندان و جاهلان در همین سوال پرسیدنشان و سپس نیکو سوال پرسیدنشان است. خداوند ما را در رفع حوائجمان به واسطه های عادی عالم ماده راهنمایی کرده و نباید توحید را اینگونه معنا کرد که موحد اگر واقعا موحد است نباید واسطه ها را لحاظ کند.

اشتباه ما زمانی است که واسطه ها را چنان کارگر و ماثر در عالم بدانیم که در عرض خداوند تاثیر گذار باشند و خواستن و استفاده از آنها را ، استفاده از موجوداتی خارج از حوزه مسئولیت خدا در نظر بگیریم. همه ی اجزای عالم جنود و سربازان خداوند هستند و هنر من و شما به عنوان یک موحد این است که در هنگام خوردن آب یا پرسیدن سوال از علما آنها را در تاثیرشان مستقل ندانیم. کسی که آب را در تاثیرش یعنی در رفع تشنگی ، مستقل بداند قطعا گرفتار شرک شده است. موحد حقیقی کسی است که تاثیر همه ی تاثیرگذاران عالم را ذیل عنایت و هستی بخشی خداوند واحد و احد عالم بداند و در عین حال از استفاده ی واسطه ها صرف نظر نکند.

درست است که خداوند زنده می کند و می میراند اما علی بن ابیطالب امیرالمومنین برای کشتن مشرکین از شمشیر استفاده می کند. انبیا و اولیای الاهی هم برای رفع تشنگی شان آب خورده اند و هم برای لذت جنسی شان ازدواج کرده اند و هم برای جنگ با کفار و مشرکان از سلاح های پیشرفته زمانشان بهره برده اند.

حقیقت توحید این است که هیچ حول و قوه ای را جز از خداوند ندانیم و در عین حال که آب می نوشیم و ازدواج می کنیم و شمشیر می زنیم ، خیسی آب را از خودش ندانسته و خاصیت رفع کنندگی تشنگی در آب را از خودش نمی دانیم. لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.

 آب اگر خیس است و خیسی اش ذاتی آن است و تشنگی مرا رفع می کند به این دلیل است که خداوند او را این گونه آفریده است. خداوند علت هستی بخش عالم است و دیگر واسطه ها در حقیقت جز واسطه ای برای تاثیرگذاری خداوند نیستند. در اصطلاح حکما همه ی واسطه ها معد اند و مجرا و ناودانی هستند که خداوند قدرتش را از آن طریق جلوه داده است.

آنچه در سیره ی موحدان عالم و در راس آنها پیامبر خاتم و ائمه معصومین مورد نکوهش قرار داده شده است توجه استقلالی به واسطه ها و نگاه مشرکانه به آنهاست. در حدیث آمده است زمانی که ابراهیم خلیل ، در بین آسمان و زمین بود و به سمت خندق آتش سقوط میکرد ، فرشته ی وحی در آن حالت وحشت زا بر او نازل شد و از او پرسید: ا لک حاجه؟ آیا خواسته ای داری؟ جبرئیل فرشته و واسطه ی وحی بود و دیدن او باید ابراهیم را یاد خداوند می انداخت. اما ابراهیم در جمله ای کوتاه دل آرام و غرق توحیدش را به رخ عالمیان کشید و گفت: اما الیک فلا! اگر منظورت از حاجت خواستن درخواست از تو است ، نه! حاجتی ندارم! من به تو عرض حاجت ندارم بلکه خداوند را می خوانم و او خودش بهتر می داند که من فقیرترین نیازمندم. تو با اینکه جبرئیلی و واسطه ی خداوند به سوی من هستی ، اگر خداوند نخواهد نمی توانی مانع سوختن من در این خندق آتش شوی و اگر خداوند از حال من با خبر است که هست و اگر او تنها علت تاثیرگذار در عالم است او به تنهایی مرا نجات خواهد داد.

نکته ی باریک تر از مو اینجاست که مراجعه به واسطه ها نباید با نگاه استقلالی به آنها باشد. واسطه ها اگر خداوند نخواهد نخواهند توانست هیچ کاری کنند و اگر کاری از دست آنان بر می آید تنها به عنایت خداست.

باریک ترین نکته این است که نباید به بهانه ی توحید و فرار از شرک واسطه ها را نبینیم و برای رفع تشنگی آب نخوریم و برای رفع جهل نپرسیم. مطمئن باشید کسی که آب نخورد از تشنگی خواهد مرد ان شاالله! (یعنی اگر خداوند بخواهد میمیرد) اما همین فرد نخواهد مرد ان شاالله! (یعنی اگر خداوند نخواهد او ابدا نخواهد مرد) مهم خوردن یا نخوردن آب نیست ؛ مهم خواستن یا نخواستن خداست. وظیفه ی ما استفاده ی از مواهب الاهی و واسطه هاست. شما از مواهب الاهی و مخلوقات خداوند استفاده کنید ، تاثیرگذاشتن یا تاثیرنگذاشتن آن معدات و واسطه ها به دست ما نیست. توحید این است که آب بخورید و از خداوند بخواهید که آب را وسیله ای برای رفع تشنگی شما قرار بدهد. سوال بکنید و از خداوند بخواهید تا جوابتان را بر زبان آن عالم دینی جاری کند. ابتدای همه ی کارهایتان بسم الله الرحمن الرحیم بگویید تا فراموش نکنید که همه ی امور عالم با اسم خداوند الله که هم رحمان و هم رحیم است اجرا می شود.

با این نگاه توحیدی شیعه ، توسل و شفاعت و دعا نزد اولیای دین همه و همه مظهر تام و تمام توحید بوده و از هر گونه شرک مبری خواهد بود. اگر ما ائمه معصومین را واسطه ی خودمان با فیض بی پایان خداوند قرار می دهیم در حقیقت آنان را واسطه و مجرایی برای بزرگترین فیوضات و مواهب و نعمات الاهی می دانیم که خداوند آن نعمات را فقط در صورت پذیرش ولایت و اطاعت پیامبر و ائمه معصومین به انسان های مومن عرضه می کند. 

خداوند اگر بخواهد ، بنده اش موسی را بدون آب و خواب و غذا چهل روز در میهمانی خودش در کوه طور پذیرایی می کند. اشکال ما انسان های ماده گرا در این است که بعد از مشاهده ی حضور بی نقص و کامل خداوند در تمام عرصه های عالم ، خدا را از دو طرف تمام معادلات زندگیمان حذف کرده ایم تا به خیال خودمان بتوانیم آزادانه زندگی کنیم و بهشت را بدون گوش دادن حرف خدا و البته روی زمین خاکی بسازیم و توانستیم او را از فرط روشنایی نبینیم و به ندیدنش عادت کرده ایم. خودمان را مسلمان و موحد می دانیم اما می گوییم: "بچه بزرگ شد" در حالی که بزرگ شدن بچه کار خداست و باید می گفتیم که " بچه را خداوند رشد داد". 

تمام هنر علم سکولار جدید این است که توانست خدا را نبیند و به بشر کمک کند که دیدن خدا در این حرکات و سکنات ضرورتی ندارد. و تمام هنر انبیا و اولیا و علما و موحدان عالم این است که مردم را متوجه این حقیقت عیان عالم کنند و حضور و بروزش را فریاد بکشند. 

سلام خداوند بر همه ی انبیای مرسلین. سلام خداوند بر ابراهیم. سلام خداوند بر موسی و عیسی. و سلام خداوند بر خاتم انبیا و دوازده وصی بر حقش از امیرالمومنین علی بن ابیطالب تا مهدی منتظر موعود عجل الله تعالی فی فرجه الشریف.

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوشکاری (156) وسواس در انتخاب همسر

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------
سلام و عرض ادب.
من یه دخترم که با 27 سال سن، تا حالا موقعیت ازدواج نداشتم با اینکه تنها معیار من ایمان طرف مقابله ولی تا حالا کسی نبوده که این تنها معیار بنده رو داشته باشه. بگذریم. حتما من یکی باید از این طریق امتحان بشم (پناه بر خدا از شر شیطان و وسواس خناس در این امتحان بزرگ). من 2 تا سوال دارم. 
اول اینکه چرا خدا میگه ما همه رو زوج آفریدیم و در کنار همدیگر به آرامش می رسید! خب داریم می بینیم اطرافمون که خیلی از افراد مجردن و در سنین بالا. کاری به دیگران ندارم حداقل در مورد خودم یکی مطمئنم که تا حالا کسی رو خدا با این ویژگی برای بنده نفرستاده که بخوام عذاب وجدان بگیرم که چرا الکی (به خاطر قیافه، موقعیت شغلی، خانوادگی- فرهنگی یا هر چیز کوچیک و مسخره دیگه ای) ردش کردم. راستش من آدمی هستم که معیارم ایمانه که اونم در شرایط امروزی و آخرالزمانی امروز فقط در قبول ولایت فقیه و پیرو خط امام بودن (در صحنه عمل نه به زبان) میدونم که نمی تونم ازش کوتاه بیام. پس سرنوشت این افراد با حرفی که خدا خودش گفته در تناقضه؟!!! (بنده از صمیم قلب و یقین کامل ایمان دارم که در زندگی همه چیز به دست خداست به خصوص ازدواج). بعد از اون طرف میگه اونا که نمیتونن ازدواج کنن عفت پیشه کنن. خوب این نمی تونن رو هم خود خدا ایجاد کرده. پس چرا اینطوری میگه؟! چه بسا خیلی از مشاورها و حتی مذهبیاشم همینو میگن. 
بخدا اگه اینقدر این حرفها از این زاویه گفته نشن آدم اینقدر نگران ازدواج نکردنش نمیشه میگه خب امتحان الهیه و صبر میکنه. بعضی اوقات اینقدر این حرفهارو آدمای مذهبی میزنن که ادم فکر میکنه واقعا بدبخته و از زندگی هیچی ندارم که ازدواج نکردم ولی همین آدمای اطراف نمیگن شاید این امتحان طرفه. دوم اینکه چرا وقتی میخوان وظایف منتظران رو بیان کنن همیشه وظیفه زن آخرالزمانی رو در تربیت بچه و شوهر داری میدونن؟ بله منم میدونم که جهاد زن خوب شوهرداری یعنی حتی مادر خوب بودن نه بلکه زن خوب برای شوهر بودنه که برای زن جهاد حساب میشه. حالا تو اخرالزمان بنده و امثال من که ان شاالله وجود نداشته باشن کارشون سختتر میشه چون حتی این حرفام به درد ما نمیخوره (حرفی که طلاب و این عالمان دین از منتظر زن و تکالیف اون میگن) و خودمون باید بشینیم فکر کنیم مطالعه کنیم حلاجی کنیم که بفهمیم دختر خانمی در اخرالزمان چطوری میتونه یه منتظر واقعی باشه؟ حالا اینو بزارید کنار این مطالب که با ازدواج نصف دین کامل میشه و ثواب دو رکعت نماز متاهل چقدره و غیره، کلا این روایات و امتحان الهی و تکالیف زن بودن در آخرالزمان (البته از نوع مجرد) آدم رو سرگردون میکنه. 
انصافا ازدواج دخترا راحت نیست. چون باید اول انتخاب بشن نه اینکه انتخاب کنن ولی دست پسرا تو این قضیه بازه و راحت میتونن برن سراغ دختری که با شرایط اونا کنار بیاد.حداقل اینه که یه پسر مذهبی تا هر وقت که شده ازدواج میکنه ولی یه دختر نه و باید بشینه و خودش مطالعه کنه که وظیفه اخرالزمانیش چیه وقتی خیلی از علمای ما تکلیف زن منتظر رو فقط زن متاهل می بینن و فکر نمکینن که دخترای مجرد مذهبی هم داریم که والله به دنبال تکالیف آخرالزمانیشان هستند و اگر دچار خطایی بشن و یا دیر به آنچه که باید میرسن در این خطا و دیررسیدن خیلی از طلاب و علمای ما هم سهیمند!!!
ممنون میشم جواب سوال منو بدین.
لطفا در وبلاگ قرار دهید تا جواب جنابعالی را مطالعه نمایم

 --------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند برشما

اینکه خداوند موجودات زنده را زوج آفریده به این معنا نیست که حتما همه ی انسان ها همسری اختیار خواهند کرد و فرزنددار خواهند بود. خداوند موجودات زنده را جفت آفریده یعنی برای تکثیر و توالد نیاز به جنس مخالف دارند و از کنار هم قرار گرفتن نر و ماده فرزند متولد می شود. خداوند توالد و تناکح همه موجودات را بر اساس آموزشی خدادادی و غریزی بین مخلوقات خویش برقرار نموده و آنها به صورت خیلی عادی با هم در می آمیزند و بچه دار می شوند. اما بر خلاف همه ی موجودات زنده ی دیگر این انسان است که زندگی اش بر اساس یک قانون جامع الاهی و یک زندگی اجتماعی هدفمند قلم خورده تا نزاع ها و اختلافاتشان در مسیر صحیحی حل و فصل شود.

خداوند انسان را نیز مانند همه ی موجودات عالم جفت آفریده و برای آمیزش آنها و توالدشان قوانین حکیمانه و زیبایی وضع کرده است. تفاوت انسان با دیگر موجودات و مخلوقات خداوند این است که حرام و حلال در زندگی انسان حکمفرماست و انسان بر خلاف دیگر موجودات زنده موجودی عاقل و قانون مند و تکامل پذیر است. ازدواج دو گربه در گوشه خیابان نیازی به عقد نکاح و اجرای مراسم عقد و نکاح شرعی ندارد چون حیوانات مانند ما انسان ها مکلف نبوده یا اگر مکلف هستند ما از شرعیات آنان باخبر نیستیم.

این انسان است که باید قانون خدا را بداند و رعایت کند و حیات اخروی و سعادت خود را طبق این تعالیم نجات بخش تنظیم نماید. این که خداوند انسان ها را جفت آفریده است یعنی ای انسان من تو را جفت آفریدم پس تو خالقی حکیم داری و بدون حساب و گزاف آفریده نشده ای پس برای رسیدن به هدف نهایی ات و حفظ طهارت و پاکی و عقلانیتت باید قانون مرا که طبق سرشت آسمانی زمینی تو نوشته شده است متابعت نمایی. من راه را برای پیمودن تو آفریده و وضع و جعل کردم. اگر تو راه مرا تبعیت کنی آرامش دنیا و سعادت آخرت برای تو خواهد بود. اما اگر راه مرا تبعیت نکنی سختی های عالم ماده و عذاب عالم آخرت نصیب تو خواهد شد.

بسیاری از انسان نماها به تبع فرهنگ غالب مغرب زمین ، زندگی به روش گربه سانان را بر زندگی قانون مند ترجیح داده اند و هرج و مرج جنسی را در پیش گرفته اند و سعی در تبلیغ این روش در میان دیگر ملل دارند.  در حالی که طبق دستور خداوند مومنان باید خانواده را طبق قانونی آسمانی و محکم بنا نهند و از هرج و مرج جنسی دور باشند.

خداوند راه و چاه سعادت را برای بشر بیان کرد و از این به بعد این مومنان هستند که باید تاهل را بر تجرد و نظم را بر هرج و مرج و قانون را بر فساد ترجیح دهند. این که مومنان دست روی دست بگذارند و از خداوند بخواهند که تا برایشان گندم آرد شده از زمین برویاند نوعی تنبلی و کج فهمی در معارف الاهی است. خداوند انسان را مرد و زن آفرید تا در کنار هم آرامش یابند اما تا وصلتی بین این مردان و آن زنان صورت نپذیرد امر خداوند اجرا نشده است. درست است که حیای زن او را از پیش قدم شدن و اقدام مستقیم در ازدواج باز می دارد اما در مجموع ، نشستن و دست روی دست گذاشتن و حواله دادن همه ی امور به خداوند کاری غلط و به دور از حکمت است.

در بیانی دیگر می توان گفت تکوینیات و امور عینی و خارجی عالم ، به دست خالق و جاعل عوالم هستی است و این امور به مخلوقات واگذار نشده است. اما تشریعیات و دستورها و حلال و حرام ها از سمت خالق و جاعل هستی اعتبار شده و در این بخش این انسان ها هستند که با اراده خودشان باید تصمیم گیری کنند و کار در این امور به دست خود انسان هاست. مرد و زنی که به گناه با هم جمع می شوند نمی توانند گناه خود را به پای خالق هستی بنویسند و شمری که سر مقدس سیدالشهدا را جدا میکند نمی تواند عمل خبیث خود را مستقیما به خداوند نسبت داده و خود را از کرده اش بری کرده و خودش را در کرده اش مجبور شمرد.

ازدواج مثل همه ی دستورات شرعی خداوند باید توسط همه ی مکلفین اجرا و عمل شود و مرد و زن در این خطاب برابر هستند. انتخاب شوندگی بانوان آنان را از وظیفه ی خطیرشان در عمل به این امر الاهی باز نمی دارد. باور کنید اکثر مردان مجرد مومن در حسرت یافتن همسر مومنی چون خودشان سرگردان اند و آسان سازی شروط ازدواج و فرستادن واسطه های عاقل از طرف بانوان به سوی مردان مومنی که در جست و جوی همسری مومن هستند  می تواند این سنت حسنه را به نحو خوبی اجرا کند. 

از نظر بنده هیچ ایرادی ندارد که یک دختر مومن و منتظر واقعی با رعایت کامل حیای دینی و مذهبی ، یک ریش سفید و بزرگ تر و واسطه ی عاقلی در فامیل را از حال و روز خودش با خبر کند و از او برای فرستادن خواستگار و ازدواجش کمک بخواهد. تلاش برای ازدواج در میان دختران جوان همیشه همراه با ارتکاب حرام و به وسیله ی آرایش و جلوه گری نیست. ائمه ی جماعات و بزرگ ترهای فامیل و ریش سفیدان عاقل همیشه می توانند بهترین واسطه در امور خیر خصوصا ازدواج جوانان باشند.

حال اگر به هر دلیل ازدواج برای دختر مومنی میسر نشد و این بانوی مومنه از طرف مومنی خواستگاری نشد ، وظایف عمومی مومنان در آخرالزمان از عهده ی ایشان کنار نرفته و تمام دستورات عمومی شامل حال او خواهد بود. حسن تبعل و شوهر داری از آن جهت وظیفه زنان دانسته شده است که زوجه هستند اما از آن جهت که یک مومن آخرالزمانی هستند صرف نظر از جنسیتشان تمام وظایف محوله برای منتظران را مکلف خواهند بود. 

اگر در کتب مهدویت و نظایر آن نقش شوهرداری و تربیت فرزند را برای بانوان برجسته می کنند به این دلیل است که برای یک زن جوان هیچ وظیفه ای مثل شوهر داری یا تربیت فرزندان صالح دارای اولویت نیست. در مقام مرتب کردن وظایف منتظران ظهور ، نویسندگان مسلما اولویت اول را مورد تاکید بیشتری قرار می دهند تا مبادا کار بیرون از منزل یا تحصیلات عالیه یا کسب درآمد و دیگر اشتغالات ، زنان را از وظایف اصلی شان باز دارد. اما در صورت مهیا و فراهم نشدن مقدمات یک ازدواج خوب برای یک دختر مومن ، مسلما تکلیف اول که یک تکلیف خصوصی و با در نظر گرفتن نسبت زوجیت یا مادرشدن بود به صورت طبیعی از آن بانو ساقط شده ولی دیگر تکالیف منتظران ظهور که همانا تکالیف عمومی منتظران امام عصر است به قوت خودشان باقی خواهند ماند.

نکته آخر اینکه نباید در معنی کردن ایمان و پیدا کردن همسر مومن وسواس به خرج داد و به گونه ای سخت گیر شد که احدی از مردان روی زمین را هم رتبه و هم شان و کفو خود ندانست. بارها تذکر داده ایم که مساله ولایت فقیه به علت پیچیده بودن آن و مقدمات فراوانش نظیر پذیرش ولایت الله اولا و سپس ولایت رسول الله ثانیا و در آخر ولایت ائمه معصومین ثالثا ، که از سخت ترین مسائل و مباحث تفسیری و کلامی می باشد از طرف بسیاری از مردم به صورت صحیحش تصور نشده است. در مرحله ی آخر نیز هستند کسانی که اصل ولایت فقیه را پذیرفته اند ولی چه بسا در بحث مصداق خارجی دچار شبهات متعددی شده اند و در نهایت درک خوب و مطلوبی از این عنایت و لطف خداوندی به شیعیان در دوران غیبت ندارند.

من با شما در حقانیت نظریه ولایت فقیه و لزوم تبعیت بی چون و چرا از مصداق بحق مورد تایید مجلس محترم خبرگان در هر دوره و هر زمان ، هم رای و هم نظر هستم اما نمی پذیرم و لازم نمی دانم که لزوما همسرم هم باید مثل من در تمامی مسائل کلامی و این مساله ی خاص کلامی به این حد و اندازه از تحقیق رسیده باشد که بتواند معتقد به ولایت مطلقه فقیه باشد. قبل از مرحله ی پژوهش و تحقیق در یک مساله اعتقادی ، قبول داشتن و قبول نداشتن مساله ای ، صرفا یک تقلید عوامانه است و باد هواست. عوام اینگونه اند ؛ امروز با دیدن عکس کسی که دوستش دارند اشک میریزند و فردا با شنیدن یک شبهه شیطانی از رادیوهای بیگانه یا ماهواره ها ، به همان فرد ناسزا گویی می کنند.

من برای زندگی زناشویی ام و تربیت فرزندانم نیازمند همسر هستم و هر زن مومنه و شیعه ای می تواند این نقش را برای من ایفا کند. به همان ادله و براهینی که مدرک تحصیلی و قد و اندازه و سطح برخورداری از مواهب اقتصادی ، ملاک انتخاب همسر نبود و نیست ، شناخت دقیق و عالمانه از نظریه ولایت فقیه نیز در انتخاب همسر لازم و ضروری نیست.

ما در آخرالزمان هستیم و در آخرالزمان یافتن همسر و همراهی فقط با نمره ی قبولی ، بسیار سخت و دشوار است تا چه رسد به نمره های عالی.

انتخاب با شماست از ما و بر ما گفتن بود... 

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوشکاری (155) درمان دلهره و اضطراب با مبانی اسلام

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

با سلام
کتاب جوشکاری شما را تقریبا خواندم. من با 99 درصد صحبت های شما موافق هستم. نه تنها موافق بلکه بهشون ایمان دارم. ولی یک مشکل خاص در زمینه ازدواج دارم.که واقعا نمی دونم نظر دین چیه؟ اگه نظر دین و خدا را میدونستم مطمئنا همون را انجام میدادم.
پسری هستم 25 ساله.مدت 8 سال هست بر اثر پاره ای از مشکلات (از جمله استرس کنکور و...) دچار بیماری روحی وسواس فکری-عملی شدم (البته نه وسواس مرسوم نجس پاکی). نمیدانم چقدر در مورد این بیماری اطلاع دارید. استرس بی دلیل ، افکار مزاحم گاهی شدید ، در برخی مواقع ترس از آسیب رساندن به خود یا دیگری (البته فقط ترس) و...
از دید روان پزشک ها که احتمالا شما قبولشان ندارید این یک بیماری مزمن است که احتمال زیاد تا آخر عمر با من است و در شرایط استرس زا عود می کند. علاج آنرا هم در دارو میدانند.که بنده 4 سال خوردم و بهبودی نسبی پیدا کردم (اگرچه آسیب های جسمی هم بهم زد) ولی الان 1.5 سال است دارو نمی خورم (اگرچه ممکن است باز به دارو نیاز پیدا کنم!)
سوال اصلی:
از طرفی بنده نیاز شدید به ازدواج دارم. شرایط اجتماعی و مالی هم اجازه ازدواج میدهد.تنها مشکل من این است که در مورد این بیماری چه باید بگویم؟ فقط کافی است خانواده های مذهبی(که من تنها حاضر به ازدواج با آنها هستم) بفهمند من روزی داروی روانپزشکی می خوردم ، یا هم اکنون نسبت به استرس حساس هستم. محال است به من دختر بدهند. چون این را نشانه ی بی ایمانی من میدانند! اگر هم چیزی نگویم اخلاقا کتمان کاری است. اگرچه از لحاظ شرعی عقد صحیح است. هر مشاوری اعم از مذهبی یا روانشناس یک راه به من پیشنهاد داده. به نظر شما چه کنم خدا از من راضی است؟

--------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند برشما

قبل از پرداختن به سوال شما نیاز است که یک مقدمه ی بی ربط خدمتتان تقدیم کنم. توصیه میکنم این مقدمه ی بی ربط را با کمی حوصله و دقت مطالعه بفرمایید:

مقدمه ی بی ربط:

برای درمان استرس اگر نگاهی به دستورات روان شناسان مدرن روز بیاندازید ستونی از دستورات و فرمول ها را برای شما ردیف می کنند و نظیر چنین حرف هایی را برای شما تکرار می کنند و می گویند:

اول از همه بدانید که شما تنها نیستید این روزها اضطراب و استرس همه‌گیر شده است. همه درگیر این مشکل هستند باید راهی برای کاهش آن پیدا کرد.

به طور منظم ورزش کنید.

مواد غذایی متنوعی در برنامه‌ی غذایی‌تان بگنجانید.

مصرف دخانیات و کافئین زیاد را کاهش دهید.

به اندازه‌ی کافی بخوابید.

روی تنفستان تمرکز کنید. به آرامی و از شکم نفس عمیق بکشید.

زمانی که اضطراب تمام وجودتان را می‌گیرد دست های‌تان را خیلی محکم مشت و سپس رها کنید.

به خاطرات خوبتان فکر کنید و سعی کنید ترس را با غرق شدن در خاطرات خوب از خود دور کنید.

اگر دچار دلشوره و اضطراب هستید ، چای بابونه به همراه مقدار کمی سنبل الطیب می تواند باعث آرام شدن شما شود. برخی از مواد تشکیل دهنده بابونه دقیقا همان کاری را با مغز می کنند که داروهای آرام بخش همچون والیوم انجام می دهند.

حداقل یک بار در روز، پنج یا ده دقیقه آرام بنشینید و کاری انجام ندهید.

یکی از راههای درمان استرس خندیدن است،همیشه موضوعی برای خنده در دست داشته باشید.

هنگامی که با یک کار دلهره آور مواجه می شوید،به موسیقی گوش فرا دهید این کار به کاهش استرس شما کمک می کند.

به شخص یا چیزی که عمیقا مورد علاقه تان است (در هر مکان) از۵ ثانیه تا ۵ دقیقه فکر کنید. این کار میتواند استرس شما را کم کند.

یکی دیگر از راههایی که میتواند استرس شما را کم کند قدم زدن است.

برای پنج دقیقه، تنفس خود را آهسته تر کنید و در حدود۶ بار در دقیقه نفس بکشید.

برخی از مواقع مردم در نتیجه گرسنگی مضطرب و عصبی می شوند. بنابراین، هنگامی که دچار اضطراب شدید یعنی قند خون شما کاهش پیدا کرده است و بهترین کار خوردن یک میان وعده سبک همچون گردو یا یک تکه شکلات تلخ به همراه یک لیون آب یا چای گرم است.

درست قبل از ترک تختخواب و بلافاصله بعد از اینکه زنگ ساعت در صبح به صدا درآمد، ۵ دقیقه برای آرام کردن بدنتان وقت صرف کنید.

محیط فیزیکی خود را تنظیم کنید: نور، رنگ و سر و صدا عناصری هستند که بر حواس ما اثر گذاشته و می‌توانند فشارآفرین بوده ، یا برعکس کاهنده‌ی استرس باشند.

خودتان را تشویق کنید: خیلی وقتها آدم‌ها تحت فشار قرار می‌گیرند چون خودشان را سرزنش می‌کنند، حتی زمانی که مقصر نیستند. در چنین مواردی بزرگترین خطای فرد خودگویی‌های منفی است، چون استرس‌آفرین است.

افراد موفق را انتخاب کنید: روابط بین فردی محتاج سرمایه‌گذاری عاطفی فراوانی است. افراد منفی‌باف، انتقادگر، یا منزوی، بر استرس وارده بر افراد دیگر می‌افزایند و بر عکس افراد خوش‌بین که خودباوری بالاتری دارند، استرس زیادی در اطرافیان خود وارد نمی‌آورند.

به خودتان جایزه بدهید: جایزه و تشکر در قبال انجام کاری، یک بخش حیاتی مدیریت استرس است

رسم و قاعده‌ای برای خود مقرر کنید: افراد پر مشغله استرس زیادی را تحمل می‌کنند چون سیستم، الگو یا قاعده‌ی خاصی را برای زندگی روزمره خود تعیین نمی‌کنند در حالی که داشتن رسوم یا عادت‌های خاص هم صرفه‌جویی در وقت است (چون لازم نیست هر روز برای زندگی برنامه‌ریزی نمود) هم در شرایط افزایش استرس به فرد کمک می‌کند، چرا که فرد احساس می‌کند علیرغم استرس فراوان یا پیش‌بینی ناپذیر، چیزی وجود دارد که در زندگی ثابت است.

به زندگی معنوی خود غنا ببخشید: داشتن یک اعتقاد مذهبی، افق دید ما را وسیع می‌کند، به ما سعه‌ی صدر می‌دهد و در شرایط استرس‌های عمیق بسیار کمک کننده است.

دفتر یادداشت روزانه داشته باشید: اینکه فردی همه روزه احساس‌های ناخوشایند خود را در یک دفتر روزانه یادداشت نماید (مخصوصاً کسانی که به سختی می‌توانند درباره مشکلاتشان صحبت کنند، یا گوش شنونده‌ای در اختیار ندارند)، به فرد کمک می‌کند تا هنجارهای منفی‌اش را بیرون ریخته یا به عبارتی از خود دور سازد.

درمان استرس در 6 ثانیه : هنگامی که دچار استرس می شوید بکوشید عضلات صورت خود را شل کنید و هیچ حالتی به آن ندهید . لبخند بزنید و مجسم کنید که این لبخند در تمام صورت حتی در چشم شما پخش شده و همه صورت شما در حال خندیدن است.

اگر دچار دلشوره و اضطراب هستید، دمنوش بابونه می تواند باعث آرام شدن شما بشود.

گفته می شود راهب های بودایی ژاپنی می توانند برای ساعت ها بسیار ریلکس و آرام مراقبه کنند. یکی از دلایل آرامش آنها اسیدآمینه موجود در چای سبز آنها به نام اِل- تیانین است.

برخی از گیاه های دارویی باعث آرامش بدون خواب آلودگی می شوند (همچون اِل- تیانین) و برخی دیگر خاصیت آرام بخش و مسکن دارند. سنبل الطیب (والرین) در دسته دوم جای می گیرد. این گیاه باعث خواب راحت به خصوص برای آن دسته از افرادی می شود که دچار کم خوابی و بی خوابی هستند.

بادرنجبویه نیز در کاهش استرس و داشتن خواب راحت موثر است. افرادی که حدود 600 میلی گرم از این گیاه را روزانه مصرف می کنند، آرام تر از افرادی هستند که قرص های آرام بخش مصرف می کنند

ورزش برای ذهن و جسم بسیار مفید است. با انجام تمرینات ورزشی می توانید اضطراب خود را در لحظه از بین ببرید. اگر بر اساس یک برنامه مشخص و منظم ورزش کنید، اعتماد به نفستان افزایش می یابد و احساس سلامت بیشتری می کنید. از جمله دلایل اضطراب، بیماری و چاقی است که در اثر ورزش کردن هر دو آنها از بین می روند.

21دقیقه: این زمان نشان می دهد چقدر ورزش کمک می کند تا اضطراب خود را کاهش دهید. هنگامی که واقعا مضطرب هستید روی تردمیل بدوید تا پس از ورزش آرامش خود را به دست بیاورید. بهتر است روزانه 20 تا 30 دقیقه ورزش هایی انجام دهید که تپش قلب شما را افزایش می دهند همچون تردمیل، دویدن، بالا رفتن از پله ها یا ... . اگر اهل ورزش نیستید حداقل روزانه مسافتی را با سرعت بالا پیاده روی کنید.

برای هوشیاری کامل هنگام تنفس، از خود سوال های ساده ای بپرسید. در یک جای آرام بنشینید، چشمان خود را ببندید و به نحوه تنفس خود و دم و بازدم هایتان توجه کنید. همزمان از خود سوال های ساده ای بپرسید و روی تنفس خود تمرکز کنید. مثلا، دمای هوایی که وارد بینی شما می شوند چند است؟ وقتی نفستان خارج می شود چه تغییری در بدن شما ایجاد می کند؟ وقتی هوا وارد ریه های شما می شود چه حسی دارد؟

ویژگی مست کننده (نه همچون مشروبات الکلی) اسطوقدوس از نظر روانی باعث آرامش می شود.

نفس خود را بگیرید و رها کنید. البته لازم نیست این کار را تا حدی که کبود شوید ادامه دهید. فقط کافیست همچون تمرینات یوگا با تنفس های عمیق روح خود را آرام کنید.

برخی از مواقع مردم در نتیجه گرسنگی مضطرب و عصبی می شوند. بنابراین، هنگامی که دچار اضطراب شدید یعنی قند خون شما کاهش پیدا کرده است و بهترین کار خوردن یک میان وعده سبک همچون گردو یا یک تکه شکلات تلخ به همراه یک لیون آب یا چای گرم است.

رژیم غذایی مناسب در طولانی مدت موجب کاهش استرس می شود.

از اینکه به خودتان گرسنگی بدهید دست بردارید. بیشتر افرادی که دچار تشویش و استرس فراوان هستند، صبحانه نمی خورند. توصیه ما این است که حتما چیزی همچون تخم مرغ که سرشار از پروتئین و کولین است، میل کنند. کمبود کولین باعث افزایش اضطراب بیهوده در انسان می شود.

شما می دانید که روغن ماهی برای قلب مفید است و از افسردگی نیز جلوگیری می کند. امگا 3 موجب کاهش اضطراب نیز می شود.

به جای این افکار منفی و بیهوده، نفس عمیق بکشید، پیاده روی کنید و روی مسایل واقعی تمرکز کنید.

هرچقدر هم احساس اضطراب داشته باشید، پس از استراحت در سونای خشک یا بخار، احساس آرامش خواهید داشت. با گرم کردن بدن خود، گرفتگی عضلات و استرس خود را کاهش می دهید.

ژاپنی ها به حمام جنگل، «شیرین-یوکو» می گویند. حمام جنگل در واقع راه رفتن در میان درختان است. محققان ژاپنی واکنش های بدن افرادی که به مدت 20 دقیقه در میان جنگل و بوی خوب چوب و چمن و صدای جریان آب، پیاده روی کرده بودند را مورد بررسی قرار دادند. مشخص شد این افراد استرس کمتری دارند و آرام تر هستند.

مراقبه ذهنی در اصل برای بودایی ها است اما در عصر حاضر از آن به عنوان درمانی برای تشویش و اضطراب نیز استفاده می کنند. تمرینات ذهنی برای آگاهی بیشتر به افراد کمک می کند تا واقعیت جاری را به جای ترس و واهمه های خود از آینده ببینند. برای این منظور می توانید ابتدا از تمرکز روی زمان حال با هشیاری کامل و بدون هیچ قضاوتی آغاز کنید.

گل ساعتی نوعی مسکن به شمار می رود و دولت آلمان آن را به عنوان درمانی برای بی خوابی های عصبی تایید کرده است. یافته های علمی ثابت کرده اند این گیاه نشانه های اضطراب را کاهش می دهد و خاصیتی همچون داروهای آرامش بخش دارد. این گیاه را بیشتر برای درمان بی خوابی تجویز می کنند.

همیشه به این دلیل که اضطراب های خود را می شناسید و از تغییرات بدن خود آگاه هستید، به خود اعتماد به نفس بدهید. این مساله وافعا برای برطرف کردن اضطراب الزامی است. قدم بعدی داشتن مکالمه مثبت با خود، تغییر درک و فهم یا استفاده از روش های آرامش بخش است.

غرض از این مقدمه ی طولانی:

من تمام این لیست بلند و طولانی را با مراجعه به حدود ده سایت روان شناسی و با یک جست و جوی ساده در وب به دست آوردم و به عمد برای شما لیست کردم تا متوجه شوید خواندن خود این دستورها چقدر اضطراب آور و دلهره زا است.

وقتی این دستورات روان شناسان مدرن را مرور می کردم برای اکثر آنها در ذهنم قرینه و نظیری در دستورات اسلامی پیدا کردم اما مشکل شما با لیست کردن دستورات اسلام در این باب حل نمی شود. این دستورات پراکنده که گاهی ژاپنی و گاهی آلمانی و گاهی یونانی بودند نظم درستی ندارند و هر کدام از این روش ها از یک سبک زندگی خاص تبعیت می کنند.

به سوی راه حل اسلام

زمانی که خانه ی پیامبر اعظم و دیگر اولیای دین از زینت های دنیا و وسایل پر زرق و برق تمدن دیروز و لوازم تکنولوژیک امروز خالی بود و زمانی که پیامبر اعظم به دخترش برای جهیزیه ای که اکثر لوازمش اشیاء خاکی و گلی بود تبریک گفت و زمانی که امیرالمومنین علی بن ابیطالب حاکم کشور بزرگ اسلامی برای سیر کردن شکمش نان جوی خشک می خورد ، هیچ کس فکر نمی کرد که این سبک زندگی ساده و خاص روزی آرزوی انسان های مدرنی باشد که برای فرار از استرس زندگی غربی به زندگی ساده ی پیامبران رو می آورند.

روزی که اسلام زینت کردن مساجد با طلا و نقره را حرام دانست و از به کار بردن موسیقی ناقوس در معابد و مساجد مسلمانان دوری کرد هنوز هیچ کس نمی دانست که موسیقی کاری جز بر هم زدن آرامش بشر نخواهد داشت.

زمانی که در سحرگاهان ، مردم یا همسران رسول اکرم ایشان را بعد از برخواستن از خواب ، ابتدا در حال گفتن ذکر خداوند و سپس در حال سجده (آن هم در همان بستر ساده و بی آلایش) می دیدند ، هیچ گاه فکر نمی کردند که رسول اکرم در حال آموزش یک سبک زندگی بی بدیل برای آرامش و سکونت دل در حریم امن الاهی است.  

از دستورهای غلط روان شناسی امروز مثل ترویج و توصیه به موسیقی برای درمان استرس و نگرانی که بگذریم ، بسیاری از نسخه های آنها بدون ذکر نام و نشان ، دقیقا نسخه ی بزرگان و اولیای دین است که به عمد بدون نام خدا و دین به خرد توده های مردم داده می شود تا آنها باور نکنند که دین در این مقوله ها حرفی برای گفتن دارد و مردم می توانند پیامبر اعظم و جانشینان کریمش را الگوی زندگی آرام و بدون اضطراب و استرس قرار بدهند.

چرا هیچ کدام از این سایت های روان شناسی به تاثیر نماز صبح و وضوی شاداب کننده ی صبحگاهی اش برای شروع یک روز آرام و خدایی اشاره نمی کنند؟ چرا هیچ روان شناسی تاثیر نماز ظهر و عصر در میانه ی روز و دست کشیدن از کار بعد از چند ساعت کار مداوم را بررسی نمی کند؟ چرا تاثیر نماز مغرب و نماز خفتن (عشاء) را قبل از استراحت شبانه در کسب آرامش در نظر نمی گیرند؟ چرا راه کسب آرامش روحی روزه داران را ، در پی چند ساعت گرسنگی و تشنگی ، تبدیل به نسخه نمی کنند؟ چرا رفتن به مجلس روضه ی سیدالشهدا و گریه بر مصائب آن حضرت را مایه آرامش افراد نمی دانند؟ کسی که هر روز برای سیدالشهدا گریه کرده باشد هیچ استرس و اضطرابی او را به ترس و دهشت نمی اندازد. سیدالشهدا روح انسان را بزرگ و افق نگاه عاشقانش را بلند می کند.

چرا در تمام نسخه های روان شناسان غربی نامی از خدا نیست و اگر از خدا و معنویت حرفی بزنند این کلامشان مانند تافته ای جدا بافته به مابقی کلامشان هیچ ربطی ندارد ؟ و چرا و چگونه می خواهند انسان را بدون یاد معاد ، آخرت و بهشت آرام کنند؟ آیا انسان بدون یاد خدا آرامش پیدا می کند؟ چرا نسخه ی روان شناس منکر خدا و اسلام ، با نسخه ی روان شناس علاقه مند به خدا و مومن به اسلام تفاوت چندانی نمی کند؟ درمان استرس و اضطراب که از سنخ ریاضیات و شیمی و فیزیک نیست تا بگویید حاصل ضرب و تقسیم اعداد ، ربطی به مومن و کافر بودن ریاضیدان و دانشمند آن علوم ندارد. بالاخره ما کی وکجا می خواهیم به این دانش های جدای از خدا و قیامت شک بکنیم؟

انسان به دنبال امنیت عاطفی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی است و این امنیت و آرامش را با هیچ چیزی جز خدا و دستورات او و سبک زندگی مورد نظر او به دست نمی آورد.

اما جواب خلاصه و ان شاالله مفید برای سوال برادر عزیزم اینکه:

همه باید ازدواج بکنند و این دستور اسلام هیچ استثنایی ندارد. هیچ مرد و زن مسلمانی نباید خود را از این سلوک دینی و اخلاقی و عرفانی بی نیاز بداند. اگر کسی لایق تر از من و شما در ترک ازدواج و رهبانیت بود آن فرد کسی جز علی یا فاطمه (که سلام خداوند بر آنها) نبود. 

صداقت را راه نجات خودتان بدانید و مخفی کاری نکنید. اگر می خواهید به آرامش کامل برسید اسلام و دستوراتش را در اعتقاد و عمل سر لوحه ی زندگی تان قرار بدهید. درست است که شما در مراجعه کردن به روان شناسان غربی و استفاده از داروهای آنان اشتباه کرده اید اما این دلیل بر بی ایمانی شما نیست. بی ایمان کسی است که دستورات خداوند را به عمد ترک می کند و واجباتش را اتیان نمی کند. 

ازدواج با یک دختر مومن طبق وعده ی خداوند شما را به یک سکونت و آرامش مطلوب می رساند. اما بدانید که ازدواج راه رسیدن به همه ی این آرامش نیست. ازدواج فقط قطعه ای از این پازل کامل و دیدنی است که باید در کنار نماز و روزه و حجاب و امر به معروف و جهاد و دیگر عبادات دیده شود. از امروز تمام تلاشتان را بکنید که این تصویر زیبا را به صورت تمام عیار به نمایش بگذارید و به جهان آفرینش آن گونه بنگرید که خداوند آن را آفریده و می نگرد. از هر عاملی که دل شما را از خدا دور میکند و باعث غفلت شما می شود دوری کنید و به معنای واقعی و صحیح کلمه زاهد باشید. زاهد کسی است که به آنچه به او از نعمات دنیا می دهند فرحناک نمی شود و اگر نعمتی از او زایل گردد سکته نمی کند. 

از امروز بنده ی خوب خدا باشید. کسی که اعمال و رفتارش مطابق دستورات خداوند و نگاهش به آفرینش ، مطابق هستی شناسی الاهی باشد ، حتی از تکه تکه شدن سیدالشهدا در گودال قتلگاه دچار اضطراب و نگرانی نمی شود. مومن چنان آرام است که هیچ حادثه ای باعث تکان خوردن آب در دل او نمی شود و هر چه ایمان بالاتر ، آرامش بیشتر.

قرآن به مومنان در کنار توحید در ذات و صفات و افعال ، توحید در محبت و توحید در ترس را نیز آموزش داده است. انسان تا فقط از خدا نترسد نمی تواند دلهره های عالم ماده را از دلش بیرون بریزد. ایای فارهبون یعنی ترس فقط باید از خدا باشد نه اینکه از خدا فقط باید ترسید. از جمله و ایای فارهبون استفاده می شود که انسان در ترس نیز باید موحد باشد چرا که کلمه ایای در ابتدای آیه مانند آیه ایاک نعبد افاده حصر میکند.

در جای دیگر قرآن می فرماید: لاتخشوهم فاخشونی یعنی از آنها نترسید بلکه از من ترس داشته باشید. کسی که گناه را ترک کند و فرامین الاهی را به جا آورد و در قلعه توحید وارد می شود دیگر دلیلی برای ترس از خدا ندارد و ادامه ی راه را با محبت موحدانه ی او طی می کند. قدم اول این است که گناهان را هر چه هست ترک بکنیم تا بتوانیم در حریم امن خداوند و محبت او باشیم. کسی که از خدا ترس داشته باشد دلش برای اتفاقات دنیایی و کمبودهایی که ممکن است هر لحظه به او برسد نمی لرزد. ترس از مرگ ، ترس از دست دادن امکانات و نعمات و اطرافیان ، ترس نرسیدن به خوشی و لذات مادی همه و همه در پرتو ترس از خدا رنگ می بازند چون تنها خداست که نعمت می دهد و بلاها را باز می دارد و راه رسیدن به ترس از خدا تنها و تنها ترک گناه است.

این سبک زندگی مومنانه را تمرین کنید تا بفهمید و درک کنید این آرامش طنطنانی فقط برای بهشت نیست. اگر روحتان بهشتی باشد روی زمین نیز بهشتی و آرام زندگی خواهید کرد.

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوشکاری (149) ازدواج! روزی من یا در اختیار من؟

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

-------------------------------------------------------------------------- 

سلام حاج آقای عالمی.

تشکر برای راهگشایی هاتون.

دختری که از یک خانواده ی معمولی و سنتی هست طبق تعریف خانوادش باید منتظر بشینه تا خواستگار براش بیاد, ولی خب ؛ میدونید که دیگه خواستگار اومدنی نیست باید بیاریمش و من اهل دوستیابی اینترنتی و خیابانی و... نیستم. خواستگارهایی هم که دارم فقط پول و مادیات براشون مهمه. اینا مهم اند اما مهمتر از اینا و اولویت اصلی داشتن روند زندگی پاک و با درصد کمتر خطا هست چراکه ما مسئول قیامت و حسابمون هستیم. اما چه کنم برای نیازم؟ من یک انسانم و طبیعتا خدا نیازهایی تو و وجودم گذاشته. سرکوب و اهمیت ندادن و فرار از تمام اسباب محرک منو سالها نگه داشته چون فکر میکردم ازدواج دست خداست و خدا هیچوقت منو بی روزی رها نمیکنه اما از سخنان شما متوجه شدم خود آدم هم باید یه تلاشی بکنه تا معرفی بشه. معرفی شدم. دونه پاشی حضور در اجتماعاتی که پسرهای خوب دارند ، توبه ، انابه ، دعا همه رو در حد توانم انجام دادم اما اما اما نشد.

ازدواج دست خود آدمه یا روزیه؟ اگه خدا روزی آدم را میده سالها امتحان پس دادن برای حفظ فروج از گناه و اسبابش کافی نیست؟ شاید ازدواج واسه ما شده جهاد. منتظر جوابتون هستم. یا علی.

 -------------------------------------------------------------------------- 

سلام خداوند برشما

یک انسان مسلمان طبق تعالیم نجات بخش اسلام ، تمام عالم وجود و تمام خیرات و برکات عالم را از خدا و به سوی خداوند می داند. بدن سالم و عقل اندیشه گر و دین راه نما همه و همه نعماتی هستند که خداوند به ما عطا کرده اما در کنار همه ی اینها خداوند یک نعمت دیگر نیز به انسان عطا کرده است که شاید بتوان گفت از بزرگ ترین نعمات خداست. خداوند انسان را مختار و اختیارگر و با اراده خلق کرده است. اگر انسان دارای اختیار نبود نمی توانست از نعمت دین اسلام و هدایت انبیاء استفاده کند. شرط استفاده از نعمات معنوی و راهی که پیامبران و امامان برای مردم آورده اند این است که انسان بتواند آزادانه این راه را مطالعه کند و آزادانه و در پی اختیار و اراده ای که خداوند به او داده و همین وجه تمایز انسان از دیگر موجودات عالم است ، راه کمال به سوی خداوند را با انتخاب و اختیار خودش طی کند.

اگر کسی از من بپرسد که شما علم و اراده و مشیت و خواست خداوند را با اراده و اختیار آزاد من چگونه جمع می کنید ؛ جواب خواهم داد که خداوند طبق علم و اراده و مشیت و خواستش مرا آزاد آفریده است. خداوند من را آزاد و مختار آفرید تا بتوانم راه سعادت و شقاوت را بشناسم و خودم با اختیار خودم این راه را انتخاب کرده و طی کنم و دقیقا به همین خاطر است که انسان در انتهای این مسیر و در عرصه قیامت لایق پاداش و جزا خواهد بود. چرا که انسان مجبور ، نه شایستگی نعمات بهشتی را خواهد داشت و نه شایستگی دوزخ و هاویه را.

همه خیرات و خوبی ها فقط از سوی خداوند به سوی عالمیان نازل می شود و سفره ی عالم هستی برای بهره برداری انسان از این سفره ی پهن است. نماز یک سفره ی معنوی گسترده است و مسلمانان هر کدام به فراخور فهمشان ، از این نعمت بهشتی بهره مند می شوند. حال به نظر شما کسی می تواند از خودش سوال بکند که آیا نماز دست خود آدم است یا روزیه؟ خداوند راه و چاه را تعلیم کرده و نماز را به عنوان راه صعود به آسمان و به مصابه یک آسانسور و بالابر در زمین قرار داده تا تشنگان آسمان سوارش شوند و به معراج برسند. بعد از تعلیم نماز این انسان مکلف است که باید وضو بسازد و به نماز بایستد. خداوند حول و قوه ی اقامه ی نماز را به همگان داده و از این پس اگر کسی بی نماز بماند نمی تواند جز خودش کسی را ملامت کند.

در داستان ارزاق مادی و شکمی هم می توان همین فرمول را پیاده کرد. خداوند باران را از آسمان نازل می کند و دانه ی همه گیاهان و میوه ها را درون آنها قرار داده است. کافی است انسان تنبلی و تن پروری را کنار بگذارد و به سد سازی پرداخته و با آب حاصل از آن کشاورزی کند و در نهایت بتواند شکم خودش و زن و بچه اش را سیر کند.

خداوند به همه ی جنبندگان عالم روزی می دهد اما رزاقیت الاهی در عالم مادی و در زمین (که به منزله ی زمین خالی و خاکی کشاورزی است) به این معنا نیست که مانند بهشت نیاز به تلاش نداشته باشد. امروز روز عمل است و هر حاصل و هر درو شدنی را باید از مسیر تلاش و عمل جست و جو کرد. این تلاش و عمل همان مسیری است که خواست خداوند از آن مسیر محقق می شود پس نباید کسی گمان کند که با نشستن و پا روی پا انداختن جیب کسی پر پول یا دل کسی پر نور می شود. معنویت هم بدون عمل صالح حاصل نمی شود. به همین دلیل است که افراد زیادی در حالی که میتوانند زیارت خانه خدا یا کربلای معلی را با بهترین وسایل ارتباطی مثل هواپیما درک کنند با پای پیاده عازم این سرزمین های مقدس می شوند تا شاید در این مسیر معنویت بیشتری را تحصیل کنند.

با دست روی دست گذاشتن هیچ روزی مادی ویا معنوی شامل کسی نمی شود اما دقیقا اینجا سوالی ایجاد می شود که اگر من بخواهم دست روی دست نگذارم و گرفتار تنبلی نشوم و به غلط منتظر نمانم تا خداوند نان آماده برای من نازل کند باید برای ازدواجم چکار بکنم؟

بسیاری از دختران جوان و البته پاکمان با یک ساده انگاری بچگانه ، شال و کلاه کردن و با بزک بیرون رفتن و دلبری کردن خیابانی را تنها راه به نتیجه رسیدن و خروج از بن بست مجرد ماندن و رسیدن به شناخت مناسب و سپس ازدواج می دانند. در حالی که مشکل ازدواج جوانان خصوصا دختران جوان و سپس مشکلات زناشویی متاهل ها در جامعه ی ما دقیقا ناشی از همین فضای مسموم و آلوده و ناشی از همین دلبری های خیابانی و بزک های شیطانی است به طوری که نه یک پسر جوان می تواند به جمع بندی و انتخاب ساده ای برسد و نه یک مرد متاهل می تواند به داشته اش قانع باشد.

راه صحیح تنها و تنها در تبعیت از فرامین اسلام است. بزک کردن و دلبری کردن شاید و شاید امروز مشکل دختر جوانی را حل کرده و پسری را به دامش بیاندازد اما همین دختر فردا شاهد به دام افتادن شوهرش در دام دیگری و دیگران خواهد بود. 

راه صحیح این است که من و شما بدون توجه به انحرافات اکثریت جامعه ، خودمان را از این مسیر جدا کنیم و مانند تمام مومنان حقیقی ، سبک زندگی اسلامی را پناه خودمان و خانواده مان قرار بدهیم. داستان حجاب و ضرورت آن دقیقا در همین نقطه و در چنین محملی اهمیت پیدا میکند و کاش دختر و زنی که حتی فقط یک تار مویش را بیرون می گذارد بداند که دانسته یا ندانسته چه دام مهلکی را برای انهدام یک خانواده مومن پهن کرده است. قدرت تخیل مردان از یک تار موی رنگ کرده چنان تصویر شیطانی مهلکی می سازند ، که خداوند نمایش یک تار موی زنان و دختران را برای نامحرم حرام دانسته است.

راه صحیح در مسلمانی و انجام فرامین اسلام است که در نتیجه ی آنها ، خانواده تحکیم شده و آرامش روانی و عاطفی و جنسی به خانه ها برمی گردد. 

راه صحیح آن است که دختر و پسر ، حیای جاهلانه را کنار بگذاریم و افراد عاقل و فهیم فامیل و محله و مسجد را به کمک بطلبیم و حرف دلمان را با آنها در میان بگذاریم تا دوباره روند ازدواج های سنتی با نظارت خانواده ها احیا شود.

راه صحیح آن است که بدون انجام حتی یک گناه مانند بی حجابی و تن آرایی و هم کلامی با نامحرم ، دقیقا طبق دستورات شرع مقدس عمل کرده و واسطه های عاقل و متدین را مجاب کنیم که می توانند برای صلاح فرزندان خودشان و فامیلشان و محله شان پیش قدم بشوند و برای وصلت جوانان و ازدواجشان قدم های مثبتی بردارند. 

راه صحیح آن است که بدانیم هر کاری که اسلام آن را در فقه اش و در احکامش نفی نکرده باشد و آن را گناه ندانسته باشد به معنی جواز شرع مقدس بوده و می توان از آن استفاده کرد. به هر اندازه که باید از گناه دوری کرد و آن را باید سم مهلک دانست ، به همان اندازه حلال خداوند جای جولان و استفاده است.

راه صحیح آن است که خداوند را همه کاره ی عالم بدانیم و با او و فرامینش ستیز نکنیم و حلال او را حلال و حرامش را حرام بدانیم و با بلند کردن دستانمان به سمت آسمان تمام مصالح خود و خانواده و آخرت و دنیایمان را از او بخواهیم.

راه صحیح آن است که امر به معروف و نهی از منکر را در تمام مراتبش اجرا کنیم ولو با نوشتن جوشکاری از طرف من و با انتشار آن از طرف شما. 

-------------------------------------------------------------------------- 

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوش کاری (137)

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوش کاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

سلام استاد، وقتتون بخیر. ممنون بابت وبلاگ بروز و مفیدتون.

یه سؤالی دارم:
راستش احساس نیازی که به ازدواج میگن رو دقیق نمیفهمم. بین دخترا و پسرا متفاوته؟ وقتی یه پسری به یه مرحله ای رسید، تو یه سن وشرایط خاص، وقتی احساس نیاز پیدا کرد، میتونه بره خواستگاری و...بالاخره ازدواج کنه. اهداف مختلفی هم میتونه داشته باشه، آرامش، تکامل دینش، عمل به سنت پیامبر، استقلال، ارضاء غریزه ی جنسی و... حالا یه دختر چطوری میتونه متوجه نیازش بشه؟ من وقتی خیلی بچه بودم، تنها هدف و آرزوم از ازدواج این بودش که عروس بشم و قشنگ ترین لباس عروس رو تنم کنم. فکر میکردم اند خوشبختی یعنی همین! اما حالا، اهدافم از ازدواج اینه که به آرامش برسم، همون آرامشی که خدا تو قرآن وعده ش رو داده و میدونم که خدا خلف وعده نمیکنه. عمل به سنت پیامبر، تکامل دینم، مستقل شدن و بزرگ شدن و ... راستش فکر میکنم اضطراب، ترس ازتنها موندن بعد از ازدواج خواهر و برادر و خدای نکرده ازدست دادن والدین، بعد از ازدواج تا حدودی حل بشه.
البته هدفم این نیستش که فقط به خاطر ترس از تنها موندن وحس سرباری و حرف و حدیث و نیش و کنایه های دیگران و...ازدواج کنم. دوس دارم مستقل شم. تا وقتی مجردیم هزار تا آقا بالا سر داریم. میدونم خیلی هاشون از رو دلسوزی هست، اما خیییلی اذیت میشم. وقتی روی همه ی برنامه های زندگیم، حتی تو جلسه اول خواستگاریم، کل بزرکترای فامیل باید نظر بدهند. کاش فقط بابا و داداش بودند. متأسفانه دائی، زن دایی، خاله و شوهر خاله و... هم باید رو همه ی کارام نظر بدن! حتی یه سال به خاطر حساسیت ها وحرف وحدیث هایی که بزرگترای فامیل که به پدر و مادرم تحمیل کردند، اجازه نداشتم که هیچ اردوی دانشجویی یا خادمی شهدا و جهادی و اینا برم! چون از نظر اونا خیییلی دیگه لووس شده بود!
دقیقأ 8 ماه یه جورایی مجبور بودم خونه باشم. وقتی ازدواج کنم، میدونم که یه آقا بالا سر دارم و دربست بایستی مطیعش باشم. این خیلی بهتره تا زندگی مجردی دخترا و نظرات تحمیلی کل فامیل و... وقتی ازدواج کنم، حس میکنم بزرگ شدم. با اینکه سنم کم نیست، اما تو فامیل، وقتی یه دختر کم سن و سال هم عروس میشه، همه تو ارتباطاتشون یه احترام خاصی براش قائلند. اما من که شاید حتی 10 سال هم از تازه عروس بزرگتر باشم، دقیقأ مثل یه دختر بچه باهام رفتار میشه. دخترا دوس دارن دوستشون داشته باشند. محبتی فراتر ازمحبت مامان و بابا که محبت شوهر مسلمأ بایستی بیشتر باشه. دوست دارم نزدیک ترین و صمیمی ترین کس را تو زندگیم تجربه کنم، هرچه زودتر. خیلی برام جالب و عجیبه که با یه خطبه ی عقد با یه پسر غریبه ، چطوری میشه که یه شبه تمام دنیامون وزندگیمون عوض میشه؟!!!
خیلی نیاز دارم که یه همسفر دائمی ان شالله تا بهشت داشته باشم. ببخشید اینقدر رک میگم، تنها نیازی که حسش نمیکنم، روابط جنسیه. تا حالا که تو مجردی اینطوری زندگی کردیم، خیلی سخته که تو متأهلی همه چیزمون کن فیکون بشه. تقریبأ یه حس ترس و تنفر. البته درونیه فقط. میدونم که واجب شرعیه و باید بهش عمل کرد. ولی ازخودم مطمئن نیستم. یعنی دوست دارم مثل بقیه عادی باشم وفرمان خدا برام فرقی نداشته باشه. چه نماز واجب، چه همچین روابطی زناشویی. اما نمیدونم چطوری باید ازخودم مطمئن بشم؟

--------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند برشما

خداوند را به خاطر وجود جوانان پاک و مومنی چون شما هزاران بار شاکرم و می دانم که همه به خاطر فضای خوبی است که به برکت اسلام و انقلاب اسلامی و خون شهدای گرانقدر ، در میهن اسلامی مان و در خانواده ها ایجاد شده است.

آب چشمه در مظهر چشمه همیشه زلال است. آب را اگر آلوده نکنند همچنان زلال خواهد ماند. فطرت پاک و الاهی انسان اگر از خودش حکایت بکند همین حرف هایی را میزند که شما نمونه اش را زدید. و دقیقا به همین خاطر است که شیطان و یاوران پلیدش تمام تلاش خود را می کنند تا جوان ما حیا و پاکی اولیه خودش را از دست بدهد و با از دست دادن حیا و عفاف کارش به جایی برسد که زلال بودن روحش در مظهر چشمه و ابتدای امر را بکلی فراموش کند. اما آب آلوده هم ، اگر به دل خاک فرو رود یا اگر بخار شود و به آسمان برود ، دوباره زلالی گذشته ی خود را به دست خواهد آورد. پس آلودگان را جای ناامیدی نیست چون یا باید سر خاکی بر سجده گذاشت و از میان سنگ ریزه های درون خاک عبور کرد و تصویه شد و سرانجام با رسیدن به سفره های زیر زمینی به مظهر چشمه بازگشت ، و یا باید دست قنوت و دعا به سوی آسمان بلند کرد و دل از خاک ربود و آب بودن خود را فراموش کرد و بخار آسمان ها شد ؛ بخارهای متراکم آسمان وقتی دوباره به زمین باز می گردند همان زلالی ابتدایی را دارند.

انسان وقتی غذای درون دهانش را می جود ، ماهیچه های اطراف فکش هم ورزش می کنند و قوی می شوند اما هیچ کس غذا را برای قوی شدن ماهیچه های اطراف فک نمی جود. حتی هنگام غذا خوردن فکر این مطلب نیز کمتر به ذهن کسی خطور میکند. ازدواج هم همین طور است. بعد از ازدواج نیازها و خواسته های متعدد و فراوان انسان ، خواسته یا ناخواسته هم در جان و روحش و هم در بدنش بر طرف می شنود و دقیقا مثل تقویت ماهیچه های فک نیاز نیست به تک تک این نیازها فکر کرد و آن ها را قبل از ازدواج بازیابی و مطالعه کرد. درست است که گاهی جویدن غذا برای برخی از افراد جنبه دستوری و درمانی پیدا میکند و آنها مجبورند غذا را به خاطر جنبه درمانی آن بجوند اما همه ی افراد این چنین نیستند. دقیقا به همین دلیل است که نیازهای یک پسر به ازدواج و ارتباط با جنس مخالف لازم نیست دقیقا از جنس نیازهای یک دختر در ارتباط با جنس مخالفش باشد. ازدواج پسرها اولویت ها و نیازهایی دارد که شاید در نگاه اول برای دخترها مطرح نباشد. درست است که این نیازها در برخی نقاط با هم طلاقی دارند و کاملا شبیه به هم هستند و هم دیگر را مثل دو خط متقاطع قطع می کنند اما در نقاط دیگر هیچ شباهتی به هم ندارند.

به طور مثال مردها می خواهند زن زیبا را ببینند و از زیبایی او بهره ببرند اما زن ها میخواهند زیبا باشند و دیده شوند. درست است که زیبایی و جمال ، موضوع یکی از نیازهای روحی و معنوی انسان در ارتباط مرد و زن است اما زن و مرد دو بهره ی متفاوت از آن دارند و در یک نقطه تلاقی نکرده اند.

قرار نیست دختران پاک و مومن ما ،آن هم قبل از تاهل و ازدواج تمام ریزه کاری های مسائل زناشویی را بدانند یا نیازهایی از نوع نیازهای پسرها به ازدواج را داشته باشند. هر کدام از دختر و پسر در این روابط زیبا ، عسیله یا شهد شیرین عسل خود را برمیدارد و بهره ی خودشان را می برند. اگر ازدواج را از نگاه یک پسر جوان بنگریم این عسیله یا شهد شیرین عسل معنایی دارد و اگر از نگاه دختران بنگریم معنایی دیگر. چون نیازهایشان متفاوت است و اصولا جنسیت دختر و پسر چنین اقتضایی دارد.

با ازدواج هیچ چیز کن فیکون نمی شود بلکه از زمان عقد شرعی نیازهایی که کمتر به آنها توجه کرده اید یا اصلا متوجه آنها نبوده اید به صورت ناخودآگاه و البته توسط شوهر نمایان می شوند و سپس همان نیازها توسط خود شوهر و در روابط زناشویی و رفتارهای عاطفی ، بر طرف می شوند. آدم و حوا نیز تا زمانی که در بهشت برزخی و مثالی خودشان بودند حتی متوجه بدنشان نبودند و بعد از آمدن به زمین متوجه عورت و برهنگی و زشتی خود شدند و خود را به صورت فطری پوشاندند.

نکته ی ضروری: بهشت برزخی آدم و بهشت موعود عالم آخرت ، به خاطر ماهیت خاصشان یا بهتر بگویم به خاطر بهشت بودنشان ، عاری از هر گونه درد و الم و رنج و سختی هستند. پس فراموش نکنید که زمین یا عالم خاکی ، بهشت موعود عالم آخرت یا بهشت برزخی آدم و حوا نیست. اینکه انسان بخواهد آرامش بهشت را در این دنیا تجربه کند امری ناشدنی است و شوهر و بچه و پول و ماشین و ویلا و شیلا ، آن آرامش موعود را برای کسی به ارمغان نمی آورد. گاهی ما به اشتباه آرامش بهشت موعود را از طریق این موجودات مادی می جوییم و صد البته که پیدا نمی کنیم ؛ چون اساسا موجودات مادی نمی توانند ما را آرام کنند. ماده ، با معنا و معنویت ، ارتباطی ندارد و جز معنای حقیقی عالم یعنی خداوند متعال ، کسی نمی تواند روح تشنه ی آدمی را سیراب کند. الا بذکر الله تطمئن القلوب.

با این جملات می خواهم تذکر بدهم که انتظارتان از شوهر (حتی با اخلاق ترین و آسمانی ترین آنها) نباید چیزی بیشتر از حد وجودی شوهر یا همسر باشد. آرامش معنایی درونی و غیر مادی است و ریشه در غیب عالم و سپس در بعد مخفی انسان یعنی جان آدمی دارد و ماده و مادی نمی توانند ناداشته خودشان را (که همانا آرامش است) به کسی ببخشند. قرآن کریم خانواده و زوجیت زن و مرد را محلی برای سکونت آنها می داند و با تعبیری لطیف می فرماید: لتسکنوا الیها. اما این سکونت دنیایی هیچ وقت جای بهشت موعود و عالم آخرت را پر نمی کند تا کسی گمان کند شوهر و ازدواج و خانواده ، همان بهشت آرامش خداست تا خدای نکرده بعد از ازدواج و بعد از مواجهه با واقعیت های دنیایی و پست ازدواج ، تمام کاخ بلورین خودساخته ی ذهنی تان فرو بریزد و در ابتدا به آیه کریمه ی قرآن شک کرده و سپس به خانه ی بخت و شوهر بخت برگشته بد و بیراه بگویید.

خداوند هر کدام از زن و مرد را آفرید و برای هر کدام از آنان دستوراتی و احکامی مقرر کرد تا هر کدام در مسیر سلوکشان آن دستورات را انجام دهند. برخی از این دستورات الاهی ، زنانه و مردانه ندارند و عینا شبیه به هم هستند و هم مردان و هم زنان نسبت به آنها مکلف اند و باید آن احکام را به جا آورند نظیر روزه ی ماه مبارک رمضان. اما برخی دیگراز احکام ، احکام خاص مردان یا احکام خاص زنان هستند نظیر جهاد برای مردان یا توالد برای زنان. دسته ی دیگری از احکام هم هستند که به نسبت جنس دیگر وضع شده اند و اگر در مکانی فقط مردان یا فقط زنان بودند آن حکم اساسا موضوع پیدا نمی کرد مثل حجاب برای زنان. حال اگر ما جنس مرد را بشناسیم قطعا متوجه می شویم که چرا خداوند زن را مجبور به حجاب در حضور نامحرم کرده است. به همین دلیل است که بانوان در یک مجلس کاملا زنانه نیازی به حجاب و پوشش سراسری بدن ندارند اما با حضور فقط یک مرد نامحرم موظف به پوشش کامل بدن هستند. پس احکام پوشش زنان در مقابل نامحرم به گونه ایست اما در مقابل محارم خودشان نظیر پدر و برادر به گونه ای دیگر و سپس در مقابل محرم ترین محارم یعنی شوهر ، حکم حجاب اساسا معنا ندارد. این سلسله مراتب احکام به این دلیل است که مردان به نسبت یک زن متفاوت اند. گروهی نامحرمند و گروهی محرم. در گروه محارم هم برخی بر اساس زوجیت محرم شده اند و برخی بر اساس نسب و برخی دیگر بر اساس سبب.

ازدواج نقطه ی تلاقی زن و مرد است در احکام. درست است که در ازدواج هر کدام از زن و مرد وظایف خودشان را انجام می دهند و عسیله ی خودشان را در ارتباط با دیگری بر می دارند اما در عین حال موجب تکامل دیگری و لذت دیگری نیز می شوند. قرار نیست یک پسر یا دختر مجرد همه ی نیازها و خوبی های ازدواج را در دوران تجردش درک کند و سپس تصمیم به ازدواج بگیرد بلکه کافی است به امر خداوند قدم در این راه بگذارد. اگر دختر بود و خواستگار مومنی داشت او را بدون دلیل موجه رد نکند و بپذیرد و اگر خواستگاری مومن نداشت صبرجمیل اختیار کند و به دعا بنشیند تا خداوند روزی اش را در زمان مناسب برایش نازل کند و اگر پسر بود در امر ازدواج تعلل نورزد و همسر اختیار کند.

آمادگی های هر کدام از دختر و پسر برای ازدواج ، به خاطر نوع نیازهای متفاوتشان ، فرق میکند. نمی دانم منظور شما از اطمینان از خود چیست؟ اما به صورت خلاصه و سر بسته چند نکته خدمتتان تقدیم میکنم:

شروع کننده ی همه ی داستان های ازدواج از خواستگاری تا روابط زناشویی پسرها هستند. لازم نیست شما دخترها کار خاصی بکنید. فقط کافی است به خواسته های شرعی و قانونی همسرتان پاسخ مثبت بگویید. یک تمکین واقعی که مورد نظر شرع است همین است که زن در هر زمانی که شوهرش از او خواسته ای در مورد روابط زناشویی داشت او را جواب گوید و با برخورد خوب و اخلاق نیکو در کنارش باشد. اگر ایمانتان شما را به این مرز رسانده که همه ی خواسته های شوهر را در حوزه ی زناشویی پاسخ گو باشید و بدون دلیل مخالفت نکنید ، من این اطمینان را به شما می دهم که نگران هیچ چیز در روابط زناشویتان نباشید. ان شاالله

-----------------------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوش کاری (132)

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوش کاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------
بسمه تعالی
سلام
حاجی حکم خواندن صیغه عقد در محرم یا صفر چیست؟ کلا تا ربیع الاول باید صبر کرد یا بهتر است صبر کند یا بهتر نیست و نباید!؟ به امید خدا انگار دارد کارها ردیف می شود! البته فعلا تمام قضایا را به دلیل ایام سوگواری تعلیق کردیم! میخوام ببینم تا کی تعلیق رو ادامه بدیم؟
البته کماکان "الله مع الصابرین" به نظرم!!

--------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند بر شما

ایام سوگواری اباعبد الله الحسین را تسلیت عرض میکنم.

از اینکه خبر خوش پایان یافتن دوران تنهایی شما را تلویحا شنیدم خوشحالم. ان شاالله که زندگی خوب و خوشی را آغاز کنید. اما دولت های مستکبر باید بدانند که تعلیق کلیه فعالیت های هسته ای از خط قرمزهای امت شهید پرور ایران بوده و هست و ما با تعلیق فعالیت ها موافق نیستیم و هر گونه تعلیق را محکوم میکنیم!!

نکته اول: در فقه آل رسول و طبق فتوای مراجع عظام تقلید ، منعی برای خواندن عقد محرمیت و مراسم ازدواج در ایامی از ایام سال نیامده است. نبودن این منع به این معناست که از نظر شرع مقدس ، محرم شدن یا خواندن عقد محرمیت بین دختر و پسری در هیچ روزی از روزهای سال حرام نیست و آنچه مهم است محرم بودن و قانون مدار بودن افراد در روابط خانوادگی آنها است.

نکته دوم: از طرف دیگر در فرهنگ ناب شیعی به درستی رسم شده است که ایام شهادت اهل بیت رسول اکرم همیشه مورد احترام مومنان بوده و آنان در این ایام از انجام هر کاری مهمی که بوی جشن و خوشی داشته باشد دوری می کنند. این کار مومنان مسلما ریشه در محبتشان به ال رسول دارد و نمایان گر گره قلبی ایشان با آن انوار مقدسه است. در کتب و روایات متعدد اهل بیت عصمت و طهارت نظیر کامل الزیارات در زیارت روز عاشورا ، بزرگان مکتب و امامان معصوم ، شیعیان را از انجام کارهای دنیوی و مادی در روز عاشورا منع کرده اند چرا که روز عاشورا برای شیعه روز مصیبت و عزاست.

با توجه به دو نکته ی فوق یعنی حرام نبودن اجرای عقد محرمیت در هیچ یک از ایام سال حتی در روز عاشورا و سپس توجه عموم مومنان به مصایب اولیای دین و مذهب تشیع و در اوج آنان امام حسین علیه السلام شایسته است که کلیه مراسم ها و جشن های ازدواج را به بعد از ایام عزای حسینی موکول کنید چون ازدواج هر دختر و پسری ، وصلت دو خانواده است و افراد فراوانی از دو فامیل آرزوی دیدن جشن و شادی شما و ازدواج شما را دارند اما در عین حال محبت ولایی ناب آنها آنان را از شرکت در مراسم جشن در ایام عزا وا می دارد.

بهترین کار این است که اگر شناخت و تحقیق و توافق های دو جوان و دو خانواده به صورت کامل انجام شده است ، عقد موقت یا محرمیت زمان دار بین دو جوان و با نظارت دو خانواده اجرا شود تا رفت و آمدهای آنان در این دو ماه با گناه همراه نشود اما در عین حال هیچ گونه جشن و خرید و مراسمی در ایام محرم و صفر و دیگر ایام عزاداری انجام نشود تا رعایت احترام این ایام نیزشده باشد و بعد از این دو ماه و در ایام جشن و سرور اهل بیت ، قول و قرار مراسم های دیگر را بگذارید.

درست است که ما زندگی خودمان را طبق دهان مردم تنظیم نمی کنیم اما فراموش نکنیم که محرم و صفر ریشه ی ما و شیعگی ماست و احترام آن نه از منظر مردم بلکه از منظر امام زمان واجب است.

حکایت تبلیغی: محرم چند سال پیش در تهران بودم که کارگری از طبقه ضعیف جامعه سوالی از من پرسید. گویا قصد داشت روزهای تاسوعا و عاشورا را به روستای مادری اش برود و البته به همسرش سری بزند. با کلی من و من و شرمندگی پرسید: آیا سر زدن به همسر و جویا شدن احوال او و...و... ادامه دادن داستان در روزهای دهه اول محرم حرام است؟ لبخندی زدم و گفتم: حرام که نیست هیچ ؛ بلکه برای شما که مدتها از هم دور بوده اید واجب هم هست! نتوانست خنده اش را مخفی کند.

... و راه های رسیدن به خدا به عدد آدم هاست...

-----------------------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم