جوشکاری (200) اول دانشگاه یا ازدواج؟

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

-------------------------------------------------------------------------- https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif
سلام 
ببخشید میشه یه دلیل قانع کننده بیارید برای این حرفتون که میگید : "اول ازدواج بعد دانشگاه". من خیلی ها رو دیدم که به خاطر ازدواج کردن و ایجاد مشغله های زیاد نتونستن به درسشون برسند.

 -------------------------------------------------------------------------- https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif

سلام خداوند بر شما

همان طور که شما خیلی ها را دیده اید که به خاطر ازدواج کردن و ایجاد مشغله های زیاد نتوانسته اند به درسشان برسند ، بنده هم خیلی ها را دیده ام که به خاطر ادامه ی تحصیل نتوانسته اند به یک ازدواج به موقع برسند.

اگر دختر و پسر مومنی بتوانند بدون کمترین گناه جنسی و عاری از کمترین انحراف عاطفی به ادامه تحصیل در دانشگاه بپردازند فبها المراد ؛ اما متاسفانه نه عموم جوانان در تمام دوران تحصیلشان یوسف هستند و نه می توان رفتارهای نادر برخی از جوانان پاک دوران را به عموم تسری داد.

سوال من از شما این است که آیا مقایسه کردن ازدواج که یک نیاز کاملا طبیعی برای بشر است با ادامه ی تحصیلات عالی و رفتن به دانشگاه اصولا کار صحیحی است یا نه؟ به نظرم هیچ وجه مشترکی بین دو طرف مقایسه وجود ندارد تا بتوانیم مقایسه درستی بین ازدواج و ادامه تحصیل داشته باشیم. ازدواج و پرداختن به نیازهای عاطفی و جنسی مانند استراحت کردن و خوابیدن در پرداختن به جسم ، و مانند غذا خوردن و آشامیدن در پرداختن به نیازهای بدن است. 

آیا شما در اولویت دادن بین ازدواج و تحصیلات عالیه ، شناخت کاملی از انسان و از نیازهای طبیعی او که در متن زندگی زناشویی و در کنار همسر حلال رفع می شوند دارید؟ آیا می دانید زندگی یک بعدی و حرکت افقی انسان بر زمین ، بدون در نظر گرفتن عاطفه و احساس و خانواده برای آدمی و سپس سرکوب نیازهای جنسی و یا انحرافات جنسی آدمی ، چه تبعات هولناکی برای مرد و زن جوان در یک جامعه خواهد داشت؟ چرا به خودتان اجازه می دهید انسان را موجودی ماشینی و بی روح تصور کنید که  می تواند زندگی پژوهشی و علمی اش را بدون همسر و فرزند داشته باشد؟

من برای اولویت دادن زندگی بر تحصیل و دانشگاه ، صد دلیل قانع کننده دارم که همگی برخواسته از هماهنگی روح و بدن ، و تعالی هماهنگ و همه جانبه ی انسان در تمام ابعاد نظیر علم و عاطفه است. انسان عالم بدون عاطفه و تک محور ، در علم ناقص و خشک و محدودش نیز ، خدمتی به بشریت نخواهد کرد ؛ چون چنین انسان ناقصی مبتکر علومی است که نمی تواند جامعیت متعالی انسان و هماهنگی جان و بدن را برای انسان در آن علم لحاظ کرده باشد.

کسب علم از دیدگاه ما محدود به دوره ی کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکترا نیست که بتوان با سرکوب نیازهای عاطفی و جنسی در چند سال جوانی به قله های علم و دانش دست یافت. علم و دانش محدودیت ندارد و به تعبیر حضرت استاد علامه جوادی آملی کسی که خودش را فارغ التحصیل فرض کند همان روز روز اول جهل او است و علم آموزی و کسب دانش تمامی ندارد. واحد پاس کردن در حوزه و دانشگاه غیر از تحصیل دانش و کسب علم است. اگر منظور شما از علم و تحصیل و دانشگاه ، گرفتن مدرک و سپس کسب روزی و کاسبی با این کاغذ اهدایی وزارت علوم است ، ما با شما در تعریف علم و دانش اختلاف بنیادین و ریشه ای داریم.

نه کسب علم محدود به یک دوره ی عمر است و نه دانش گاه محدود به دانشگاه های وزارت علوم. من از شما متعجبم که چگونه زندگی کردن در کنار خانواده و ازدواج را از تحصیل و کسب دانش جدا میکنید. علم از دیدگاه ما جز با آرامش روانی و سکونت عاطفی و تخلیه کامل جنسی ، اساسا تولید نمی شود. به همان دلیل که نیازهای مادی دانشمندان و پژوهشگران باید تامین گردد تا بتوانند با خیالی آسوده و راحت به مطالعه و تحقیق بپردازند نیازهای عاطفی و خانوادگی و جنسی نیز باید مورد توجه قرار بگیرند تا یک دانشمند بتواند یک عمر تمام به کار علمی و پژوهشی مشغول گردد.

حتی اگر کسی بتواند بدون گناه و با حفظ پاکی و معنویت ، به ادامه ی تحصیل ادامه بدهد و مدارج عالی کسب علم را یکی پس از دیگری طی کند همین توجه نکردن به جنبه های عاطفی روح انسان و تک بعدی کردن تعالی و رشد خطری جدی به حساب می آید که خودش را در سبک زندگی غلط غربی و تفاوت آشکارش با سبک زندگی ایرانی اسلامی نشان می دهد.

کسی با دانشگاه رفتن و کسب علم مخالف نیست. مخالفت بنده با کسب علم و دانشگاه قبل از ازدواج در شرایطی است که خانواده و عاطفه و نیازهای جنسی در رتبه های بعدی نیازهای انسان قرار داده شوند و به بهانه ی علم به سرکوب ابعاد حقیقی انسان بپردازیم. فراموش نکنیم که در اکثر انسان ها و خصوصا جوان ها ، مسکوت گذاشتن امیال و نیازهای حیوانی بی معنا است و این سرکوب گری سر از انحرافات جدی جنسی در خواهد آورد.

لازم نیست من همه ی صد دلیلم را برای شما شماره کنم ؛ کافی است شما سری در دانشگاه ها بچرخانید تا به عیان مشاهده کنید که عاقبت به تاخیر انداختن ازدواج و مقدم کردن دانشگاه و تحصیل بر ازدواج و زندگی مشترک ، همین فضای آلوده و شهوت محوری می شود که مشاهده می کنیم. شاید پسرها به خاطر اشتغال و بازارکار ناچار باشند که ابتدا به تحصیل بپردازند و سپس خود را برای تشکیل خانواده آماده کنند اما به نظرم هیچ عذری برای بانوان مومن (که دین داری و مسلمانی برایشان اولویت بیشتری از درس دارد) پذیرفتنی نیست.

از دیدگاه ما ادامه ی تحصیل بانوان بعد از ازدواج قرین چنان آرامشی است که خود همین آرامش فضای دانشگاه را پاک ، و مسیر کسب دانش را هموار می کند. از این منظر ازدواج و توالد و تربیت فرزند به هیچ وجه مانع رشد و تعالی و کسب علم برای بانوان نیست و یک زن مومن می تواند در یک حرکت آهسته اما پیوسته به خانواده داری از یک طرف ، و کسب علم و فضیلت از طرف دیگر بپردازد.

به امید روزی که بتوانیم با در نظر گرفتن همه ی ابعاد وجودی انسان و تمام نیازهای او ، دانشگاهی اسلامی و حقیقتا خدامحور و دانش جو داشته باشیم. دانشگاهی که حیوانیت و نیازهای حیوانی در آن مطرح نباشد و مرد و زن با آرامشی که در خانه و در کنار همسر حلالشان کسب کرده اند به دانش گاه قدم بگذارند و به معنای حقیقی کلمه دانش جو باشند.

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوشکاری (183) خطراتی در کمین ازدوج های دانشجویی

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

سلام حاجی
مشتاق دیدار
تو جوشکاری ها دیدم که گفته بودید با ازدواج دانشجویی مخالف هستید. من نفهمیدم منظورتونو. منظورتون ازدواج یک دانشجوئه یا ازدواج دو دانشجو با هم یا اینکه ازدواج دو دانشجو که همکلاسی و هم دانشگاهی هستند؟
ممنون

--------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند بر شما

" یکی از مقولاتی که موجب خلط مبحث و گاه برداشت نادرست از موضوع ازدواج دانشجویی می شود موضوع تعریف ازدواج دانشجویی است برخی ازدواج دانشجویی را ازدواج دو دانشجوی همکلاسی و یا هم دوره با هم می دانند. برخی هم وقتی سخن از ازدواج دانشجویی به میان می آید ذهن خود را به مراسمی که در آمفی تئاتر دانشگاه برگزار می شود و چند زوج دانشجو در آن حاضر می شوند معطوف می کنند اما تعریف ازدواج دانشجویی از نظر ستاد ازدواج دانشجویی «ازدواج یک دانشجو در زمان تحصیل» است بر این اساس لزوماً ازدواج دانشجویی، ازدواج دو دانشجو با یکدیگر نیست و براساس آمار ما نیز تنها 25 درصد از زوج ها هر دو دانشجو هستند. "

عبارت بالا جملات یکی از مسئولین محترم ستاد ازدواج دانشجویی کشور بود که به حق به لزوم تعریف الفاظ اشاره کرده اند و بنده نیز با روشن کردن الفاظ در هر بحث کاملا موافقم. اما منظور بنده از ازدواج دانشجویی در تمام این متون این تعریف نیست. ازدواج دانشجویی از نظر بنده ازدواجی است که یکی از دو طرف ازدواج جزو تحصیل کرده های دانشگاه باشند چه ازدواجشان در زمان تحصیل باشد و چه بعد از زمان تحصیل. یعنی دایره ی شمول تعریف بنده حدود بیست میلیون نفر است نه فقط چهار میلیون دانشجویان امروز کشور در دانشگاه ها که تعریف دوستان از ازدواج دانشجویی شامل آن می شود.

ازدواج های دانشجویی (با تعریف بنده یعنی ازدواج های جامعه ی بیست میلیونی دانشگاهی کشور) نشان داده اند که ازدواج های مطمئنی نیستند چرا که آمار طلاق در میان آنها به مراتب بیشتر از متوسط کشوری و آمار طلاق در عموم مردم (یعنی ازدواجی که هیچ کدام از زوجین در دانشگاه تحصیل نکرده اند) است. دانشجوها تنظیم خانواده پاس میکنند اما مهارت های زندگی زناشویی را نمی دانند. دانشجوها در دانشگاه واحد درسی و علمی زیاد پاس می کنند اما از پاس کردن دو واحد ناقابل عملی در زندگی مشترک ناتوان اند. دانشجوها وقتی مهندس و دکتر می شوند دیگر مثل عموم مردم نیستند و زندگی را با معیارهای دیگری متر می کنند و مشکل از همین جا آغاز می شود.

اگر از ازدواج دانشجویی سوال می کنید خوب است بدانید طبق پژوهش های چهره به چهره ی انجام شده در همین دانشگاه امیرکبیر (که من و شما در آنجا با هم آشنا شده ایم) ، از ناراحتی های عمده و معضل های فکری دخترهای دانشجو این است که چرا پسرهای دانشگاه و حتی مذهبی های آنها کمتر میل دارند با دخترهای دانشگاه ازدواج کنند؟ و اگر دوستی و رفاقتی هم در میان برخی دانشجوها هست ، چرا بسیار کم اتفاق می افتد که منجر به ازدواج شود؟ و با این حال چرا همین اندک ازدواج سرگرفته (که از میان کل دوازده هزار دانشجوی دانشگاه امیرکبیر به هشتاد و پنج مورد در سال می رسد!!) نیز کمتر دوام پیدا میکند؟ و چرا ازدواج دانشجویی در مقایسه با ازدواج های دیگر شکننده تر هستند؟ 

جالب اینجا است که همین دانشجوی کرمانی و مازنی و خراسانی دانشگاه ما ، در کنار خانواده هایشان و با نظارت و کمک آنها ، بهترین ازدواج را حتی با یک فارغ التحصیل همین دانشگاه نظیر خودشان انجام می دهند و زندگی موفقی هم دارد.

با این حال من با ازدواج های دانشجویی مخالف نیستم. من با ازدواجی مخالفم که معیار انتخاب همسر در آن زیبایی و مدرک و تحصیلات طرف مقابل باشد. من با ازدواجی مخالفم که دو جوان دانشجو به شناخت خودشان از یکدیگر اکتفا کرده اند و خانواده ها را به چنین وصلتی مجبور میکنند. به نظر شما شناختی که دو جوان هم سن و سال و غیر هم جنس ، آن هم در سر کلاس و راهروهای دانشکده از هم پیدا میکنند چقدر واقعیت دارد و می توان روی آن حساب نمود؟ من با ازدواج دانشجویی مخالف نیستم بلکه با ازدواج بدون شناخت و بی مبنا مخالفم. اگر این ازدواج ها با شناخت کامل صورت میگیرند پس چرا بسیاری از آنها خیلی زود به شکست می رسند و منجر به طلاق می شوند؟

آنچه من از آن ناراحت هستم ملاک قرار دادن نمره و زیبایی و در پی آن کور شدن و نشناختن است. ازدواج هایی که هیچ تناسبی در زبان و لهجه و قومیت و فرهنگ بومی و خانواده و سن و سال در آنها رعایت نشده و به علت دور بودن خانواده ها حتی هیچ محرم و واسطه ی عاقلی برای مشاوره و راهنمایی در کنار دو جوان نیست. خانواده های دو جوان چون از ابتدا در فرایند انتخاب همسر برای جوانشان نبوده اند و احیانا با اختلاف زبان و لهجه و قومیت و مسافت سرزمینی هم مواجه شده اند کمتر در مسایل ورود می کنند و جوان هایشان را به حال خود رها می کنند.

فراوان دیده ام ازدواج هایی را که دو جوان همشهری و هم استانی ، از یک دانشگاه ملی و از یک دانشکده ی مشترک فارغ التحصیل شده اند اما آشنایی آنها به خاطر ملکه ی تقوا و اختلاف دوره ، ابدا به محیط دانشکده و کلاس ها مربوط نبوده است و فقط خانواده ها واسطه ی چنین ازدواجی برای جوانشان بوده اند و الحمدلله این ازدواج دانشجویی صحیح با نظارت آنها شکل گرفته و ادامه دارد.

چه شب هایی که اتاق من در خوابگاه شاهد حضور جوان های گوشه گوشه ی کشور نبود و آنها برایم از عشق ناگهانی خودشان با یکی از دخترهای هم گروه شان نگفتند و من مباحث مکتوب در همین کتاب را برایشان لالایی نکردم تا زودتر متوجه اشتباهشان شوند.

اگر از من بپرسید ، مشکل این ازدواج ها در نگاه غلط جوان های دانشجو به همسر و به ازدواج و به زندگی زناشویی ، و بعد در معلومات ناقص آنها از اسلام نجات بخش و راه هدایت و راهنمایی های اسلام ، و در آخر مزاحمت و دخالت مهارت ها و سبک زندگی و زناشویی به شیوه ی غربی است.

زیبایی و مدرک و نمره برای کسی انسانیت نمی آورد. انسانیت مومنانه را محور زندگی قرار بدهید و با هر کسی که خواستید ازدواج کنید. من سعادت این زندگی زیبا را ضمانت میکنم.

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم