جوشکاری (183) خطراتی در کمین ازدوج های دانشجویی

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

سلام حاجی
مشتاق دیدار
تو جوشکاری ها دیدم که گفته بودید با ازدواج دانشجویی مخالف هستید. من نفهمیدم منظورتونو. منظورتون ازدواج یک دانشجوئه یا ازدواج دو دانشجو با هم یا اینکه ازدواج دو دانشجو که همکلاسی و هم دانشگاهی هستند؟
ممنون

--------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند بر شما

" یکی از مقولاتی که موجب خلط مبحث و گاه برداشت نادرست از موضوع ازدواج دانشجویی می شود موضوع تعریف ازدواج دانشجویی است برخی ازدواج دانشجویی را ازدواج دو دانشجوی همکلاسی و یا هم دوره با هم می دانند. برخی هم وقتی سخن از ازدواج دانشجویی به میان می آید ذهن خود را به مراسمی که در آمفی تئاتر دانشگاه برگزار می شود و چند زوج دانشجو در آن حاضر می شوند معطوف می کنند اما تعریف ازدواج دانشجویی از نظر ستاد ازدواج دانشجویی «ازدواج یک دانشجو در زمان تحصیل» است بر این اساس لزوماً ازدواج دانشجویی، ازدواج دو دانشجو با یکدیگر نیست و براساس آمار ما نیز تنها 25 درصد از زوج ها هر دو دانشجو هستند. "

عبارت بالا جملات یکی از مسئولین محترم ستاد ازدواج دانشجویی کشور بود که به حق به لزوم تعریف الفاظ اشاره کرده اند و بنده نیز با روشن کردن الفاظ در هر بحث کاملا موافقم. اما منظور بنده از ازدواج دانشجویی در تمام این متون این تعریف نیست. ازدواج دانشجویی از نظر بنده ازدواجی است که یکی از دو طرف ازدواج جزو تحصیل کرده های دانشگاه باشند چه ازدواجشان در زمان تحصیل باشد و چه بعد از زمان تحصیل. یعنی دایره ی شمول تعریف بنده حدود بیست میلیون نفر است نه فقط چهار میلیون دانشجویان امروز کشور در دانشگاه ها که تعریف دوستان از ازدواج دانشجویی شامل آن می شود.

ازدواج های دانشجویی (با تعریف بنده یعنی ازدواج های جامعه ی بیست میلیونی دانشگاهی کشور) نشان داده اند که ازدواج های مطمئنی نیستند چرا که آمار طلاق در میان آنها به مراتب بیشتر از متوسط کشوری و آمار طلاق در عموم مردم (یعنی ازدواجی که هیچ کدام از زوجین در دانشگاه تحصیل نکرده اند) است. دانشجوها تنظیم خانواده پاس میکنند اما مهارت های زندگی زناشویی را نمی دانند. دانشجوها در دانشگاه واحد درسی و علمی زیاد پاس می کنند اما از پاس کردن دو واحد ناقابل عملی در زندگی مشترک ناتوان اند. دانشجوها وقتی مهندس و دکتر می شوند دیگر مثل عموم مردم نیستند و زندگی را با معیارهای دیگری متر می کنند و مشکل از همین جا آغاز می شود.

اگر از ازدواج دانشجویی سوال می کنید خوب است بدانید طبق پژوهش های چهره به چهره ی انجام شده در همین دانشگاه امیرکبیر (که من و شما در آنجا با هم آشنا شده ایم) ، از ناراحتی های عمده و معضل های فکری دخترهای دانشجو این است که چرا پسرهای دانشگاه و حتی مذهبی های آنها کمتر میل دارند با دخترهای دانشگاه ازدواج کنند؟ و اگر دوستی و رفاقتی هم در میان برخی دانشجوها هست ، چرا بسیار کم اتفاق می افتد که منجر به ازدواج شود؟ و با این حال چرا همین اندک ازدواج سرگرفته (که از میان کل دوازده هزار دانشجوی دانشگاه امیرکبیر به هشتاد و پنج مورد در سال می رسد!!) نیز کمتر دوام پیدا میکند؟ و چرا ازدواج دانشجویی در مقایسه با ازدواج های دیگر شکننده تر هستند؟ 

جالب اینجا است که همین دانشجوی کرمانی و مازنی و خراسانی دانشگاه ما ، در کنار خانواده هایشان و با نظارت و کمک آنها ، بهترین ازدواج را حتی با یک فارغ التحصیل همین دانشگاه نظیر خودشان انجام می دهند و زندگی موفقی هم دارد.

با این حال من با ازدواج های دانشجویی مخالف نیستم. من با ازدواجی مخالفم که معیار انتخاب همسر در آن زیبایی و مدرک و تحصیلات طرف مقابل باشد. من با ازدواجی مخالفم که دو جوان دانشجو به شناخت خودشان از یکدیگر اکتفا کرده اند و خانواده ها را به چنین وصلتی مجبور میکنند. به نظر شما شناختی که دو جوان هم سن و سال و غیر هم جنس ، آن هم در سر کلاس و راهروهای دانشکده از هم پیدا میکنند چقدر واقعیت دارد و می توان روی آن حساب نمود؟ من با ازدواج دانشجویی مخالف نیستم بلکه با ازدواج بدون شناخت و بی مبنا مخالفم. اگر این ازدواج ها با شناخت کامل صورت میگیرند پس چرا بسیاری از آنها خیلی زود به شکست می رسند و منجر به طلاق می شوند؟

آنچه من از آن ناراحت هستم ملاک قرار دادن نمره و زیبایی و در پی آن کور شدن و نشناختن است. ازدواج هایی که هیچ تناسبی در زبان و لهجه و قومیت و فرهنگ بومی و خانواده و سن و سال در آنها رعایت نشده و به علت دور بودن خانواده ها حتی هیچ محرم و واسطه ی عاقلی برای مشاوره و راهنمایی در کنار دو جوان نیست. خانواده های دو جوان چون از ابتدا در فرایند انتخاب همسر برای جوانشان نبوده اند و احیانا با اختلاف زبان و لهجه و قومیت و مسافت سرزمینی هم مواجه شده اند کمتر در مسایل ورود می کنند و جوان هایشان را به حال خود رها می کنند.

فراوان دیده ام ازدواج هایی را که دو جوان همشهری و هم استانی ، از یک دانشگاه ملی و از یک دانشکده ی مشترک فارغ التحصیل شده اند اما آشنایی آنها به خاطر ملکه ی تقوا و اختلاف دوره ، ابدا به محیط دانشکده و کلاس ها مربوط نبوده است و فقط خانواده ها واسطه ی چنین ازدواجی برای جوانشان بوده اند و الحمدلله این ازدواج دانشجویی صحیح با نظارت آنها شکل گرفته و ادامه دارد.

چه شب هایی که اتاق من در خوابگاه شاهد حضور جوان های گوشه گوشه ی کشور نبود و آنها برایم از عشق ناگهانی خودشان با یکی از دخترهای هم گروه شان نگفتند و من مباحث مکتوب در همین کتاب را برایشان لالایی نکردم تا زودتر متوجه اشتباهشان شوند.

اگر از من بپرسید ، مشکل این ازدواج ها در نگاه غلط جوان های دانشجو به همسر و به ازدواج و به زندگی زناشویی ، و بعد در معلومات ناقص آنها از اسلام نجات بخش و راه هدایت و راهنمایی های اسلام ، و در آخر مزاحمت و دخالت مهارت ها و سبک زندگی و زناشویی به شیوه ی غربی است.

زیبایی و مدرک و نمره برای کسی انسانیت نمی آورد. انسانیت مومنانه را محور زندگی قرار بدهید و با هر کسی که خواستید ازدواج کنید. من سعادت این زندگی زیبا را ضمانت میکنم.

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوشکاری (166) زندگی یا ادامه تحصیل؟

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

سلام. وقت تون بخیر.

خواستگارم توی جلسه اول خواستگاری پذیرفته بودند که من ادامه تحصیل بدم البته درصورتی که خودم تشخیص بدم لطمه ای به زندگیمون نمی خوره. همچنین به من قول دادند که برای ادامه تحصیل اقدام کنند. اما پس از مدت کوتاه از طرف خانواده شون تاکید شد که ایشون به هیچ عنوان قصد ادامه تحصیل ندارند و من هم نباید به دنبال ادامه تحصیل باشم و خود ایشون هم هیچ مخالفتی با حرف خانواده شون نکردند. 

آیا این موضوع می تواند مصداق دروغ قبل از ازدواج باشد یا اینکه باید از این مسائل چشم پوشی کرد.

 --------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند بر شما

وقتی ازدواج سر می گیرد و زندگی مشترک آغاز می شود باید تمام حواسمان را جمع و جور کنیم تا خدای نکرده این پیوند آسمانی از هم گسسته نشود. اگر این خلف وعده ها در زمان تعیین شده جهت آشنایی دو خانواده رخ داده باشد مسلما باید در مورد هر کدام این موارد به بحث و گفت و گو نشست ؛ اما بعد از حرکت قطار متوقف کردنش خسارت فراوانی دارد.

واسطه های عاقل فامیل که درباره ی ضرورت وجودشان فراوان صحبت کرده ام و هر خانواده به فراخور خودش از این افراد تاثیرگذار کم و بیش بهره دارد در همین مواقع به درد می خورند. به جای قهر و دعوا کافی است خیلی آرام و حساب شده مشکلتان را با یکی از همین ریش سفیدهای خانواده مطرح کنید تا با مذاکره و یادآوری عهد و پیمان ها و گفتن دوباره ی قول و قرارها ، مساله به خوبی و خوشی تمام شود.

اما اگر به هر دلیل مشاهده کردید که طرف مقابلتان از ابتدا با ادامه ی تحصیل شما یا خودشان مخالف بوده و صرفا برای به دست آوردنتان و سر گرفتن ازدواج با شما ، با تحصیل یا هر امر دیگری آن هم قبل از ازدواج موافقت کرده است ، شما در مقابل خودتان دو راه عملی بیشتر ندارید:

راه اول : اصرار کردن بر ادامه ی تحصیل یا همان خواسته ی باطنی شخصی تان ؛ به همراه قبول کردن تمام توابع احتمالی آن و لو این اصرار و پافشاری پایه های زندگی نوپای شما را بلغزاند.

راه دوم: صرف نظر کردن از حق طبیعی و انسانی خودتان برای مدتی محدود ، صرفا برای تحکیم خانواده و سست نشدن بنیان پاک زناشویی ؛ تا در زمان مناسب خودش بتوانید به دنبال به دست آوردن و تحقق این خواسته ی مشروع و معهود خودتان باشید.

خانه رینگ بکس نیست و من هم مشاور حقوقی نیستم. بنده فکر میکنم راه های فراوانی برای مجاب کردن خواستگار یا شوهرتان برای ادامه تحصیل داشته باشید اما همیشه این جمله را در گوشه ی ذهنتان داشته باشید که: زندگی از تحصیل مهم تر است!

اگر برای کسی زندگی مشترک و آرامش ناشی از آن ، از تحصیل و کسب مدرک مهم تر باشد ، صد البته رفتارهایش بسیار حساب شده تر و دقیق تر از کسی می شود که هدف اول و با اولویت بیشترش را ، تحصیل قرار داده و زندگی برای او هدف دوم است.

من درباره ی تحصیلات عالیه بانوان متاهل در این مقام اظهار نظر نمی کنم بلکه می خواهم توجه شما را به هدف اول و دوم زندگی و یا همان اولویت های زندگی تان جلب کنم. باید بنشینیم و فکر کنیم که بین ازدواج و ادامه ی تحصیل و بین زندگی مشترک و ادامه ی تحصیل و بین فرزند دار شدن و ادامه ی تحصیل و بین کسب درآمد و کار در خارج از منزل و ادامه ی تحصیل چه نسبتی بر قرار است و ما با انتخاب هر کدام از این گزینه ها چه چیزی را به دست می آوریم و چه چیزهایی را از دست خواهیم داد.

مشکل عمده ی امروز جوانان ما این است که عموما در انتخابشان و در ازدواجشان ایمان اولویت اول نیست و از نبودن ایمان هیچ احساس کم بود نمی کنند و در سوی دیگر بجای ازدواج کردن و الاهی زندگی کردن و عبادت خدا را کردن ، تحصیل کردن و تفریح کردن و پول در آوردن را هدف قرار داده اند. تحصیل کردن نباید جای ازدواج به موقع را بگیرد. تفریح و خوشی دوران مجردی نباید مسیر رسیدن به زندگی مشترک را مسدود کند ، وکسب دنیا و درآمد نباید مانعی برای عبادت خداوند باشد. ما با تحصیل و تفریح و کسب درآمد مخالف نیستیم بلکه اولویت آنها را در جایگاه بعدی یک سبک زندگی سالم و الاهی می دانیم.

سبک زندگی به نظرم هنر مدیریت اولویت ها است. اولویت قرار دادن ازدواج و زندگی و عبادت به جای تحصیل و تفریح و درآمد.  

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم