جوش کاری (106)
سری پست های "جوش کاری" را به ترتیب مطالعه کنید
چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند
--------------------------------------------------------------------------
سلام طاعات قبول
آیا نداشتن اعتماد به نفس برای مومن خوبه؟ نداشتن قدرت شخصیت برای مومن
خوبه؟ کدوم یکی از بزرگان ما اعتماد به نفس نداشتن؟ آیا عدم اعتماد به نفس باعث از
دست رفتن عزت نفس نمیشه؟ اصلا این خوبه که یه مومن در نگاه خلق الله مثه یه پپه
دیده بشه؟
--------------------------------------------------------------------------
سلام خداوند برشما
تعبیر اعتماد به نفس از الفاظی است که نسبت به طرفش معانی متفاوت و بلکه مثبت یا منفی پیدا می کند. در ادبیات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ما وقتی از اعتماد به نفس در ملتی سخن به میان میاید منظور خودباوری و ایستادن روی پای خود و نترسیدن از دشمن داخلی و خارجی و در مقابل اعتماد به نیروی های خدادادی داخلی خصوصا جوانان مملکت است. در این معنا اعتماد به نفس یک معنای مثبت و کمالی و پیش برنده است. شاید در این معنا نگاه گوینده بیشتر به حالات روانی افراد است تا خود را در مقابل دیگری خوار نبینند و به نفس خود و نیروهای خدادادی شان تکیه کنند. لذا در نگاه رهبران و مصلحان اجتماعی بسیاری از مشکلات فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی ما با این روحیه و حالت روانی درمان خواهد شد.
اما در علم اخلاق و از آن بالاتر در علم عرفان نظری و عرفان عملی و از همه ی آنها بالاتر در وحی آسمانی سخنی از اعتماد به نفس نیست. در خلوت یک عارف یا مناجات یک موحد ابراهیمی ، هر چه هست خداست و هیچ گونه اعتمادی به نفس در مقابل اعتماد به خداوند وجود ندارد. عارف موحد تمام اعتمادش به خداست و اعتماد به هرکس و هرچه غیر خداوند حتی اعتماد به خود ، جرمی نابخشودنی و شرکی بزرگ اما مخفی قلمداد می شود.
به جملات پنج گانه حضرت استاد علامه جوادی آملی که از کل آثار معظم له در این موضوع انتخاب شده توجه کنید:
1- مسئله اعتماد به نفس از مغرب زمين برخاسته است و بعضي از مفسران هم آن را پذيرفتهاند ، در حالي كه برخي ديگر مانند استاد علامه طباطبايي دريافتهاند كه اعتماد به نفس با مذاق قرآن هماهنگ نيست و اسلام آن را به رسميت نميشناسد ، چون اعتماد به نفس به قدرت خود تكيه كردن و اعلام بينيازي از خداي سبحان است، در حالي كه بنده بايد در همه احوال به خدا اعتماد و توكل كند نه به خويش.
2- بايد ديد كه جايگاه تكيه آدمي بر خويش كجاست و آيا بحث اعتماد به نفس با توحيد سازگار است و اگر هست، چگونه آن را معنا بايد كرد؟ ترديدي نيست كه اعتماد به نفس اگر در برابر اعتماد به خدا مطرح باشد، تفكري مشركانه است كه به خود محوري و در نهايت به كفر آدمي ميانجامد ؛ اما اگر با حفظ اصل حق محوري، معناي اعتماد به نفس را خود باوري بدانيم، در اينصورت ميتوان آن را با توحيد هماهنگ دانست ؛ زيرا انسان بر پايه اين معنا وجود خويش را نردباني باوركردني و قابل اعتماد ميبيند كه ميتواند بر پله هاي محكم آن گام نهد و تا اوج ملاقات با پروردگار خويش بالا رود. اعتماد به نفس از محكمترين فرصتهاي شيطاني است؛ الثقة بالنفس من أوثق فُرَصِ الشيطان. اعتماد به خداوند برترين عمل است؛ الثقة بالله أفضل عمل.
3- اعتماد به نفس يا توكّل بر خدا ؟ يكي از افكاري كه از مغرب زمين به حريم انديشه ناب توحيدي مسلمانان و موحدان نفوذ كرده ، اين است كه اعتماد به نفس از فضايل است و بايد ديگران را به آن ترغيب كرد؛ در حالي كه اسلام هرگز اعتماد به نفس را تأييد نكرده است ؛ زيرا انساني كه مالك هيچ شأني از شئون خود نيست: «لا يملك لنفسه نفعاً ولا ضرا ولا موتاً ولا حياةً ولا نشوراً» چگونه مي تواند بر خود تكيه كند؟ آنچه از نظر اسلام فضيلت به شمار مي رود و دين به آن بها مي دهد اعتماد و توكل بر خداست، چنانكه حضرت امام جواد (عليه السلام) فرمودند: «الثقة بالله تعالي ثمن لكل غال وسُلَّم إلي كل عال ؛ اعتماد به خدا بهاي هر كالاي گرانبها و نردبان صعود به هر درجه بلندي است. تكيه گاه مؤمن، قدرت بي كران و مستقل خداي سبحان است، نه قدرت خودش و نه قدرت ديگران. اما اعتماد به نفس يا اعتماد به ديگران از نظر اسلام رذيلت است؛ زيرا معناي اعتماد به نفس آن است كه انسان به حول و قوّه خود اعتماد كند، در حالي كه خداي سبحان در معرفي مؤمنان مي فرمايد: آنان در برابر تهاجم بيگانگان مي گفتند: ﴿حسبنا الله ونعم الوكيل﴾. آنان نمي گفتند قدرت نظامي و توان رزمي ما كافي است. انساني كه در برابر خدا عاجز است و مالك چيزي نيست، بايد بر خدا توكل كند نه بر نفس خود.
4- انسان گاهي به عنوان اعتماد به نفس خود را فريب ميداد و گاهي به عنوان «تشكر از مخلوق» به ديگران پناهنده ميشد ، ولي فردا (ی قیامت) ميفهمد كه كار تنها به دست خدا بوده و هست و علل و اسباب ظاهري همه از شئون فاعليت خداي سبحان است.
5- كسي كه مال ، مقام ، علم يا هر چيز ديگري را كه به دست آورده ناشي از تلاش خود ميداند گرفتار تفكر مشركانه قاروني شده كه ميگفت من اينها را در نتيجه دانش خود يافتهام؛ ﴿قال إنّما أُوتيته علي علمٍ عندي﴾ اين نوع اعتماد به نفس و احساس استقلال ، در مقابل اعتماد و توكل به خدا ، خود از مصاديق شرك خفي است.
بعد از این توضیحات گران قدر حضرت استاد به نظر شما نقش ایمان به خداوند در لحظه لحظه ی زندگی و سپس ازدواج و تشکیل خانواده چه مقدار است؟ نقش اعتماد و توکل به خداوند که از خصوصیات مومنان دانسته شده است چقدر است؟ آیا تفاوت تفکر مادی و تفکر الاهی و خدامحور در همین نکات باریک تر از مو نیست؟ به نظرم حلقه مفقوده ی زندگی بشر امروز در اعتماد به خداست چون بشر نادان امروز به علمش و قدرتش و تکنولوژِی اش و در یک کلمه به نفسش اعتماد کرده است و خدا را و دستورات او را رها کرده است. خدا بشر امروز را به حال خودش رها کرده بلکه روزی بفهمد که کاری از دست نفسش بر نمی آید و هر چه هست در ید بی دستی اوست.
اگر جوان امروز از ترس مسائل اقتصادی و دو دو تا کردن های عقل حسابگر ، از ازدواج فرار می کند و آنها که ازدواج کرده اند از توالد و ازدیاد نسل فرار می کنند به این علت است که به خودشان و نفسشان اعتماد کرده اند. در یک کلمه ی کوتاه ما خدا را فراموش کرده ایم و حتی معنی روزه داری خودمان را هم نمی دانیم. در طرف مقابل بام نیز برخی توکل و اعتماد به نفس و دعا را به معنی بی کاری و سمبل کاری و برف انبار کردن معنا میکنند که آن هم غلط است.
-----------------------------------------------------------------------------------------
خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم
سلام سعي ميكنم مطالبي بگذارم كه وقتی این صفحه را بستید لبخندی از رضایت بر لب داشته باشید