جوش کاری (106)

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوش کاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

-------------------------------------------------------------------------- 

سلام طاعات قبول
آیا نداشتن اعتماد به نفس برای مومن خوبه؟ نداشتن قدرت شخصیت برای مومن خوبه؟ کدوم یکی از بزرگان ما اعتماد به نفس نداشتن؟ آیا عدم اعتماد به نفس باعث از دست رفتن عزت نفس نمیشه؟ اصلا این خوبه که یه مومن در نگاه خلق الله مثه یه پپه دیده بشه؟

--------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند برشما

تعبیر اعتماد به نفس از الفاظی است که نسبت به طرفش معانی متفاوت و بلکه مثبت یا منفی پیدا می کند. در ادبیات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ما وقتی از اعتماد به نفس در ملتی سخن به میان میاید منظور خودباوری و ایستادن روی پای خود و نترسیدن از دشمن داخلی و خارجی و در مقابل اعتماد به نیروی های خدادادی داخلی خصوصا جوانان مملکت است. در این معنا اعتماد به نفس یک معنای مثبت و کمالی و پیش برنده است. شاید در این معنا نگاه گوینده بیشتر به حالات روانی افراد است تا خود را در مقابل دیگری خوار نبینند و به نفس خود و نیروهای خدادادی شان تکیه کنند. لذا در نگاه رهبران و مصلحان اجتماعی بسیاری از مشکلات فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی ما با این روحیه و حالت روانی درمان خواهد شد.

اما در علم اخلاق و از آن بالاتر در علم عرفان نظری و عرفان عملی و از همه ی آنها بالاتر در وحی آسمانی سخنی از اعتماد به نفس نیست. در خلوت یک عارف یا مناجات یک موحد ابراهیمی ، هر چه هست خداست و هیچ گونه اعتمادی به نفس در مقابل اعتماد به خداوند وجود ندارد. عارف موحد تمام اعتمادش به خداست و اعتماد به هرکس و هرچه غیر خداوند حتی اعتماد به خود ، جرمی نابخشودنی و شرکی بزرگ اما مخفی قلمداد می شود.

به جملات پنج گانه حضرت استاد علامه جوادی آملی که از کل آثار معظم له در این موضوع انتخاب شده توجه کنید:

1- مسئله اعتماد به نفس از مغرب‏ زمين برخاسته است و بعضي از مفسران هم آن را پذيرفته‏اند ، در حالي كه برخي ديگر مانند استاد علامه طباطبايي دريافته‏اند كه اعتماد به نفس با مذاق قرآن هماهنگ نيست و اسلام آن را به رسميت نمي‏شناسد ، چون اعتماد به نفس به قدرت خود تكيه كردن و اعلام بي‏نيازي از خداي سبحان است، در حالي كه بنده بايد در همه احوال به خدا اعتماد و توكل كند نه به خويش.

2- بايد ديد كه جايگاه تكيه آدمي بر خويش كجاست و آيا بحث اعتماد به نفس با توحيد سازگار است و اگر هست، چگونه آن را معنا بايد كرد؟ ترديدي نيست كه اعتماد به نفس اگر در برابر اعتماد به خدا مطرح باشد، تفكري مشركانه است كه به خود محوري و در نهايت به كفر آدمي مي‏انجامد ؛ اما اگر با حفظ اصل حق محوري، معناي اعتماد به نفس را خود باوري بدانيم، در اين‏صورت مي‏توان آن را با توحيد هماهنگ دانست ؛ زيرا انسان بر پايه اين معنا وجود خويش را نردباني باوركردني و قابل اعتماد مي‏بيند كه مي‏تواند بر پله‏ هاي محكم آن گام نهد و تا اوج ملاقات با پروردگار خويش بالا رود. اعتماد به نفس از محكم‏ترين فرصت‏هاي شيطاني است؛ الثقة بالنفس من أوثق فُرَصِ الشيطان. اعتماد به خداوند برترين عمل است؛ الثقة بالله أفضل عمل.

3- اعتماد به نفس يا توكّل بر خدا ؟ يكي از افكاري كه از مغرب زمين به حريم انديشه ناب توحيدي مسلمانان و موحدان نفوذ كرده ، اين است كه اعتماد به نفس از فضايل است و بايد ديگران را به آن ترغيب كرد؛ در حالي كه اسلام هرگز اعتماد به نفس را تأييد نكرده است ؛ زيرا انساني كه مالك هيچ شأني از شئون خود نيست: «لا يملك لنفسه نفعاً ولا ضرا ولا موتاً ولا حياةً ولا نشوراً» چگونه مي تواند بر خود تكيه كند؟ آنچه از نظر اسلام فضيلت به شمار مي رود و دين به آن بها مي دهد اعتماد و توكل بر خداست، چنانكه حضرت امام جواد (عليه السلام) فرمودند: «الثقة بالله تعالي ثمن لكل غال وسُلَّم إلي كل عال ؛ اعتماد به خدا بهاي هر كالاي گرانبها و نردبان صعود به هر درجه بلندي است. تكيه گاه مؤمن، قدرت بي كران و مستقل خداي سبحان است، نه قدرت خودش و نه قدرت ديگران. اما اعتماد به نفس يا اعتماد به ديگران از نظر اسلام رذيلت است؛ زيرا معناي اعتماد به نفس آن است كه انسان به حول و قوّه خود اعتماد كند، در حالي كه خداي سبحان در معرفي مؤمنان مي فرمايد: آنان در برابر تهاجم بيگانگان مي گفتند: ﴿حسبنا الله ونعم الوكيل. آنان نمي گفتند قدرت نظامي و توان رزمي ما كافي است. انساني كه در برابر خدا عاجز است و مالك چيزي نيست، بايد بر خدا توكل كند نه بر نفس خود.

4- انسان گاهي به عنوان اعتماد به نفس خود را فريب مي‏داد و گاهي به عنوان «تشكر از مخلوق» به ديگران پناهنده مي‏شد ، ولي فردا (ی قیامت) مي‏فهمد كه كار تنها به دست خدا بوده و هست و علل و اسباب ظاهري همه از شئون فاعليت خداي سبحان است.

5- كسي كه مال ، مقام ، علم يا هر چيز ديگري را كه به دست آورده ناشي از تلاش خود مي‏داند گرفتار تفكر مشركانه قاروني شده كه مي‏گفت من اينها را در نتيجه دانش خود يافته‏ام؛ ﴿قال إنّما أُوتيته علي علمٍ عندي اين نوع اعتماد به نفس و احساس استقلال ، در مقابل اعتماد و توكل به خدا ، خود از مصاديق شرك خفي است.

بعد از این توضیحات گران قدر حضرت استاد به نظر شما نقش ایمان به خداوند در لحظه لحظه ی زندگی و سپس ازدواج و تشکیل خانواده چه مقدار است؟  نقش اعتماد و توکل به خداوند که از خصوصیات مومنان دانسته شده است چقدر است؟ آیا تفاوت تفکر مادی و تفکر الاهی و خدامحور در همین نکات باریک تر از مو نیست؟ به نظرم حلقه مفقوده ی زندگی بشر امروز در اعتماد به خداست چون بشر نادان امروز به علمش و قدرتش و تکنولوژِی اش و در یک کلمه به نفسش اعتماد کرده است و خدا را و دستورات او را رها کرده است. خدا بشر امروز را به حال خودش رها کرده بلکه روزی بفهمد که کاری از دست نفسش بر نمی آید و هر چه هست در ید بی دستی اوست.

اگر جوان امروز از ترس مسائل اقتصادی و دو دو تا کردن های عقل حسابگر ، از ازدواج فرار می کند و آنها که ازدواج کرده اند از توالد و ازدیاد نسل فرار می کنند به این علت است که به خودشان و نفسشان اعتماد کرده اند. در یک کلمه ی کوتاه ما خدا را فراموش کرده ایم و حتی معنی روزه داری خودمان را هم نمی دانیم. در طرف مقابل بام نیز برخی توکل و اعتماد به نفس و دعا را به معنی بی کاری و سمبل کاری و برف انبار کردن معنا میکنند که آن هم غلط است.

-----------------------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوش کاری (105)

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوش کاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

-------------------------------------------------------------------------  

سلام علیکم
حاج اقا خیلی دور و زمونه عوض شده می تونم به جرات قسم بخورم عامل تاخیر ازدواج فقط و فقط اقا پسرها هستند و دختر ها اصلا نقشی ندارند
در ماه گذشته حدودا 5 تا خواستگار از طریق همسایه و دوست و اشناو... بهم معرفی کردند تماما این 5 تا اقا پسر گفته بودند که فقط دختر چادری و محجبه باشد اما باور بفرمایید همه انها دروغ می گفتند و معیارهایی دیگر دارند و اصلا چادر جزو معیارشان نیست
حاج اقا با عرض شرمندگی باید بگم حالم از تمام پسرها بهم میخوره بلا استثنا
چرا این جوری شده واقعا پسرها دنبال چی هستند؟من که فکر میکنم خودشان نیز نمی دانند به دنبال چه هستند
حاج اقا واقعا از روی پدر و مادرم خجالت میکشم چون وقتی پسرها و خانواده شان به خواستگاری می ایند با دید تحقیر به دختر و خانواده اش مینگرند حالم از این دنیایی که فقط بوی تعفن میده به هم میخوره همه چی عوض شده دیگه نه مومن ها مومن اند و نه حزب الهی ها ،حزب الهی
یه مثال بزنم تا منظورم رو واضح تر بگم چند ماه پیش یکی از همسایه هایمان بنده را به شخصی کاملا مومن و حزب الهی(البته ایمانی سطحی و به نظر من فقط ریا)معرفی کرده بودند اما طرف در جواب همسایه مان گفت که ما دنبال دختر پولدار و با کلاس هستیم و این دختر به درد ما نمیخورد و دقیقا ماه بعدش با یک دختر خیلی پولدار وصلت کردند
سوال من از شما اینست که چرا اینجوری شده چرا مومن هایمان اینگونه شدند؟
حداقل تاثیرش اینه که امثال این خانواده ها در بد جلوه دادن دین در اذهان به شدت موثرند و جوانهای لغزش دار را از دین بری می کنند
خدا حافظتان باشد و با تشکر فراوان

------------------------------------------------------------------------- 

سلام خداوند برشما

تاخیر ازدواج یک داستان دو طرفه است. هم پسرها و خانواده هایشان مقصر هستند و هم دخترها و خانواده هایشان. قدم اول را پسر ها باید بردارند اما همین قدم اول نیازمند به چند ده میلیون پول است که خانواده ی دختر با نبودنش حتی خواستگارها را به خانه راه نمی دهند. همین ماه رمضان امسال و همین الان که جواب سوال شما را می نویسم در یکی از خوابگاه های دانشگاه امیرکبیر تهران هستم. همگی ارشد می خوانند و از خوش استعداد ترین جوان های این جامعه هستند. کاش بودید و سفره افطاری هر شب این جوان های مومن را آن هم با نبود پدر و مادر و نظارت خانواده وآن هم در این گرمای تابستانی و آن هم با کار و پروژه و آزمایشگاه مشاهده می کردید. خدا را شکرجوش کاری های ما سر سفره ی افطار هم ادامه دارد.

مطمئن باشید کسی از پسرها برای ازدواج و تشکیل خانواده شک ندارد اما موانعی که جلوی پای پسرها هست هیچ کدام جلوی پای شما نیست. شما نه سربازی دارید و نه بار تشکیل خانواده بر عهده شماست. نهایت همکاری شما دخترها در امر ازدواج این است که خواستگارتان را با دلایل واهی بیرون بیاندازید. هنر دخترها این نیست که یک خواستگار همه چیز تمام را به غلامی بپذیرند. هنر یک دختر این است که جز ایمان ملاکی برای انتخاب همسر نداشته باشد. من در میان پسرها هستم و خودتان این مطلب را خوب می دانید. به من می گفت: حاج آقا با این وضعیت جامعه من به خودم اجازه ی فکر کردن به ازدواج را هم نمی دهم! دانشجوی ارشد مملکت است اما اگر دختر باب میل خودش را بخواهد باید برای به دست آوردندش بجنگد ؛ سال های خوش زندگی اش را هم از دست بدهد.

راستی به نظر شما جوانی که قرار است برای ازدواجش حداقل سیصد تا پانصد سکه مهر بدهد جا ندارد که خوشگلترش را انتخاب کند؟ به نظرم کمتر از سه درصد دخترها با مهریه چهارده سکه و اندک موافق اند. فقط اندکی از دخترها هستند که فقط به تشکیل خانواده فکر میکنند و حواشی و تیر و تخته و لوازم لوکس زندگی برایشان موضوعیت ندارد. امروز حتی در روستاهای ما جهیزیه و لوازم زندگی باید چنین و چنان باشد و متاسفانه تا پسری این مقدار قوت مالی نداشته باشد حق دارند که قدم پیش بگذارد. باور کنید داستان تاخیر در ازدواج یک داستان دو طرفه است و هر دو خانواده مسبب آن هستند. شما دخترها معایب پسرها را می بینید و آنها معایب دخترها و خانواده هایشان را می بیننند. تا این وضعیت هست و دخترها خودشان را با بازیگران هالیوود مقایسه می کنند باید هم که در خانه بمانند و پسرهای جرات نکند که در خانه ی آنها را بکوبند.

سبک زندگی همین جا پای خودش را به داستان ازدواج باز می کند. مشکل ازدواج در مملکت ما ابدا اقتصادی نیست. مشکل ما در فرهنگ اقتصاد است. کافی است یک مقایسه ی ساده بین ازدواج های دهه شصت با ازدواج های امروز بکنید. با اینکه سطح رفاه دهها برابر بهتر شده و امکانات بهتر و بیشتر در جامعه پخش شده اما ازدواج راحتتر نشده. امروز ازدواج حواشی بدی پیدا کرده که دست و پای همه را بسته است. فقط کسی که یک سبک زندگی خدایی و آزاد دارد و چشم به دست غرب ندوخته است می تواند راحت زندگی کند. ما در سبک زندگی مشکل داریم.

باور کنید تاکید اسلام بر نقش ایمان به همین دلیل است. ایمان به خداوند هر چه قوی تر باشد بت پرستی و ستایش خدایان دروغین شرقی و غربی بیشتر رنگ می بازند. ایمان به خدا رکن رکینش نه گفتن به خدایان و الاهه های غیر الله است و امروز این خدایان دروغین موجودیت خودشان را در سبک زندگی نشان داده اند. در جاهلیت هم اساس مشکل اسلام با کفر در سبک زندگی انحرافی و غلط کافران بود ؛ آن زمان که می خواستند رفتارهایشان را بر اساس آن اعتقادات غلط بنا کنند. به یک معنای عمیق و اساسی ما مشرک هستیم چون در کنار خدای آسمان ها ، خدایی به نام غرب را پرستش می کنیم که تا آیه ای از طرف او برای انسان ها نازل می شود بدون تحقیق و بررسی با دادن پول همان رنگ و بو را به زندگی خودمان می دهیم در مقابلش کرنش می کنیم.توپ را بی دلیل به زمین پسرها نیاندازید. پسرها هم حداکثر به اندازه ی شما دخترها مقصر هستند. و در مجموع دست به دست هم داده ایم و دختر و پسر جدای از هم زندگی میکنیم.

برخی به جای خدای آسمان و زمین ، خدایی دارند به اسم دهن. آنها دهان مردم را می پرستند و در مقابلش رکوع و سجود می کنند. تا کسی به مرحله توحید نرسد نمی تواند زندگی کند. راحت ترین زندگی زندگی موحدانه است. می دانم که امتحانش نکرده اید. زندگی موحدانه زمانی است که جز خدا از هیچ کس سرمشق نگیرید. نه در لباس عروستان ؛ نه در تالار مراسمتان ؛ نه در نوع غذایتان ؛ نه حتی در آرایش و سرخ آب و سفید آبتان ؛ هنوز که هنوز است ما جشن گرفتن را هم نیاموخته ایم. جالب این است که فکر میکنیم بلد هستیم و بلدی ما این است که مثل ستاره های هالیوود تیپ بزنیم و مثل آنها آرایش کنیم و برقصیم.

به نظر شما زنانه های جشن های عروسی در کشور ما ، چه مذهبی و چه غیر مذهبی هایمان ، با هم چه تفاوتی دارند؟ سبک زندگی این دو طیف یکی شده است. شیطان همه را مسخر خود کرده است. یک لحظه در خودتان تاملی کنید و انصاف بدهید که فاطمه ی زهرا به عروسی کدام یک از شما قدم خواهد گذاشت؟ همان بهتر که مهدی نیاید. و مطمئن باشید که نخواهد آمد. سبک زندگی ما هیچ ربطی به اسلام ندارد. ما خدا پرست نیستیم و تا خدا پرست نشویم و زندگی مان را طبق فرامین اسلام تنظیم نکنیم مشکلات ما بیشتر و بیشتر می شود. مشکل به تاخیر افتادن ازدواج ها پسرها نیستند. سبک زندگی غلط ما ازدواج جوان ها را به تاخیر انداخته است. وقتی سبک زندگی خانواده ها غلط باشد ، اثرات سوئش هم دامن دخترمان  را می گیرد و هم پاچه ی پسرمان را.

من از نسل گذشته ناامید هستم. اگر می خواهید اتفاقی بیافتد خودتان دست به کار شوید. سبک زندگی تان را با الگوهای ناب اسلام محمدی تطبیق دهید و مثل شهدا و مجاهدین زندگی بکنید. نسل گذشته نسل مفاتیح الجنان بود اما نسل امروز نسل مفاتیح الحیات است. از اسلام ، کلیدهای حیاتش را بیاموزید و به کار ببندید. مفاتیح الجنان جلد اول اسلام بود و آموزش می داد که فلان نماز چه مقدار ثواب دارد. اما مفاتیح الحیات جلد دوم اسلام است و آموزش می دهد که درخت کاشتن یا اخلاق حسنه و همسایگی نیکو ،فلان مقدار ثواب دارد.

مفاتیح الجنان همان اثر معروف حاج شیخ عباس قمی محدث کبیر شیعه است که در خانه ی همه ی ما هست و با آن آشنا هستید. اما مفاتیح الحیات اثر فاخر علامه مفسر آیت الله العظمی جوادی آملی است که به تازگی روانه بازار نشر شده و جای خودش را در بین اهل فکر و اندیشه به خوبی باز کرده است. توصیه می کنم تا فرصت ها از دست نرفته است جان تشنه خودتان را به معارف عمیق مفاتیح الحیات آبیاری کنید.

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوش کاری (104)

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوش کاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

-------------------------------------------------------------------------  

نامه اول:

سلام بر شما

شما از روزی ای صحبت می کنید که مخصوص من است و کسی نمی تواند مانع رسیدن من به ان روزی شود دیر یا زود به قسمت و روزی خودم می رسم اما باور بفرمایید درک این موضوع برای من و جوان های امثال من کمی مشکل است چگونه و تا کی باید صبر کرد ؟اگر می فرمودید این یک نوع امتحان الهی است و امتحان شخص من اینگونه رقم خورده شده است قانع تر می شدم

با تشکر و التماس دعا
-------------------------------------------------------------------------  

نامه دوم:

سلام بر شما

بنده که سوالم را پرسیدم و شما با صبوری تمام به پاسخ ان در جوش کاری 95 پرداختید
البته شاید مشکل از شخص بنده است که با جوابتان قانع نشدم
و یا شاید از بی ایمانی و بی صبری بنده است
و یا شاید اینکه شما مرد هستید و درک کردن جنس مخالف کمی مشکل است
و یا ینکه شاید تا به حال کسی اینگونه شما را تحقیر نکرده و دست رد بر سینه تان ننهاده که البته امیدوارم مینگونه باشد
به هر حال به نظر من ازدواج از نوع روزی اول است که مولا علی به فرزندش فرمودند و باید به دنبال ان رفت ایا درست فکر میکنم؟
با تشکر و التماس دعا

--------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند برشما

می خواهم با شما همراه شوم و فرض کنم که ازدواج از نوع رزق و روزی اول است و باید به دنبال آن رفت. به نظر شما به دنبال روزی رفتن در داستان ازدواج به چه شکل است؟ آیا درست است که طبیعت مرد و زن را مانند هم فرض کنیم و ناز زن را مانند نیاز مرد بدانیم؟ آیا درست است که طلب و خواستن و علاقه ی به زن را که در نهاد و جان مردان قرار داده شده را لحاظ نکنیم ؟ آیا درست است که جلوه گری و ناز کردن زنان را که جزو فطرت و نهادشان است را لحاظ نکنیم؟ زن زیباست و می خواهد این زیبایی را جلوه دهد اما شکل صحیح این جلوه گری چگونه است؟ آیا این ظلم به زن نیست که او برای پیدا کردن شریک زندگی اش خودش را برای ده ها و صدها و هزارها به جلوه در آورد؟ اگر زن بخواهد در طلب شوهر مناسب برای خودش ، راهی کوی و برزن شود و رزق خود را خودش بجوید به چه میزان به موفقیت نزدیک خواهد بود؟  با چه روشی این رزق را بطلبد؟ آیا جلوه گری و آرایش کردن و تیپ زدن راه مناسبی برای جلب رزق آسمانی هست؟ آیا خداوند روان زن را با این جلوه گری خیابانی هماهنگ آفریده است؟ آیا گلبرگ های گل رویش در ستیز با خواستگارهای طماع هوس باز پژمرده نمی شوند؟

قبول دارم که نمی توان دست بر روی دست گذاشت و تا ابد منتظر آمدن خواستگار شد اما با کدام روش؟ آیا روش حلالی برای این روزی طلب کردن هست؟ آیا شیطان از همین جا و از همین نقطه به دل بسیاری از دختران جوان نفوذ نکرده و ایمان خودشان و پسرهای سر راهشان را با تاراج نبرده است؟

آیا فکر کرده ایم که در آن قسمت از روزی که ما باید به دنبالش برویم چه مقدار از تولید روزی بر عهده ی ماست و در چه میزانش ما هیچ نقشی نداشته و نخواهیم داشت؟ انسان برای سیر شدن نیاز به نان دارد. نان از گندم تهیه می شود. گندم را کشاورز باید بکارد و درو کند. اما سوال اینجاست که کشاورز به چه میزان در تولید گندم و به ثمر رسیدن گندم ماثر است و به چه میزان ابر و باد و مه و خورشید و فلک نقش دارند؟ اگر خوب محاسبه بکنیم خواهیم دید که حتی در همان رزقی که ما باید طلبش کنیم ، نقش ما به نسبت نقش ابر و باد و مه و خورشید و فلک ، بسیار اندک و چیزی نزدیک به صفر است. تلاش ما تلاشی مزبوحانه است که خداوند نشانمان دهد قدرت فقط به دست خود اوست. حتی قدرت بازوی ما از خودمان نیست.

اینجا همان مرز باریک و دقیقی است که باید راه میان جبر و تفویض را به دقت دید و انتخاب کرد. انتخاب جهت ها در زندگی به دست ماست و مابقی اش همه و همه کارگردان ماهر و قهاری دارد که خودش کار خودش را بلد است. از تو حرکت از خدا برکت به این معناست که به همان اندازه که در کارهای دنیا ، تلاش و حرکت تو ماثر است در امور معنوی هم باید تلاش بکنی تا به مقصود برسی. بدون تلاش و حرکت تو ، همان طور که گندمت آرد و سپس نان نمی شود ، بار زندگانی ات نیز به مقصد آخرت نمی رسد.

روزی ات را خودت بطلب اما با قانون خدا. چون بدون قانون او نه به مقصد می رسی و نه به مقصود. خداوند برکت را در حلال قرار داده و تو باید بدانی حرام ها اگر چه ساده تر به دست می آیند اما تو را به مقصود نمی رسانند. دروغ گفتن ساده تر از راستی است اما بار کجش به منزل نخواهد رسید. ممکن است بتوانی دل پسری را در مترو و پارک بلرزانی و به پای سفره عقد بکشانی اما یک دل لرزان ، فردا با چشم و ابروی زیباتری باز هم خواهد لرزید.

سودگراها می گویند سود من در این است که دروغ نگویم چون اگر دورغ بگویم بقیه هم به من دروغ خواهند گفت. برای صداقت ، ارزش و لزوم اخلاقی قائل نیستند اما می دانند اگر دورغ گفتن باب شود بیشتر ضرر خواهند کرد.ما در فلسفه اخلاق سودگرا نیستیم اما اگر سودگرا هم بودیم به خاطر سود همگانی و همیشگی خودمان هم که شده نباید روزی را با روش های شیطانی جلب کنیم.

به دنبال روزی رفتن خودش فی نفسه کاری پسندیده است اما به این شرط که دروغ گویی قانون نشود و لوازم آرایشی وسیله ی رنگ کردن گنجشک ها و کلاغ ها برای عرضه در نمایشگاه بین المللی بلبل ها و قناری ها نباشد. به دنبال روزی رفتن خوب است اما نه زمانی که زن در خیابان و بلوارها کالا شده است و او را شبانه قیمت گذاری می کنند.

به دنبال روزی می شود و باید رفت اما نه با روش های شیطان. خانواده ها مسئولند. بزرگترها مسئولند. طلبه ها و علما و ائمه جماعات مسئولند. مدیران مراکز علمی و دانشگاهی و آموزش و پرورش مسئولند. خود مردم هم مسئولند. و البته شخص خود شما هم مسئول هستید. روش های غلط ما را به مقصد نمی رسانند. امروز زن غرب این مسیر غلط را تا انتها رفته است ولی دختر جوان ما تازه دنبال آنها راه افتاده است.

در مثال مناقشه نیست. چه ازدواج از قسم اول روزی باشد و چه از قسم دوم ، باید راه خدا را رفت و از گام زدن در مسیر شیطان در حضر بود. جلوه گری خیابانی نکنید و تار مویی به باد ندهید و برای کسی چهره آرایش نفرمایید ، روزی تان را از هر کجا که خواستید طلب کنید. اگر آن رزق و روزی به در خانه ی شما نیامد و شما را طلب نکرد ، شما به در خانه اش بروید ، اما با همین روش!

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوش کاری (103)

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوش کاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

-------------------------------------------------------------------------  

سلام حاجی

زیارت قبول!

بنظر شما اگر انسان همسرش را زیاد دوست داشته باشد بهتر است یا کم؟
تمام حرف من این بود که اگر قبل از ازدواج کمی دقت کنم و فاکتورهای اخلاقی و رفتاری طرف مقابل را کمی با وسواس بیشتر و با توجه به خصوصیات خودم بررسی کنم، می شود به گزینه ای رسید که زندگی با اون با حداقل تنش و حداکثر رضایت همراه شود. که نتیجه اش می شود اینکه همسرم را زیاد دوست دارم.

تمام پست های شما را خوانده ام اما احساس می کنم فرمایشات شما در این زمینه بیشتر مربوط به بعد از ازدواج است که زوجین به محض ایجاد نارضایتی فکر نکنند می توانند بزنند زیر میز.
فکر می کنم نادیده گرفتن این موضوع (توجه به الگوهای رفتاری و ویژگی های شخصی) و ملاک قرار دادن "فقط ایمان" کمی بی منطقی باشد.

چاره ای ندارم جز اینکه مثل قبل کمی مثال بزنم تا بهتر گفته باشم:
دختر ها اکثرا حراف هستند اما کم و زیاد دارد. در میان پسرها نیز حراف و ساکت وجود دارد.
بعضی ها عجولن و بعضی ها دل گنده!
بعضی ها برون گرا هستن و همیشه در جمع ها می گویند از آنچه کردند و می کنند، و بعضی ها آنقدر سیاستمدار که به زور می شود ازشان حرف کشید!!!
و ....
ممکن است هر دو طیف با ایمان باشند و اهل مسجد و قرآن و ....

باور دارم بسیاری از دعواهای بین زوجین بر سر همین مسائل است که آخر همه دعواها می گویند : تو مرا درک نمی کنی!

خداوند انسان ها را با خصوصیات رفتاری و خلقی متفاوتی آفریده، پس چه بهتر که حین خواستگاری همانطور که از ایمان هم سوال می پرسند (نماز و روزه و اعتقاد به اسلام و ائمه و احترام به پدر و مادر و انجام واجبات و عمل به رساله و پرداخت خمس و اعتقاد به ولایت فقیه و رعایت حلال و حرام و... ) از ویژگی های خلقی و رفتاری همدیگر نیز بپرسند تا کمتر دچار آسیب شوند.

------------------------------------------------------------------------- 

سلام خداوند برشما برادر

در تمام قرآن از لزوم محبت به همسر حرفی به میان نیامده است اما از لزوم احترام و احسان به پدر و مادر فراوان آیه داریم. چرا؟ تعجب نمی کنید؟ علتش این است که قرآن معایب انسان را توضیح می دهد و توجه بشر را به نقایصش منعطف میکند. انسان به طور طبیعی همسرش را دوست دارد چون نیازهایش را بر طرف میکند. اما بعد از ازدواج توجه به پدر و مادر کمتر می شود لذا نقیصه ای در داستان احترام به پدر و مادر پیش می آید که قرآن در پی رفع آن است.

در داستان ازدواج نیز شما می توانید پای ده ها بلکه صدها ویژگی خرد و کلان را به گزینش خودتان باز کنید ؛ چه کسی بخیل است؟ آیا کسی از خوشحالی و لذت شما ناراحت می شود؟ ابدا. کلام در این است که با ملاک قرار دادن ایمان در ازدواج دامنه ی جست و جوی شما به شدت با قلت و کمی افراد موجه می شود. خصوصا اگر در پی یافتن افراد با ایمان تر باشید. اینجاست که با وارد کردن هر ویژگی ساده ، چنان گرفتار می شوید که مجرد بودن را بر تاهل ترجیح خواهید داد. به نظر بنده شما ایمان را ملاک قرار بدهید بعد از آن هر چه بهتر بهتر. نوش جانتان.

تاکید بنده بر ایمان در داستان ازدواج مثل تاکید قرآن بر احسان به والدین است. این کار بنده در تمام متون جوش کاری به این علت است که توجه شما و همه ی دوستان به عامل ایمان جلب شود و در خواستگاری ها به دنبال چشم و ابرو و سطح رفاه نباشند.

متاسفانه امروز شاهد هستیم که بهترین دختران با ایمان شهرها به علت نداشتن زندگی مرفه یا قیافه ی زیبا هیچ خواستگاری ندارند. در یک جامعه ی دینی این فاجعه است که تقوا و ایمان حتی جزو ملاک های ازدواج نباشد و صرفا ملاک های ظاهری ، عامل تاثیر گذار انتخاب همسر باشند. متاسفانه امروزه در بهترین حالت ایمان را به عنوان بی ارزش ترین عامل یا عاملی در کنار دیگر عوامل مطرح می کنند و این غلط است. علاوه بر این که با شدت یافتن عامل ایمان در دل یک مسلمان و تربیت شدن او در پرتو اسلام ، صفات حسنه نظیر صبر و ذکاوت و زیرکی و سپس کتوم بودن و به جا سخن گفتن و راز دار بودن و ... به صورت معتدل رشد می کنند و شما با نمونه ای از یک انسان متعالی و اهل کرامت مواجه خواهید بود. ایمان صفتی جامع برای تمام خوبی هاست که بدون آن هیچ کدام از این صفات به صورت معتدل و به اندازه در عمل یک انسان جلوه نخواهد کرد.

به طور مثل کتوم بودن اندازه دارد و نباید به حالت افراط یا تفریط منجر شود. کتمان سر تا زمانی خوب است که حقی پایمال نشود و مظلومی از حقش باز نماند. اینجاست که یک انسان مومن اما کتوم ، در صورت نیاز ، شهادت دادن در دادگاه و اظهار کلمه ی حق را وظیفه خود می داند ، حتی اگر در دلش مکدر باشد. اما به وظیفه ایمانی اش عمل میکند و خلاف طبع اولی اش که کتمان سر بود عملی از او سر میزند که همان بیان حق و جریان عدالت است. همه ی صفات نیکویی که نام بردید هر کدام در نگاه دقیق ، پرونده ای طولانی و پیچیده دارند که به نسبت یک نفر قابل طرح هستند. فقط معصومین علیهم السلام هستند که همه ی صفات کمالی را به نحو تمام و کمال دارا بوده و در جای خودش و به حسب وظیفه اعمال میکنند. هر چه در این نمونه ها و در خلقت پیچیده انسان دقت کنید به حیرت بیشتر شما منجر می شود و در مقام انتخاب همسرگرفتار وسواس بدی خواهید شد چون با ملاک قرار دادن این صفات و دقت در آنها کسی را پیدا نخواهید کرد که از تمام رذیله های اخلاقی دور و سپس متصف به تمام صفات اخلاقی باشد و با دارا بودن چند صفت متعالی گرفتار چند رذیله اخلاقی جدی نباشد یا بتواند حد اعتدال هر صفت را شناخته و عمل کند.

شما همین صفت کتمان راز یا دل گنده بودن را اگر ملاک قرار بدهید به نظرم چیزی حدود به نود در صد دخترهای این دوره و زمانه را از دایره انتخابتان کنار گذاشته اید. میزان تحمل سختی ها چطور؟ دهن بین بودن یا دهن بین نبودن چطور؟ عاطفی بودن و وابستگی شدید عاطفی به خانواده ی پدری را چطور؟ کنترل داشتن بر زبان را چطور؟ درون گرایی و برون گرایی را چطور؟

بنده با همین مشاوره ها و همین تفکرات آشنا بودم و به همین علت بود که خواستم متونی بنویسم تا جوانان از این پیله ها و از این سخت گیری ها بیرون بیایند و درگیر این دقت های روان شناسی و مو شکافانه نشوند. با ملاک قرار دادن این ویژگی ها (آن هم برای یک جوان درس خوانده ی دانشگاه رفته ی آرمان گرا ، که طبعا میخواهد که همه ی این صفات نیک در همسرش باشد و به نبودن هیچ کدام از این صفات خوب و در مقابل ، به بودن رذیله اش راضی نخواهید بود) پس او نخواهد توانست انتخابی راحت و بدون دغدغه و با آرامش داشته باشد. نتیجه ی این نحوه انتخاب همسر ، فرم های طولانی تست شخصیت است که برخی طرف مقابلشان را وادار میکنند تا به اجبار پر کنند و در اخر امر هم بعد از رفت و آمد به صدها خانه و ایجاد انواع و اقسام ناراحتی در دل صدها دختر و صدها خانواده هنوز که هنوز است مجرد هستند و دختر مورد علاقه و آرمانی خود را پیدا نمی کنند. آخر الامر هم که ازدواج می کنند کاش انتخابشان را نبینید که متاسفانه فقط روی کاغذ و در تست های روان شناسی همسر نمونه هستند.

آیا شما میتوانید یکی از این صفات را مورد نظر قرار بدهید اما از صفت دیگر چشم بپوشید؟ با باز شدن این پرونده شما با انبوهی از دختران و خانواده ها مواجه می شوید که خصلت ها و خصائل متفاوت و متناقض دارند. هر کدام در چند صفت برجسته اند و در چند صفت ضعیف اند. فراموش نکنید که علاوه بر خود دختر باید پدر و مادر و اطرافیانش را هم در این سنجش روان شناسی وارد کنید چرا که همان طور که خودتان می دانید امان از مادر زن دهن بین یا حراف یا ... شما باید جواب بدهید که چگونه خواهید توانست خانواده ای را پیدا کنید که از دخترشان تا تمام اطرافیان نظیر مادر و پدر و خواهران و برادران همه و همه در تمام این خصائل نمره مورد قبول می گیرند. شما به دنبال راحتی بیشتر بودید و قطعا نمی توانید از خواهر زن بد دهن یا برادر زن معتاد و هرزه یا حداقل حسود چشم بپوشید.

باز هم می گویم که من مخالف این سخت گیری و ملاک قرار دادن این ویژگی ها نیستم. اما می دانم که آبی از این سخت گیری برای کسی گرم نمی شود. فقط نیازی به چند جفت کفش آهنی و یک بانک اطلاعات دختران دم بخت و در خانه نشسته دارید تا بتوانید چند صد تایی خانواده ی بیچاره را زیر و رو کنید. من فقط امیدوارم که شاید از میان سیصد یا چهارصد دختر این بانک اطلاعاتی ، بتوانید دختر ایده آل خودتان را انتخاب کنید.

کاش دوستانی که این متون را می خوانند هر کدام چند کلمه ای از معایب این نحوه ی انتخاب و برخورد و به دست گرفتن ذره بین در شناخت کیس و خواستگار ، آن هم بر سر این گونه صفات اخلاقی و روانی بنویسند و از تجربیات خودشان بگویند تا بدانید این بی منطقی در ملاک قرار دادن ایمان ، در دلش منطقی قوی و مستدلی دارد که راحتی شما را به دنبال خواهد داشت. این راحتی چه قبل از ازدواج و در هنگام انتخاب همسر و چه بعد از ازدواج و در هنگام زندگی مشترک ، محکم ترین ریسمانی است که خانواده را قوت و دوام میبخشد.

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوش کاری (102)

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوش کاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

-------------------------------------------------------------------------  

سلام

یک سوال :
می شود همسر را تعریف کنید ؟!

منظورم از تعریف همسر، در صورت تمایل شما یک تعریف جامع اما خلاصه از دیدگاهتان بود. فرقی نمی کند برای من بنویسید یا برای همه دوستان.

--------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند برشما
در یک تعبیر زیبای قرآنی و مثال لطیف وحیانی ، همسر لباس انسان است چون زشتی های ما را می پوشاند. و گستره ی این زشتی ها شامل انواع زشتی ها خواهد بود.
اما در یک تعریف فقهی ، همسر کسی است که بعد از عقد شرعی با شما محرم می شود.

این محرمیت باعث می شود که نگاه کردن به او و لمس بدنش و تلذذات جنسی بین او و شما حلال و قانون مند باشد. همسر با این تعریف شامل کسانی که قانون شرع را زیر پا میگذارند و بدون محرمیت با هم هستند نمی شود. علاوه بر این شامل هم باشی های مرسوم در غرب و زندگی های مشترک مردانه یا زنانه هم نمی شود.

همسر جنس مخالفی است که با شما ، گره محرمیت خورده است. این گره محرمیت باعث می شود که فرزند شما حلال زاده بوده و روابط بین شما حلال و مشورع باشد. رابطه ی عاطفی بین دو همسر می تواند از صفر تا بینهایت ترسیم شود و نمی توان رابطه عاطفی بین دو نفر را در تعریف اخذ کرد تا برخی با ادله ی واهی زندگی خودشان را خراب کنند و همسر خودشان را همسر ندانند. حتی اگر محبت بین مرد و زنی به حداقل خودش برسد باز تا زمانی که این گره محرمیت وجود دارد آنها همسر هستند. همسر شریک جنسی حلالی و قانون مندی است که اگر او را دوست داشته باشید زندگی خوشی خواهید داشت اما اگر او شما را دوست داشته باشد زندگی تان خوش تر خواهد بود و اگر هر دو به هم محبت وافر داشته باشید خانه یتان شعبه ای از بهشت خواهد بود.

همسر بودن از نظر اسلام به مدت این محرمیت هم وابسته نیست. همسر می تواند دائمی یا موقت باشد. پس هر دو صورت آن را می توان همسر نامید و در هر دو صورت مزایایی چون حلیت روابط و بهره های جنسی حلال و فرزند مشروع و قانونی وجود دارد.

من نمی دانم چرا برخی اصرار دارند خودشان را با این و آن مقایسه بکنند و از مفاهیم عادی و دم دستی برای خودشان هیولا بسازند. قبول دارم که همه ی همسرها مثل هم نیستند و همه ی زوجین روابطی خوب و عاطفی مورد قبولی با هم ندارند اما همین تعریف حداقلی و عمومی همه را در دایره زناشویی داخل می کند. چه همه ی آنان که همخوابگی دارند و از این روابطشان لذت می برند و چه آنان که کمتر لذت می برند همه همسر هم هستند.

همسر برای مردان امانتی است که خداوند مردان را با همین امانت امتحان کرده است. زن برای شوهرش حکم برگه ی امتحانی را دارد و تمام کلمات و رفتارهای مرد و زن نسبت به هم در دادگاه الاهی محاسبه و سنجیده می شود. و در طرف مقابل مجاهده ی زن مومن همانا نیکو شوهرداری اوست تا حتی اگر از مردش دلخور هم هست باز نیازهای مردانه ی او را برای رضای خدا تامین کند و باعث انحرافات جنسی او نشود. محرمیت که آمد زمان امتحان آغاز می شود و با مرگ یکی از زوجین یا انقضای زمان محدود محرمیت و یا متاسفانه طلاق این امتحان به پایان می رسد و برگه ی امتحانی به مسئول برگزاری جلسه تحویل داده می شود. ازدواج یک مسابقه ی سلوکی است. خیلی ها کنکور هم که شرکت می کنند بعد از خوردن کیک و ساندیس جلسه را ترک می کنند و کمر نشستن تا آخر جلسه را ندارند. از اینها چه انتظاری دارید؟ آیا چنین شخصی نفر برتر کنکور می شود و در عاقبت مرزهای تولید علم را فتح خواهد کرد؟

وقتی زنی از بد اخلاقی همسرش عاصی می شود از همان لحظه است که جهادش آغاز می شود. زمان خوشی ها و خنده ها و لذت ها که زمان جهاد نیست. جهاد زمانی است که نفس در مقابل یکی از ناملایمات نفسانی باید مجاهده و مبارزه و مخالفت کند. شوهرداری زن را مجاهده ی او نامیده اند چون غالبا این تمایلات و خواسته ها هم سو نیستند و این زن است که باید خود را مطابق نظر شوهر و هم سوی با آن کند. کلام در مخالفت با احکام الاهی نیست بلکه در محدوده ی حلالها و خواسته های حلال شوهر است نه در اوامر حرام او نظیر امر به بد حجابی و ... . جالب این است که بدانید جهاد مرد در مخالفت با خواسته های همسر است چون اگر خواسته ی زنش موافق اوامر الاهی بود که باید امر الاهی انجام می شود و اگر خواسته ی او مخالف اوامر الاهی بود باید اوامر الاهی را برگزید. در همه حال باید بنده خدا بود نه بنده زنان.

از همسری ، به دنبال سلوک خودتان باشید و بدانید که هر چه رفتار همسرتان با شما بدتر و سخت تر باشد ، سلوک شما آسانتر خواهد بود چون مرز حق و باطل را بهتر خواهید شناخت و می توانید با خوبی کردن ، بهتر به جنگ بدی ها بروید. کسی که برای کسب خوشی خودش ، سلوک زناشویی و همسر داری را ترک کند از خدامحوری به خودمحوری و تبعیت از هوای نفس روی آورده است.پناه بر خدا از تبعیت شیطان.


--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوش کاری (101)

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوش کاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

-------------------------------------------------------------------------  

سلام علیکم ورحمه الله
دچار مشکلی شدم و کسی رو محرم تر از شما نیافتم حتی با وجودی که مرا نمی شناسید ولی از عنوان کردن ان شرم دارم به همین دلیل قبل از هر چیز از شما عذر خواهی می کنم
چند وقتی میشه که حتی با بردن نام مسائل جنسی و خوندن کتاب هایی تو این زمینه (فقط صرف اطلاعات و اینکه خیلی بی خبر از این مسائل نباشم برای ازدواج) دچار فکر و خیال هایی خیلی بد و شیطانی میشم و حتی خواب های اشفته و پریشانی رو تو این زمینه میبینم که از عنوان کردن این خواب ها معذورم
گاهی اوقات کاملا ناخواسته احساس بدی بهم دست میده و افکارم رو به کلی پریشان کرده حتی تصمیم به گرفتن روزه میکنم تا بلکه این نیاز در وجودم فروکش کنه ولی بازم با کوچکترین محرکی فوران میکنه. نیاز به کمکتان دارم خواهش میکنم مانند یک برادر دلسوز راهنماییم کنید تا بلکه ارام شوم

--------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند برشما

سوال پرسیدن نه خجالت دارد و نه عذر خواهی. ندانستن و نپرسیدن خجالت دارد چون امکان دانستن را خداوند به همه ما عنایت کرده است. هیچ وقت و در هیچ جا از دانستن فرار نکنید و به خاطر سوال پرسیدن خجالت زده نشوید.

وظیفه من و امثال من جواب دادن به سوالات جوانان و مطرح کردن مشکلات آنان است تا در روز قیامت آنان نتوانند ندانستن را دلیل خطا رفتنشان قرار دهند. من با جواب دادن به سوالات جوانان بهشت را برای خودم تضمین می کنم و با خدای خودم معامله کرده ام. افتخار جواب دادن و کسب رضای الاهی برای من و افتخار دانستن و عمل کردن به اسلام عزیز برای شما.

اما جواب سوالتان:

خداوند به انسان ها نعمتی به نام خیال عطا کرده است که می توانند از تخم طلا تا غول هفت سر را تصور کنند. ماده ی اصلی این تخیلات را ابزار حسی انسان نظیر چشم و گوش و لامسه در اختیار او قرار می دهند و بعد از این مرحله متخیله ی انسان هر بلایی که بخواهد بر سر آن تصورات ساده و بسیط در می آورد. قدرت فوق العاده ی همین قوه خدادادی انسان را به تصوراتی کشاند که با تلاش و کوشش فراوان توانست آن تصورات و خیالات را در جهان خارج به صورت عینی بسازد و بهره اش را ببرد. داستان اختراع هواپیما و تلفن و ... همه به این خاطر بود که انسان توانسته بود در قوه ی خیالش حتی ناشدنی ها و دور از دست رس ها را تصور کند و با تلاش و کوشش و کسب علم ، خیالش را به واقع تبدیل کند.

در ابتدای امر ، خیال قوه ای وحشی و آرام ناشدنی است. پس نباید آن را به حال خود رها کرد. چه بسیار خوب که این قوه الاهی در راه تکامل علم و دانش به کار گرفته شود اما همیشه این گونه نیست. اسلام برای کنترل قوه خیال خصوصا برای جوانان که در معرض گناه های جنسی و آبرویی هستند توصیه های دقیق اما کوتاهی کرده است.

کوتاه ترین توصیه این است که ذهن خود را در معرض چنین اطلاعاتی قرار ندهید. دانستن عیب نیست اما دانستن بی موقع یا دانستن زودتر از موعد عیب است. دانستن با این که کمال است اما قبل از فرا رسیدن زمانش آرامش بر است تا آرامش زا. مثل این است که روزه دار پنج ساعت مانده به افطار سفره را برای خودش پهن کند و در عین تشنگی و گرسنگی به سفره غذا زل زده و به مزه تک تک این نعمات الاهی خوش مزه و رنگ و وارنگ فکر بکند. چنین شخصی حتی اگر تقوای دوری از گناه را داشته باشد با تصور غذاهای خوش مزه و دیدن آنها و تمرکز بر آن مزه های متنوع خودش را اذیت و آشفته کرده است. راحتی فرد روزه دار در این است که ساعات غروب آفتاب و قبل از افطار را به هر موضوعی غیر از فکر به غذا بگذراند حتی به جمع و جور کردن گنجه ی لباس.

آنچه برای زناشویی و زندگی متاهلی باید بدانید با جدی شدن داستان ازدواجتان در اولین فرصت یعنی زمانی نزدیک به عقد شرعی خواهید دانست. اطرافیان و نزدیکان مومن این اطلاعات را در اختیار شما خواهند گذاشت. خودتان را بی دلیل گرفتار این تصورات نکنید. و اگر فرد مومن و مورد اعتمادی اطرافتان نبود حداقل این دانستنی ها را از مراکزی تهیه کنید که در عین اخلاق و پارسایی به میزان نیاز شما در این مرحله علم در اختیار شما قرار می دهند.

بدتر از همه این ها این است که کسی این اطلاعات را از منابع فاسد و مراکز فحشا تهیه کند که با تخیل آنچه شایسته تخیل نیست خود را به هلاکت گناه خواهد انداخت. چشم و گوش خود را از گرفتن دیتا های آلوده دور کنید. اگر چشم و گوش را کنترل نکنید روزه فایده چندانی ندارد. روزه نیز زمانی ماثر است که قوه خیال در اختیارتان باشد. قرآن کریم به زنان مومن و هم به مردان مومن توصیه می کند که چشم شان را از دیدن تصاویر و خواندن متون و شنیدنی های ناپاک دور کنند. در حقیقت چشم و گوش خیال را تحریک و تغذیه می کنند و با تحریک خیال و رسیدن مواد خام حتی اگر چشم بسته باشد جان در عذاب خواهد بود.

ز دست دیده و دل هر دو فریاد

که هر چه دیده بیند دل کند یاد

خودتان را به کارهای دیگر مشغول کنید. کتاب بخوانید و خودتان را گرفتار مشغولیت های عادی و روزمره کنید. هر چه به سفره ی افطاری بعد از ازدواج زل بزنید بیشتر گرسنه ی چشیدن خرمای شیرین افطاری اش می شوید. یاد خداوند را فراموش نکنید. یاد خداوند و یاد معاد و یاد بهشت و جزای صابران آرام کننده دلهاست. شیطان را دور میکند و سکینه و آرامش را جای گزین آن می گرداند. تسبیح به دست بگیرید و ذکر شریف لاحول و لاقوه الا بالله را صد مرتبه اما آرام و شمرده زمزمه کنید. سجده های چند دقیقه ای و طولانی تر را قدر بدانید. بنده ی خداوند در هیچ حالتی از حالات مثل سجده به مولایش نزدیک نیست. به او پناه ببرید تا از شر خواب های شیطانی و تخیلات ناپاک رها شوید.

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوش کاری (100)

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوش کاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

-------------------------------------------------------------------------

سلام و وقت بخیر
یه سوال از محضر شریفتان دارم
آیا رد کردن خواستگاری که اهل دخانیات(سیگار و قلیان)است با توجه به اینکه البته ایمان متوسطی نیز دارد صلاح می باشد؟فردی که اهل موسیقی و لهب و لعب است چطور؟

-------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند برشما

سیگاری ها هم باید ازدواج بکنند. نیاز به ازدواج مثل نیاز به غذا است. این به خود شما بستگی دارد که بتوانید یک همسر سیگاری را تحمل بکنید یا نه. عشق و علاقه به زندگی و همسر به نظرم آن قدر هست که دخترها بتوانند همین علاقه را عاملی برای ترک سیگار در خواستگارشان قرار بدهند. اما به هر حال این موضوع به شخص شما بستگی خواهد داشت. همین که این موضوع را مطرح کرده اید نشان از دقت شما و حساسیت خوب شما روی چنین موضوعی است. پس آن را دنبال کنید و از روی آن به سادگی گذر نکنید.

این نکته را هم بگویم که شما مجبور نیستید به یک فرد سیگاری جواب مثبت بدهید. درست است که فرد سیگاری هم باید ازدواج بکند اما این الزام نباید شما را گرفتار زندگی با چنین شخصی بکند. علاوه بر این که ضرر فراوان این پدیده ی شوم در نظر برخی از فقها نظیر آیت الله العظمی مکارم شیرازی ایشان را به دادن فتوای حرمت واداشته است. حرامی که ضررش به حلق خود فرد و اطرافیانش مثل همسر و فرزندان می رود.

موسیقی نیز همین حالت را دارد. موسیقی در تمام دین اسلام ذره ای سفارش نشده است و هر چه در متون دینی می نگریم نهی و بازدارندگی مشاهده می کنیم. موسیقی عاملی برای کنار گذاشتن عقلانیت و تفکر از یک سو و از سوی دیگر عاملی برای کم شدن حیا و انجام فحشا دانسته شده است. در کلام امیرمومنان امام علی بن ابیطالب غنا را نوحه سرایی ابلیس در فراغ بهشت دانسته اند در حالی که مومن هیچ گاه فراقش از بهشت را با ساز و آواز نشان نمی هد.

برای تحقیق در این موضوع شما را به خواندن کتاب ارزشمند موسیقی اثر علامه جعفری رحمه الله علیه دعوت می کنم که حقیقتا حق مطلب را در بیان نظر اسلام نسبت به موسیقی به جا آورده اند.

گذشته از همه این حرف ها اهل موسیقی نیز مثل سیگاری ها نیاز به ازدواج دارند. این شما هستید که باید خط قرمزهای زندگی خودتان را مشخص کنید و میزان حساسیت خود را به این امور محک بزنید. اگر حساسیت شما نسبت به این امور زیاد است با ازدواج با اهالی موسیقی یا سیگاری ها و اهل دود خودتان و آنان را اذیت نکنید.

الخبیثات للخبیثین و الخبیثون للخبیثات و الطیبات للطیبین و الطیبون للطیبات. پاکان برای پاکان و آلودگان برای آلودگان.

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوش کاری (99)

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوش کاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

-------------------------------------------------------------------------

حاج آقا این تکه تکه شدن با قیچی که فرمودین رو دارم تجربه می کنم ... حاج آقا هر چی دعا هر چی یاسین هر چی تضرع و زاری می کنم درمان نمیشه ... شرایطی دارم که انگار دارن گوشت از استخوانم جدا می کنند ... روحم صیقل داده نمیشه دایم و هر یک ماه یکبار شرایطی برام پیش میاد که دلم آتش میگیره ... هر کی به ما میرسه فقط دل میشکنه بجای دلداری ...چی بخونم چه ذکری چه دعایی که روحم آرام بگیره و درمان بشه ؟؟؟
ممنون
خواهشن راهنمایی بفرمایید 

-------------------------------------------------------------------------

سلام بر شما
یه سوال
برای باز شدن بخت و خوشبختی و اینکه با همسر خوب به آرامش و تکامل برسیم چه دعایی باید بخوانیم و آداب دعا کردن درباره این موضوع چگونه می باشد؟

--------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند برشما

کسی که ادعای ایمان می کند باید خودش را برای سختی ها و ابتلائات آماده کند. ایمان گوهری است که خداوند مدعی آن را بدون آزمایش رها نمی کند. درست است که سختی ها برای مومن خیر خواهد بود و باعث رشد و کمالش می شود اما چاره ای جز سختی ها نیست. خداوند بندگان مومن اما غافلش را با سختی ها از خواب غفلت بیدار می کند تا دوباره او را صدا بزنند و یا الله یا الله بگویند. هر چه ایمان کسی بیشتر شود فشارها و امتحانات او بیشتر می شود و البته رشد و تعالی و تقربش نیز بیشتر خواهد بود.

روش دعا کردن درباره موضوع های متعدد زندگی ، فرقی با هم ندارند. ما باید بدانیم که دعا کردن همانا تضرع انسان به درگاه خداوند قدرتمند عالم است و خودش از ما خواسته است که دعا کنیم و فقط از دریای بی کران او بخواهیم و خودش کلید اجابت را به دست ما داده است تا مطمئن باشیم دعای ما در جای دیگر به استجابت نمی رسد چون غیر خدا کسی توانایی این کار را ندارد. او تضمین کرده است که دعاهای بندگان را مستجاب بکند. اما نکته مهم در این است که دعاهای ما بندگان همیشه به صلاحمان نیست. دعا خواسته ی فرد است و این خواسته ها همیشه به صلاح او نیست.

بچه ای را تصور کنید که از مادرش طلب چاقو می کند و در این طلبش لیتر لیتر اشک خالصانه می ریزد. اما این گریه ها ابدا مادر مهربان را وادار به دادن چاقو به دست فرزند نادان نمی کند. مادر می داند که به دست گرفتن چاقو برای بچه ی کم سن و سالش خوب نیست. مادر مهربان است و از سر مهربانی اش این خواسته فرزند را مستجاب نمی کند. آیا مطمئن هستید که دعای شما و خواسته ای که برای آن زاری می کنید به صلاح دنیا و آخرت شماست؟ ما از آینده بی خبر هستیم. ما از مصالح بالاتر خودمان بی خبر هستیم. و خدای مهربان عالم بد بندگانش را نمی خواهد.

گاهی ما دعاهایی می کنیم که به معنی از کار افتادن اسباب و مسببات است. با دعای من و شما ، عدد شش زوج بودنش را و دینامیت اثر انفجاری اش را از دست نمی دهد. دعا نیز یکی از مسببات عالم است اما در طول دیگر مسببات. نه در عرض عوامل دیگر تا کسی گمان کند می تواند با دعایش زوجیت را از عدد زوج بگیرد. گاهی خطاهای افراد عقوبتی را برای آنان ثابت می کند که همان عقوبت نیز در نظام اسباب و مسببات مقدر شده است. دست زدن به ناموس مردم یا دست بردن در جیب مردم یا چشم چرانی و ... هر کدام تاوانی دارند که مجرم باید آن جزا در در همین عالم و در ادامه آن در عالم آخرت بچشد.

از طرف دیگر خودمان را یک لحظه در جای خداوند فرض کنیم و بیاندیشیم که اگر خداوند بخواهد خیر بنده ای را به او بدهد باید چه بکند؟ آیا باید فرشته ای را از اسمان نازل کند تا شوهر شما شود؟ آیا خداوند نباید از میان همین بندگانش کسی را به خواستگاری شما بفرستد؟ گاهی ما فرستاده خداوند را نمی شناسیم و با ملاک های واهی او را رد می کنیم. همین امروز مشاوره ای داشتم که به صرف نداشتن علاقه می خواست خواستگارش را رد کند. من نه آن پسری را تایید می کنم و نه نشناخته ردش می کنم. من ملاک ها را یاد آوری می کنم تا خودتان تصمیم درست بگیرد. فقط گفتم نباید بدون دلیل خواستگارتان را رد کنید. بدانیم که خداوند روزی بندگانش را به همین سادگی نازل می کند و جلوی پایشان می گذارد فقط آنها هستند که باید قدر این نعمات الاهی را بدانند. گفت با دیدن خواستگارم او را در عمق دلم دوست نداشتم. گفتم هنوز به شما ابراز محبتی نشده که آن محبت به عمق جان شما رسیده باشد. اگر شما بدون دریافت کردن محبتی ولو اندک عاشق سینه چاک پسری ناآشنا باشید جای تعجب است.

برای آرام بودن زندگی و جهت صحیح آن خواندن دعا کافی نیست. این فکر غلط است که ما با خواندن کلماتی عربی بتوانیم زندگی خودمان را به یک زندگی رویایی تبدیل کنیم. قرآن سبک زندگی را به انسان ها می آموزد و این انسان ها هستند که باید این روش های طلایی را به کار گیرند و زندگی خود را رنگ خدایی بزنند. اگر منظورتان از دعا کمک خواستن از خداوند است کاملا درست است و این کمک خواستن نیازی به دعای خاص یا کلمات عربی ندارد چون خداوند به زبان فارسی و بومی شما آگاه تر از خودتان است. اما اگر میخواهید با خواندن چند جمله کوتاه کن فیکون کنید و همه چیز از این رو به آن رو شود باید بدانید که از این خبرها نیست.

مشکل ما در نداشتن الگوی مناسب است. الگو را باید اولیای دین قرار بدهیم و از عبادت غیر خداوند دوری کنیم. در روایات وارد شده است که کسی که سخن کسی را گوش می دهد او را عبادت کرده است. کسی که در پی سخنان گوینده ای بخندد یا گریه کند قلب خود را در تسخیر او گذاشته است. امروز بازیگران و مطربان و هنرپیشه ها دانسته و ندانسته به الگوهایی تبدیل شده اند که جامعه را رنگ رزی می کنند. رفتارهایتان را رنگ دینی بزنید تا با الگو گرفتن از اولیای الاهی سبک زندگی آنان را سرمشق خود کنید. آن روز است که زن حتی اگر شوهرش بد اخلاق باشد بر بد اخلاقی او صبر می کند. زندگی را چنان مقدس می بیند که تمام توانش را در تحکیم آن به کار می برد و جهادش را خوب شوهر داری می بیند. مرد نیز همسرش را امانت خداوند می بیند و از او چون گل پرستاری می کند. آرامش فقط و فقط با اخلاق نیکو و مکارم خوبی امکان پذیر است و نه با پول محوری و غوطه زدن در دنیای مادی. اگر میخواهید زندگی آرام و خوبی داشته باشید روی زندگی فاطمه زهرا مطالعه کنید و هر چه یافتید و مطمئن شدید که از رفتارهای ایشان است سرمشق قرار بدهید. آن روز شما خوشبخت ترین زن روی زمین خواهید بود چه شوهرتان در کامل اخلاق و مردی چون علی باشد در مقابل فاطمه ی کبری و چه همسرتان فرعون باشد و در کمال پستی اما همسر آسیه ی قدیس.

ماه رمضان ماه دعاست. شب ها و سحرهای با شکوه آن را از دست ندهید. ادعیه مناسب این ماه نظیر دعای افتتاح و مناجات و دعای ابوحمزه را سحرها زمزمه کنید و درد دلتان را فقط به خداوند بگویید. او شنوا و داناست. بنده حقیر و خادمتان را نیز فراموش نکنید که برای حاجت خاصی محتاج دعای همه دوستان هستم.

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوش کاری (98)

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوش کاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

سلام علیکم
حاج اقا شما می فرمایید جهتمان را با قران تنظیم کنیم می شود راهنمایی کنید چگونه ؟من چندوقتی است از این قران و مسائل مذهبی فاصله گرفتم به همین دلیل یه جورایی از خودم بدم می اد میشه بگید چی بخونیم چه دعایی چه ذکری؟چگونه ایمانمان را افزایش دهیم از این روزمرگی عمر که بی هدف دنبال میشه خسته شدم قبلنا بیشتر نمازهای مستحبی و قران و ذکر میخوندم ولی حالا....

تو رو خدا کمکم کنید

--------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند برشما

تنظیم جهت زندگی با ذکر گفتن و تسبیح چرخواندن نیست. زندگی خودتان را با نسخه های قرآن تنظیم کنید. قرآن را مثل نسخه بخوانید و عمل کنید. چون قرآن برای شما نازل شده است ؛ برای شخص شما. تا جهت اصلاح نشود گام زدن در راه فایده ندارد. اگر جهت را درست بروید هر گامی و لو کوچک شما را به سمت مقصد می برد. اما امان از جهت گیری غلط و تلاش فراوان برای رسیدن!
هر چه از قرآن می توانید ، بخوانید و باز هم بخوانید. جملات زیبایش را خط بکشید و حفظ کنید. باید با قرآن انس بگیرید. قرآن رفیقتان بشود.

نمی دانم قرآن جیبی دارید یا نه؟ قرآن جیبی انس شما را بیشتر می کند. در مترو و اتوبوس و کلاس قبل از آمدن استاد ، قرآن را ورق بزنید و بخوانید. حتی یک آیه. من خودم در فاصله دو ایستگاه مترو کمی بیشتر از یک صفحه قرآن می خوانم.

آیه را که خواندید ترجمه اش را مرور کنید. قبول دارم که همه ترجمه ها روان نیست اما چاره ای نیست. غزل های حافظ را هم اگر ترجمه کنند دیگر زیبایی ابیات را ندارد. ترجمه آیه را که خواندید دوباره همان آیه را بازخوانی کنید. این بار بیشتر دقت کنید و آیه را دقیق تر بخوانید. ماه رمضان بهار قرآن است و ما در آستانه این بهار هستیم. من خودم در ماه رمضان سال قبل هر شب را به خواندن یک سوره خاص گذراندم و آن سوره را هر شب خواندم و آیه هایش را جرعه جرعه سر کشیدم.

برای خواندن قرآن عجله نکنید اما با این روش هر چند روز و هر چند هفته کل قرآن را مرور کنید. از اول تا آخر. نشانه داشته باشید تا آیه ای از قلم نیافتد و باز بخوانید و بخوانید. وقتی روی یک آیه تامل می کنید فهم بهتری پیدا خواهید کرد. اگر سوالی برایتان پیدا شد به تفاسیر مفصل قرآن خصوصا ترجمه تفسیر المیزان و تفسیر نمونه و سپس تفسیر نور در توضیح همان آیه مراجعه کنید. آرام آرام قرآن با پوست و گوشتتان مخلوط می شود. آیه ها را کامل بخوانید و در ذهنتان مرور کنید. هیچ آیه ای را ناقص نخوانید تا بتوانید یک آیه را ، کامل و بدون غلط از حفظ بخوانید. بعد از مدتی انس بیشتر ، خواهید توانست درباره یک موضوع یک آیه بخوانید.

اما برای زندگی و جریان دادن قرآن در آن باید خداشناسی قرآنی را در خودتان تقویت کنید. این جز با انس با قرآن و مخلوط شدن مفاهیم و معارف آیات آن با پوست و گوشت شما امکان نخواهد داشت. در این مرحله باید به سراغ تفاسیر روان و خوب قرآن بروید و آنها را بخوانید. توصیه من کتابهای آشنایی با قرآن اثر استاد شهید مرتضی مطهری است. هر کتاب از این مجموعه چند سوره یا بخشی از آیات قرآن را شرح می دهد.

ابتدا خودتان سوره مورد نظرتان را چند بار بخوانید و ترجمه اش را مثل قبل مرور کنید. بعد کتاب استاد را یک بار بخوانید. سپس باید دوباره به سراغ خود قرآن بروید و چند بار دیگر همان آیات را مرور کنید. بخوانید و بخوانید. شاید یک سوره را صد بار مرور کنید و هربار سوال تازه ای در ذهن شما نقش ببندد. آیه ای نباید بماند که شما تفسیر روان آن را ندانسته باشید. هر جا گیر کردید دوباره به سراغ کتاب استاد یا تفاسیر دیگر مفصل تر بروید و همان بخش را بخوانید. هر آیه به منزله یک پله است که شما را به بام فهم سوره می رساند.

اعجاز قرآن سوره های آن است . یک سوره را به عنوان یک بسته کامل بدانید و سوره سوره پیش بروید. قرآن صفحه صفحه و جزء جزء نازل نشده است. سوره سوره قران معجزه است نه حزب و جزء. پس قرآن را سوره سوره بخوانید. من خودم در یک جلسه یک سوره روم یا عنکبوت را می خوانم و برمی خیزم. اگر قرآن را سورا سوره بخوانید لذتی هزار برابر را تجربه خواهید کرد چون با یک مقاله کامل و صدر و ذیل منسجم و هماهنگ مواجه خواهید شد.

در این مرحله چنان تشنه شده اید که خود را ناچار می بینید که تمام قرآن را با یک تفسیر کامل و خواندنی مرور کنید. دیگر نمی توانید به ترجمه ها و شروح مختصر قانع باشید. با بطون مختلف قرآن آشنا شده اید و می خواهید بیشتر و بیشتر از قرآن بدانید. من خودم در این مرحله هستم. تمام وقتم را با المیزان می گذرانم. نمی گویم شما نیز همین کار را بکنید اما اگر مزه قرآن را بچشید و گل بهاری ماه قران در دلتان رشد کند روزی به دنبال میوه چینی خواهید بود. رمضان بهار قرآن است و ماه شکوفه ؛ اما متاسفانه هیچ گاه این شکوفه ها در دل ما به سمت میوه دادن نمی رود. بعد از رمضان رهایش می کنیم و آن شکوفه به ناچار می خشکد.

اگر با قرآن آشنا بشوید قرآن خودش راه را تمام و کمال به شما نشان می دهد. از توحیدو معاد تا نبوت و امامت و عدل.

قرآن هم اخلاق دارد هم اعتقادات. هم مبارزه دارد و هم عاطفه. هم فرد دارد هم اجتماع. همین دنیا دارد هم آخرت. هم مرد دارد هم زن. قرآن نقشه است ولی نقشه ای کامل و تمام عیار. انسان بعد از همراهی با قرآن گمراهی ندارد و البته بدون آن هدایت ندارد. قرآن زندگی کردن را به شما یاد می دهد. اما زندگی کردن مثل ابراهیم و موسی و نوح و نه مانند نمرود و فرعون و اطرافیانشان. قرآن کتاب خداست! کتاب خدای مهربان عالم.

---------------------------------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم