جوشکاری (346) ساز و کار تربیت واسطه های ازدواج

بسم الله الرحمن الرحیم
امر مقدس واسطه گری بارها از سوی کارشناسان مربوطه مورد نقد و بررسی قرار گرفته است و حرف و حدیث در این زمینه زیاد است. به طوری که کسانی که در امر ازدواج واسطه گری کرده اند،بارها از سوی خانواده ها مورد نقد بودند،و یا اینکه تجمید و خوشحالی به همراه داشته است.

سوال من این است که اگر واسطه ای با دغدغه و انرژی شروع به کار می کند؛ نباید در این امر مهم سازوکار مشخصی داشته باشد، و از راه صحیح وارد شود؟ تا خدای نکرده به مشکل بر نخورد؟

--------------------------------------------------------------      

سلام خداوند بر شما

واسطه ها تا راه دقیق اسلام را در این امر طی نکنند کاری از دستشان برای جوان های امروزی بر نمی آید. با نوشتن لیست و پر کردن فرم و دفترچه ازدواجی روی زمین رخ نداده و نمیدهد. واسطه فقط زمانی حرفش برای افراد و خانواده ها معتبر است که خودش بدون واسطه فرد معرفی شده را بشناسد و با او زندگی کرده باشد. کار واسطه در اختیار قرار دادن فرم و عکس مشخصات نیست. کار واسطه خیلی فراتر از این حرف ها است.

واسطه ها باید سازوکار مشخص و دقیق اسلام را در زمینه ازدواج بدانند و از جیب خودشان چیزی بر آن نیافزایند. واسطه ها باید بدانند که اسلام دقیقا در امر ازدواج چه گفته است تا دانسته و ندانسته حرف روان شناس های غربی را تکرار نکنند و با کفویت های خودشاخته شیطانی برای مردم که از خودبرتربینی و تکبر نشات می گیرند ازدواج جوان ها را از آنچه هست سخت تر نکنند.

واسطه ها باید مبلغ افکار اسلام و رسول اکرم در میان مردم باشند و خودشان سبک زندگی اسلامی و محمدی را با پوست و گوش حس کرده باشند و عامل به اسلام علوی باشند تا با گفتار و عملشان گره ازدواج و دیگر مشکلات جامعه باز شود. واسطه ها باید خودشان یک اسلام شناس کوچک باشند و با جهان بینی توحیدی و عقلانی اسلام حداقل در حد آثار استاد مطهری آشنایی کامل داشته باشند.

واسطه های ازدواجی که ما لازم داریم باید بدانند که با ترکیب کردن ایسم های شرقی و غربی و روان شناسی تجربی غربی با آیات قران و روایات، آن هم به خیال جذاب کردن دین برای جوانان محصولی جز تناقض گویی و تفسیر به رای و پختن یک آش التقاطی برای مردم چیز دیگری تحویل جامعه نمی شود.

امروز همه باید بدانیم که امر ازدواج مجردهای یک خانواده بر دوش بزرگان همان خانواده است و کسی نباید انتظار داشته باشد که غریبه و ناآشنا دلسوزش باشد. هر فرد مومن از زن و مرد و مجرد و متاهل باید مجردهای خانواده و فامیل خودش را شناسایی کند و برای معرفی کردنش به دیگر خانواده ها و افراد جویای همسر برنامه داشته باشد. ازدواج جوانان نیاز به یک برنامه و اقدام جهادی و جدی دارد و با دست روی دست گذاشتن مشکلات حل نمی شوند.

فکر و جهت و هدف و روش و غایت واحد است که سازوکار این یک میلیون واسطه عاقل را یکی می کند و آنها مثل موزاییک های یک اتاق تمام مردم کشور را به صورت کاملا مردمی و خصوصی پوشش می دهند و برای تک تک مجردهای اطرافشان برنامه ریزی می کنند.

نکته ای که نباید فراموش کرد این است که شیطان و نوکران خاکی و ناری اش ساکت نخواهند نشست و مثل گذشته تمام تلاششان را خواهند نمود حرکت های انقلابی و مردمی که به صلاح مردم و در جهت آسمان است محقق نگردد که در این مورد باید بحث را ادامه داد.

جوشکاری (345) ترس از واسطه ازدواج شدن

سلام حاج اقا

من یه بحثی رو میخواستم بگم. واقعا مسئله واسطه خیلی مهمه. که الان تو جامعه ی ما کم پیدا میشه.

قبلاها که انقد مشکلات ازدواج نبود مردم و بزرگترها بیشتر واسطه امر خیر میشدند ولی الان خیلی ها خودشون رو کنار کشیدند. مثلا میگن یک مورد معرفی کردیم به طلاق منتهی شد دیگه با خودمون عهد بستیم که دخالت نکنیم. درحالی که اگه هرکس مثلا صد تا دویست تا یا هرچقدر که میتونه معرفی و وساطت داشته باشه دیگه یکی دو طلاق اون وسط نمی افته گردن خودش که سرزنش بشه.

در چنین مواقعی به آنها باید چی گفت؟

--------------------------------------------------------------      

سلام خداوند بر شما

شما فشاری که بعد از طلاق بر خانواده ها و واسطه های خیر وارد میشود را درک نمی کنید. کسی که زمانی واسطه بوده و اقدام به معرفی جوان ها و خانواده ها کرده است قطعا با خیر و خوبی آشناست و راه آسمان را بلد است. مشکلی که امروز دامن گیر ما گشته این است که برخی با زبانمان آن قدر کاستی ها را ملامت می کنیم که ملامت شده به جای رفع کاستی و نقص، قید کار و فعالیت عام المنفعه را میزند و پشت دست خودش را داغ می کند.

واسطه های خیر در جامعه ما همگی از جنس مشاوران شش دانگ و دانشمندان تحصیل کرده حوزه و دانشگاه نیستند. در گذشته واسطه های خیر عمدتا با علم و آگاهی نسبی خودشان از دستورات دین و البته با دلسوزی و تجربیات شخصی وارد این میدان می شدند و به علت کوچک بودن شهرها و قریه ها و نفوذ کم فرهنگ غربی در جامعه و نزدیکی قلوب کم و بیش موفق نیز بودند.

اما در طی زمان و گسترش هم زمان شهرنشینی و فرهنگ غربی که لوازمی مثل دوری خانواده ها از فامیل و اقوام و سپس انزوای فردی را به دنبال داشت، شکل واسطه گری به کلی تغییر کرد و شکل علمی و دقیق آن به افراد دلسوز اما تازه وارد آموزش داده نشد. در این میان بسیاری از این افراد دلسوز و واسطه های خیر، به خاطر علمی نبودن روششان در طول زمان خسته شدند؛ و بسیاری به خاطر زحمت زیاد و کم بودن بازدهی غمگین و دلسرد گردیدند؛ و بسیاری به خاطر طلاق ها و ملامت های شیطانی پس از طلاق از میدان به در شدند و شد آنچه شد.

یعنی در حالی که جامعه نیاز بیشتری به واسطه های خیر در امر ازدواج داشت افراد جدید کمتری در این میدان فعال شدند و به جای واسطه های عاقل و دلسوز، کیسه دوخته های رهزن مجال بیشتری برای کاسبی پیدا کردند و در این حمام آبی برای جوانها گرم نشد. بلکه با کفویت های دروغین و سنخیت سازی های پوشالین کاری کردند که جوانها خود واقعی خودشان را در رنگ و زبان و مدرک و پول معنا کنند و نه پسرها به خواستگاری هر دختر مومنی بروند و نه هر دختر مومنی به یک پسر مومن جواب مثبت بدهد.

نگرانی باید از نبودن روحیه اسلامی و امر به معروف و نهی از منکر باشد چون تا زمانی که دلسوزی مومنانه در بین ما باشد جامعه زنده و رو به رشد خواهد بود. شما نگران بازنشسته شدن واسطه های خسته و سالخورده نباشید که هر رودخانه ای عاقبت به دریا میرسد.

در این میان باید دو اقدام زیرکانه و هم زمان را در برنامه قرار داد. ابتدا باید امید را به دل واسطه های دلسوخته و منزوی شده و کم کار باز گرداند و آنها را وارد میدان کرد. و سپس در یک حرکت هماهنگ و با کمک واسطه های کارکشته و زوج های جوان انقلابی، به دنبال تربیت یک نسل جدید و با نشاط از واسطه های عاقل بود و جامعه را با شعار ازدواج عاقلانه و آسان و به موقع آشنا و درگیر کرد.

ما باید طبق جهان بینی و سبک زندگی اسلام، برای سر و سامان دادن به زندگی ده میلیون جوان مجرد و تشکیل پنج میلیون خانواده، حدود یک میلیون انسان عاقل و مومن و دلسوز را برای واسطه گری در امر مقدس ازدواج آموزش دهیم تا آنها آرام آرام جامعه را به سمت ازدواج آسان هدایت کنند.

آنچه مهم است این است که از عمل کردن به حرف خداوند و واسطه شدن برای ازدواج آسان و مومنانه نهراسیم و بدانیم که رهایی ما و آزادی بشر و کم شدن مشکلات همه در انجام دستورات خداوند است. کار خداوند روی زمین نمی ماند. این ما هستیم که اگر برای خداوند کار نکنیم سعادت دنیا و آخرت را از دست داده ایم.

جوشکاری (344) راه بی پایان پزشکی

سلام

متوجه تأكيد زياد شما روى إيمان همسر شدم. درسته كه إيمان حرف اول را ميزنه ولي هم كفو بودن فقط در ايمان خلاصه نميشه، من 23سالمه و دانشجوي سال پنجم پزشكي هستم. نميدونم تا چه حد با أين رشته آشنايي داريد. ولي واضح است كه راه بي پايان پزشكي هم در تحصيل و هم كار طبابت شرايط خاصي را ايجاد ميكند.

من هم با علاقه اين شرائط خاص رو انتخاب كردم و ميدونم كه اين راه طولاني دير به ثمر ميشينه و سالهاي زيادي از زندگي اينده من stable نخواهد بود.

به خاطر همين يک ملاك برأي ازدواجم قرار دادم كه فرد مقابلم هم همچنان در تكاپوي تحصيل و تحقيق باشه تا درك متقابل از سأل هاي بر تنش إيجاد بشه ولي متاسفانه خواستگاران مذهبي و با إيمان من همگي حداقل 6-7 سال بزرگتر هستند و به شرائط مطمئني از زندگي رسيدند و حالا ديگه من اين حقو بهشون ميدم كه بخوان زندگي با آسايش خيليييي بيشتري را انتخاب كنند نه اينكه تازه همراه استرس و دغدغه آزمون و طرح و... بشوند، از طرفي با توجه به رشته تحصيليم خيلي از أفراد اصلا اشنايي با شرائط پزشكي ندارند و فقط و فقط براي كلاس اجتماعي اين شغل جلو ميان، وتجربه ثابت كرده كه خواستگاران با سن بيشتر موضوع كلاس اجتماعي هم براشون بر رنگ تره ، واضح است كه أفراد با سن كمتر هم طبق گفته اطرافيان جرات خواستگاري بيدا نمي‌كنند چون هنوز شرايط لازم رو ندارند ....
تا حالا چندين مورد رو به خاطر سن رد كردم ولي نميدونم أين رويه تا چه حد درسته؟

--------------------------------------------------------------      

 

سلام خداوند بر شما

هر شغلی اقتضائات و سختی هایی دارد و کاملا درست است که همسر آینده شما باید درک درستی از آینده کاری شما و نقش شما در جامعه و سلامتی اجتماع داشته باشد اما آیا این درک متقابل به این معناست که کفویت دو انسان در چیزی جز ایمان مانند مدرک و پول و سن و رنگ خلاصه و معنا شود؟ کفویت دو انسان فقط در ایمان آنها به خداوند و معارف اسلام است و خصوصیات دیگر و کفویت های مادی فقط وصلت دو انسان و دو خانواده را سخت تر میکنند.

خواهش من از شما این است که فکر نکنید به صرف تحصیل در دانشگاه یا هم رشته بودن، آن درک خاصی که به دنبالش هستید حاصل میشود. این درک لزوما از طریق تحصیلات عالیه یا در یک سن خاص حاصل نمیشود. این درک را فقط انسان رشد یافته و کامل و جامعی دارد که از پیله خودمحوری خودش بیرون آمده و منافع جمعی بشر را بر منافع فردی و شخصی اش برتری میدهد.

حال که شرایط کاری شما خاص است لازم است در میان افراد مومن به دنبال فردی باشید که این درک متعالی را از شرایط شما و جامعه داشته باشد اما فراموش نکنید که به اندازه همین خاص بودن ملاک انتخابتان دایره گزینش شما نیز تنگتر و محدودتر میشود و ممکن است فرصت ها یکی یکی از دستتان بروند.

شما در انتخاب همسر و زمان ازدواج آزاد هستید و میتوانید مثل خیلی از دخترهای دیگر جامعه که الان مجرد هستند و فرصت ها را یکی یکی رد کرده اند خواستگار رد بکنید؛ اما بدانید که پسرها هم مثل شما در انتخاب همسر آزاد هستند. درست است که شما دختری تحصیل کرده و نافع برای اجتماع هستید اما آرزو و هدف هر پسری از ازدواج، آرامش و سکونت حاصل از زندگی با یک دختر است و این آرامش و سکونت با یک شغل سخت و شیفت شب و کار در بیمارستان میسر نیست.

اتفاقی که الان در حال رخ دادن است قرار گرفتن شما بین دوراهی کار و ازدواج است. مسلم است که کار و ازدواج با هم قابل جمع هستند اما جمع شدنشان زمانی اتفاق می افتد که شما ازدواج کرده باشید و خواستگارهای متعدد خودتان را رد نکرده باشید. شما میتوانید قبل از انتخاب همسر و ازدواج با یک مرد ابتدا با شغلتان ازدواج بکنید اما بدانید که خاص کردن شرایط و محدود کردن دایره انتخاب، فقط ازدواجتان را به تاخیر خواهد انداخت اگر سرنوشتی مثل چهار میلیون دختر مجرد این جامعه نداشته باشید.

جواب مختصر بنده و تنها راه حل باز شدن گره ازدواج در جامعه اولویت دادن به ازدواج آن هم از سوی خود افراد جامعه است. ما باید در کل جامعه از مرد و زن و از دختر و پسر و از مادر و پدر، ازدواج مجردها را در اولویت قرار بدهیم و فراموش نکنیم که از عوامل سخت شدن ازدواج در دوران ما درک غلط از تحصیل و کار است و اگر نتوانیم یک تصمیم ساده اما تعیین کننده برای آینده خودمان بگیریم گرفتار مشکلی پیچیده خواهیم شد که فردا با دندان هم باز نمیشود.

جوشکاری (343) نشان دادن عکس دخترها به خواستگار

بسم الله الرحمن الرحیم

برخی از آقا پسرها تاکید دارند در مرحله قبل از خواستگاری و دیدار حضوری، عکس دختر خانم را ببینند و نظرشان را بدهند و سپس وارد مراحل مقدماتی خواستگاری بشوند.

سوال من در این جا این است که آیا این عکس باعث نمی شود که در طول زمان ملاک، معیار و اولویت انتخاب همسر به سوی زیبایی و ظاهر دختر خانم سوق پیدا کند؟ خیلی از آقا پسرها متاسفانه زیبایی و ظاهر دختر خانم را در اولویت اصلی خود قرار دادند و هنگامی که عکس دختر خانم را می بینند، بدون اینکه در مورد مشخصات و خصوصیات اخلاقیشان بپرسند، نظر منفی خود را نسبت به ظاهر طرف مقابل بیان میکنند و گزینه دیگری را جستجو می کنند.

اگر عکس بخواهد در اینجا نقشی داشته باشد، باید مراقب خطرات احتمالی این مقوله هم بود. چطور می توان جلوی این مسئله را گرفت و بیش از این شاهد انتخاب دختر خانم بر اساس اولویت اول زیبایی و ظاهر نشد؟

--------------------------------------------------------------      

سلام خداوند بر شما

وقتی از نشان دادن عکس دختر به خواستگار و ملاک زیبایی در انتخاب همسر حرف به میان می آید خیلی ها را ترس و واهمه برمیدارد؛ گوییا دوستان ما این گونه برداشت میکنند که پسرها همگی به دنبال ملکه زیبایی و دختر شایسته هستند و متر همه آنها در زیبایی یکی است. اما به هیچ عنوان این گونه نیست.

بنده قبول دارم که سلیقه ها در طول زمان و با برنامه ریزی فرهنگی طولانی مدت تغییر میکنند و متاسفانه رسانه های مسموم و ماهواره ها سعی در مدل کردن مانکن ها و باربی ها دارند اما برای زن زیبا و زیبایی زن یک متر مشخص و یک معیار واحد و یگانه در دست تمام مردهای عالم نیست. از قدیم ها گفته اند که علف باید به دهان بزی خوش بیاید و این یعنی زیبایی در نزد هر کسی به گونه ای تعریف میشود.

نمیدانم به تعریف کردن زنها از یک نوزاد چند ماهه یا یک کودک خردسال دو ساله توجه کرده اید یا نه؟ زن ها در تعریف زیبایی به نکاتی توجه میکنند که ابدا آن نکته برای من مرد دیدنی و قابل توجه نیست. بارها برایم پیش آمده است که بعد از تعریف و تمجید زن ها از یک کودک وقتی از آنها علتش را سوال میکنم نکاتی را گوشزد میکنند که به چشم من نیامده بود و اگر یک روز در آن دقت می کردم متوجه اش نمیشدم؛ و داستان مردها در انتخاب همسر نیز همین گونه است. یعنی همه از دماغ باریک و چشم زاغ خوششان نمی آید.

در این میان داستان مجردها به مراتب ناشیانه تر و تاسف بارتر از متاهل ها است چون آنها تجربه زناشویی و زندگی مشترک با جنس مخالف را نیز ندارند و حتما که خام تر هستند و ملاک های غلط بیشتری دارند.

اگر پسری به دنبال یک دختر زیبا نباشد و به مادرش سفارش نکند که برایش یک دختر زیبا انتخاب کند قطعا دچار یک اختلال روانی و شخصیتی است چون کسی به دنبال زشت نیست و به دنبال زیبا نگشتن خلاف فطرت است اما باید از او پرسید که زیبا کیست و زیبایی چیست؟

دوستی دارم که زیبایی همسر آینده اش برایش اولین اولویت بود. او در گفتگوهای دو نفره مان روی زیبایی همسر تکیه بسیار داشت. روزی در میان گفتگو و برای اینکه من منظورش را، از میزان مورد رضایتش از زیبایی یک دختر کامل درک بکنم، از داخل گوشی تلفن همراهش عکس دختر محجبه ای که در وب اتفاقی به چشمش خورده بود را به من نشان داد تا من برایش به دنبال معرفی چنین دختری با این اندازه از زیبایی باشم. دختری که دوست من در آرزوهایش به دنبال او میگشت و دختر ایده آل او و ملکه رویاهای شبهایش بود صرفا یک دختر سفید و بور بود و میتوانم حدس بزنم که از نظر اکثر بانوان یک دختر بی نمک به حساب می آمد. و البته نمک همان تعبیر گنگ و نامفهومی است که خود زن ها نیز در تعریف آن اتفاق نظر ندارند.

خداوند ابتدا عالم را و سپس قانون کمال و رسیدن به خودش را و در نهایت انسان را از زن و مرد زیبا آفرید و انسان ها همگی فطرتا به دنبال زیبایی هستند. خداوند خودش زیباست و جز زیبا خلق نمیکند و آنچه ما زشتش میخوانیم صرفا حاصل مقایسه ذهنی ماست که زشت نام گرفته است. هر دری به دنبال دروازه خود است و سیاهان آفریقایی، چنان به دخترکان سیاه و لب ضخیم قبیله خودشان دل میبندند که توگویی هزار سال لیلی و مجنون بوده اند.

همان پیامبری که مردها را به ازدواج با دخترکان حسن الوجه و خوش چهره دعوت کرده است کفویت دو انسان را در ایمانشان دانسته تا همه بدانند که شرافت و برتری در رنگ و نژاد و مدرک و پول نیست. و زیبایی و خوش چهره بودن آن قدر مبهم و گنگ و وسیع معنا میشود که همگان همسر خودشان را خوش چهره و نمکین بدانند و به آن زندگی به سر کنند.

امروزه ازدواج به خودی خودش سخت هست و با نشان دادن یک عکس سخت تر نمیشود بلکه از خواستگاری های بی مورد و کوری که در آنها سودی نیست جلوگیری میکند و اهل ظاهر را به ظاهر و اهل باطن و معنا را به معنویت و آسمان نزدیک تر می کند. پس خیالتان تخت! آنچه در این میان باید روی آن تاکید بکنیم ملاک قرار دادن ایمان است تا به صرف زیبایی و جمال، دخترها خواستگار مومن شان را رد نکرده و پسرها در حسرت یافتن حوریان بهشتی بر روی زمین ازدواج را ترک نکنند و با توکل بر خداوند اقدام به خواستگاری کرده و ازدواجشان را به تاخیر نیاندازند.

--------------------------------------------------------------      

جوشکاری (342) دادن عکس دخترها به واسطه های عاقل

بسم الله الرحمن الرحیم

قبل از خواستگاری و در مرحله معرفی دختر و پسر به یکدیگر و پیش از اینکه حضوری همدیگر را ببینند، آیا می تونیم عکس دختر خانم رو به پسر مورد نظر نشان بدهیم؟

دادن عکس به طور متعدد در امر واسطه گری وکسانی در این کار خیر زحمت می کشند مورد تقاضا بوده، ولی ازطرف افراد به خصوص قشر دختر خانم مذهبی که حاضر به دادن عکس خود نیستند، به شدت جبهه گیری می شود و می شود گفت اعتماد ندارند.

بارها در معرفی دختر خانمها از طرف مقابل عکس هم خواسته شده، ولی قبول نمی کنند. می گویند: ما حاضریم خود خانواده آقا پسر به منزل تشریف بیارند، حتی اگر طرف مقابل دختر خانم را به لحاظ زیبایی نپسندد.

اینجا عکس چه نقشی دارد؟ بهتر نیست دختر و پسر حضوری همدیگر را ببیندد؟ در این دنیایی که به لحاظ فناوری و فضای مجازی پیشرفت کرده، چطور می شود اعتماد کرد و عکس دختر خانم را که از لحاظ دین و مذهب مقید و متعهد است، به راحتی دست کسی سپرد؟ ببینید خانواده تو این مورد خیلی سخت گیری می کنه. پدر خانواده چطور راضی به عکس دادن دخترش بشه. من سوال اصلیم اینه که چطور پدر و یا مادر رو راضی کنیم؟ از چه راهی باید وارد شد که والدین راضی بشند؟

--------------------------------------------------------------      

سلام خداوند بر شما

بنده دغدغه دینی و حیای مومنانه دخترها و خانواده های محترمشان را درک میکنم و مسلم می دانم که ممانعت پدرهای مومن از انتشار و دست به دست شدن عکس دخترشان از روی غیرت دینی و ایمانی شان است اما این مساله جوانب دیگری نیز دارد که نباید فراموش بکنیم و از آن مسایل این است که :

1-     خواستگاری مقدمه ای برای یک انتخاب بزرگ است و عقلا و شرع مقدس این حق را به همه مردم می دهند که در این انتخاب مهم با دقت و حساسیت بیشتر اقدام کنند. به طور مثال در جایی که یک خانواده چند دختر شبیه به هم و هم سن و سال دارند یا امکان اشتباه بین دخترها و کلاه برداری میرود یا برای جلوگیری از بگومگو و رفع نزاع در آینده یا دلهره و نگرانی های احتمالی یا برای انتخاب بهتر و دقیق تر، در فقه اسلامی به خواستگار اجازه داده اند که دختر مورد نظرش را بنگرد و از محاسن و زیبایی هایش مطلع شود تا فردا نگوید که ندیدم و نشناختم.

2-     همان اسلامی که حجاب و پوشش کامل در مقابل نامحرم را به زنان امر کرده است، در مقام خواستگاری و انتخاب همسر و در جایی که زیبایی و محاسن دختر برای فرد خواستگار مهم است، به بانوان اجازه داده است که بدن و گیسوان و محاسن و زیبایی هایشان را ظاهر کنند تا از ابتدا نکته مبهم و ندانسته ای در بین نباشد البته چون فتوای مراجع عظام تقلید در این مساله یکی نیست و در جزئیات و محدوده جواز تفاوت هایی هست مومنین میتوانند در این مساله به فتوای مرجع تقلیدشان مراجعه کنند.

3-     آنچه میخواهم خدمتتان عرض بکنم این است که گاهی حیاهای ما از مقداری که دین اجازه داده بیشتر می شود و این درست نیست. راستی مگر واسطه ها و خواستگارها از شما چه انتظاری دارند؟ آنها از خانواده دختر یا واسطه فقط یک عکس محجبه و واضح میخواهند تا بتوانند دختر مورد نظرشان را بشناسند و با نگاهی واقعی و پسند اولیه وارد خانه دختردارها شوند.

4-     پدیده ای که امروزه دامن گیر جامعه ما شده است و متاسفانه تاثیرات بدی بر دخترها دارد این است که ما با خواستگاری های کور مواجه هستیم و زمانی که تعداد این خواستگاری ها از بیست و سی میگذرد داستان به گونه ای دیگر می شود. برای نمونه به این نامه توجه کنید:

"حاج آقا بنده در حال حاضر که 28 سال دارم حدود 12 سال هست که خواستگارهای متعددی دارم که البته این بخاطر شرایط خانوادگی بنده است و این افراد فکر می کنند بنده خیلی خوب هستم... حاج آقا در این 12 سال بنده در خانواده ام به 72 تن معروف شدم. بیش از 72 خواستگار داشتم که هفتاد و سومی همین مورد شما بود ولی در طول این سال ها به هر بهانه ای که شد خواستگاری ها بهم می خوره حالا یا از طرف ما و یا از طرف خانواده مقابل..." 

5-     شاید برخی از شما از خواندن این نامه خندیده باشید اما اینجا جای تاسف و اندوه است. به نظر بنده اگر این خانواده فقط و فقط عکس محجبه دخترشان را قبل از آمدن خواستگار به واسطه داده بودند حداقل نیمی از این خواستگاری های کور سر نمی گرفت و این همه زحمت و هزینه دامن دو خانواده را نمی گرفت و این دختر بی دلیل گرفتار افسردگی و دلهره و افسوس نمیشد. نسبت به تعداد دیگری هم که توسط خود دختر و خانواده اش رد شده اند باید قبل از خبردار شدن دختر از وجود خواستگار جدید و قبل از راه دادن خواستگار به خانه و روبرو کردن پسر و دختر درون خانه، در جلسه ای محرمانه بین پدر دختر و خواستگار و در بیرون خانه، ابتدا افراد توسط پدر دختر (که دلسوزترین مرد دنیا برای هر دختری است)، گزینش و تعیین تکلیف می شدند و افراد نامناسب اساسا به خانه راه داده نمی شدند تا دختر دچار افسردگی نشود.

6-     واسطه ها بی دلیل از دختردارها عکس مطالبه نمی کنند و مطمئن باشید که جوانب مختلف داستان را ملاحظه کرده و عکس را برای نامحرمان ارسال نمی کنند. خواهش بنده از شما و تمام خانواده های مومن این است که واسطه ها را در امر ازدواج جوانها کمک کنید چرا که واسطه امین است و امین عکس ناموس مردم را امانت داری میکند.

7-     همکاری نکردن خانواده های دختردار با واسطه ها و اصرار بر حضور همه خواستگارها در خانه شاید در قدمهای اول و برای دخترهایی که کمتر خواستگار دارند خوش آیند باشد اما در طول زمان و در اثر رفت و آمدهای مداوم باعث دلخوردگی و اندوه می شود. اندوهی که خانواده می توانست با یک تصمیم به جا و همکاری با واسطه های مومن و امین و عاقل از آن جلوگیری کند.

8-     راضی کردن خانواده ها برای همکاری با واسطه های خیر جز با اعتماد سازی و معرفی به پدر و از طرف دیگر جز با رفع نگرانی های والدین ممکن نیست. شما در خانواده باید فرایندی را تعریف و طی کنید که خانواده، واسطه را امین خود بدانند و دغدغه هایشان در این زمینه رفع گردد. به طور مثال واسطه را به گونه ای بشناسید و او به اندازه ای متقی باشد که عکس را برای دیگران ارسال نکند بلکه آن یک نظر حلال در گوشی یا سیستم واسطه باشد.  

--------------------------------------------------------------      

جوشکاری (341) تا کی دعواش کنم یا بزنمش؟!

سلام

خوشحالم که با وبلاگ شما آشنا شدم و درخواست دارم ازتون که حقیر رو راهنمایی کنید. 28 سالمه و یکسالی هست با یک دختر خانم هفده ساله ازدواج کردم! این که اختلاف سنی ما زیاد بوده و اشتباه کردم بله قبول دارم اما الان چجور باید جمعش کنم!

مشکل اینه که من در واقع با یک بچه دو ساله ازدواج کردم. یک دختر تخس یک دنده که از صبح تا شب میخواد با دوستاش بره بیرون یا تلویزیون نگاه کنه یا با تلفن حرف بزنه. باب اسنفجی نگاه کردنش از حرف زدن با من براش مهم تره. به زور باید غذا بدم بهش!!!

من واقعا احساس نمی کنم زن گرفتم و این برام واقعا آزار دهنده است که به عنوان یک مرد نمی تونم با همسرم درد و دل کنم چون تهش یا مسخره می کنه یا جوابای چرت می ده یا اصن گوش نمی ده! غذاهاشم که همیشه سوختس! واقعا کلافه شدم از دستش. پیرم کرده تو این یک سال. دوسش دارم اما کلافم کرده. هیچ فرقی با بچه نداره و هنوز عروسک هاش رو اندازه بچه کوچولو دوس داره. باهاش جدی برخورد کردم. دعواش کردم. یکی دو بار صرفا به خاطر اینکه درست بشه زدمش (فقط برا درس شدنش) اما فایده نداشته...

میگه نمی تونم چرا باید شبیه توی پیر مرد بشم. همینم که هستم. میخواستی بری یه پیرزن بگیری. واقعا چیکار کنم راهی غیر از طلاق هست؟!

از طرفی دلش میخواد بچگی کنه و من با سختگیری هام می زنم تو ذوقش(تعبیر خودشه). از طرفی من زن می خوام نه بچه. به مشاوره رفتم. گفتن باید بچگیشو بکنه مگه این سن وقت بچگی کردنه؟ الان باید مثل یک خانم بالغ و عاقل رفتار کنه. تا کی من با داد و بیداد بهش مسائل رو تذکر بدم دعواش کنم یا بزنمش؟!

--------------------------------------------------------------      

سلام خداوند بر شما

زندگی امروز شما حاصل جمع اشتباهات گذشته با اشتباهات امروز است. من با اشتباهات گذشته شما کاری ندارم که گذشته ها گذشته است. و از سوی دیگر، به هیچ عنوان از طلاق حرف نمی زنم چون طلاق مسلما راهکار آخر است آن هم برای دندانی که پوسیده باشد؛ نه برای دندانی که حتی ذره ای پوسیدگی ندارد و تنها عیبش این است که صاحبش خواسته است که با آن دندان درب نوشابه باز کند و نتوانسته است.

تمرکز امروز من روی اشتباهات امروز شماست و این اشتباهات دقیقا همان تفکراتی است که خواسته یا ناخواسته شما را در برگرفته و شما را از زندگی مشترک با همسرتان ناراضی کرده است پس برای حرکت به سمت یک زندگی کم اشتباه و تفکرات خوب و سازنده و روابط اجتماعی مورد رضایت با من همراه شوید:

1-     قرار نیست با ازدواج تمام روابط اجتماعی مرد و زن محدود به همسر و خانواده شود و یک فرد متاهل تمام روز و شبش را با همسرش بگذراند. انسان همان اندازه که به همسر و جنس مخالف نیاز دارد باید اوقاتی از روز را با گروه دوستان بگذراند. این تصور اشتباه بسیاری از بانوان را نیز به خطا کشانده تا جایی که گروه دوستان شوهرشان را هووی خود می دانند و فکر می کنند که دوستی های زمان متاهلی اشتباه و غلط است در حالی که همین تفکر غلط است.

2-     انتظار بزرگی کردن و پختگی از یک انسان کوچک و کم سن و سال یک انتظار غلط است. هر سنی اقتضای خودش را دارد و ایستادن بر سر پنجه هیچ انسانی را بلند قد نمی کند. این بزرگ ترها هستند که باید روی پا بنشینند و با کوچک ترها مانند خود آنها زندگی کنند. این همان رفتار دقیقی است که والدین در مورد فرزندانشان، و حاکمان در مورد مردم کشورشان، و رهبران دینی در مورد پیروانشان باید اجرا کنند و چاره ای از آن نیست. اگر به هر دلیل، درک متقابل خوبی بین زن و شوهر یا والدین و فرزندان نبود اولین پیشنهاد درست این نیست که کوچکترها قدبلندی کنند و روی پنجه بایستند.

3-     زندگی اجتماعی ما در خانواده یک حرکت فرادی و تنهایی نیست. به همان اندازه که تماشای سریالهای ملالت آور تلویزیون و حرف زدن طولانی مدت با تلفن و تعریف کردن از همه اتفاقات خانه و زندگی برای من و شما مضحک است برای همسرانمان جذاب است و چاره ای از این نیست. اشتباه من و شما این است که فکر می کنیم یک همسر خوب برای ما آن زنی است که مانند ما زندگی کند و سبک زندگی اش چیزی دقیقا شبیه به من باشد و این تفکر کاملا غلط است. ما باید این آزادی را به همسرمان بدهیم و به او اجازه بدهیم که بتواند در خانه ما زندگی باب میلش را داشته باشد.

4-     از هیچ کسی انتظاری بیش از آنچه که هست نداشته باشید. دست پخت یک دختر هفده ساله نه در خانه شما و نه در هیچ جای کشور و نه در هیچ جای دنیا، مانند مادرهای چهل ساله و مادر بزرگ های شصت ساله نیست. راستی این کدام آشپز است که در طول سال ها آشپزی کردنش و در دوران فعالیتش غذایش نسوخته باشد و هنر آشپزی را از شکم مادر به دنیا آورده باشد. نه آشپزی که تمام مهارت های زندگی اجتماعی بشر نیاز به آموزش و تمرین و ممارست دارند و اگر فکر کرده اید که نگار به مکتب نرفته و خط ننوشته ی شما به غمزه مساله آموز صد مدرس شود، و قرمه سبزی اش به معجزه ازدواج و بعد از شب عروسی به یک باره مانند قرمه سبزی مادرتان شود، زهی خیال باطل در سر پرورانده اید.

5-     در رساله عملیه و در احکام نهی از منکر به ما آموخته اند که ناهی از منکر حق ندارد مراتب نهی از منکر را بر هم بزند و در جایی که اخم کردن مثمر ثمر است تذکر لسانی بدهد؛ یا در جایی که تذکر لسانی آرام پر فایده است صدایش را بر روی گناه کار بلند کند. صرف نظر از اینکه هیچ کدام از رفتارهای همسر شما گناه نبوده و شایسته تذکر و دعوا و کتک نیست اما اگر شما تذکر لسانی و دعوا و کتک را در این موارد کوچک خرج کنید، در اشتباهات بزرگ تر سلاحی برای مواجهه با خطاها و اصلاح امور در دست نخواهید داشت. داد زدن و دعوا کردن در طولانی مدت اثر خود را از دست می دهند و به جای اصلاح کردن رفتارهای غلط، آرامش خانه را به باد حراج می دهد.

6-     خداوند همسرها را برای هم لباس قرار داده و جای سکونت و آرامش را خانه مقرر کرده است اما درد دل کردن در سختی ها و مشکلات جایش درون خانواده نیست. جناب یعقوب نبی در داستان غیبت فرزند بافضیلتش یوسف، شکایت و گله گذاری خودش را از این حادثه تلخ، به جانب خداوند و الی الله قرار می دهند و جایگاه درد دلها و دلتنگی هایش را هنگام مناجات با پروردگار قرار می دهد. مرد خانه تکیه گاه همه است و تکیه گاه او خداست. قرار نیست در مشکلات و تلخ کامی ها، جرعه های کشنده بلا از دهان مرد به جان معشوقه اش ریخته شود و او را پژمرده و مسموم سازد. درد دل کردن با همسر و انتقال گرفتاریهای بیرون از خانه به او بزرگترین اشتباهی است که یک مرد می تواند در خانه مرتکب شود؛ چون خانه محل نزول باران آرامش الاهی است و زن سبب نزول آن باران؛ و این برکه  آرامش نباید دچار تلاطم ها و مسموم به آلودگی مشکلات شود. حداکثر این است که برای همراهی بهترش در طی مسیر سخت زندگی، او را از کلیات حوادث و سپس برنامه هایی که برای آینده دارید با خبر کنید.

7-     درد دل کردن با زنها اشتباه بسیار بزرگی است که جای جبران ندارد؛ اما اگر بر انجام این اشتباه اصرار دارید در هنگام پخش باب اسفنجی یا سریال مورد علاقه اش این کار را نکنید که سر به گور بردن به از عرض حاجت به نزد دنی بردن.

--------------------------------------------------------------      

جوشکاری (340) غیبت کنم بهتره یا برم وسط؟

... یک سوال اساسی: بهتره آدم ها بیکار بنشینند و مشغول غیبت باشند یا بهتره برن وسط و مشغول "بزن و برقص" باشند؟

--------------------------------------------------------------      

سلام خداوند بر شما

سوال شما را در خانه و برای همسر و دخترهایم با صدای بلند خواندم. مادر در حال شانه زدن موهای دختر نه ساله اش بود و هر دو کاملا در دنیای خودشان غرق بودند. صدای من که در خانه پیچید در پی اش این جمله با یک صدای دخترانه به گوشم رسید: هیچ کدام!

جواب حل مساله ها همیشه در میان گزینه هایی که پیش رویمان می گذارند نیست. دقیقا مانند استخاره هایی که برخی از مردم برای کارهایشان می گیرند و چون جواب مساله در کلام خداوند گفته شده است اساسا جایی برای گرفتن استخاره نیست و جواب استخاره به هر حال غلط خواهد بود مانند کسی که برای گرفتن رشوه که می داند حرام است استخاره کند. متاسفانه برخی از مردم به جای پرسیدن سوال از خداوند و خواندن کلامش که متن هدایت بشر تا روز قیامت است، به سمت فال و استخاره می روند یا در جایی که خودشان می دانند حکم خداوند چیست سوال را به گونه ای مطرح می کنند که جواب خداوند اصولا در میان گزینه های روی میز نباشد.

زن ها اگر در میهمانی ها و مجالسشان غیبت می کنند دلیلش بی برنامگی و نداشتن موضوعات بهتر برای حرف زدن است. این جمله ام به این معنا نیست که موضوعات سخن در مجالس مردانه لزوما دارای برنامه و هدف مند هستند اما میدانم که بیکاری و بی برنامگی همیشه زمینه را برای کارهای غلط فراهم می کنند. تعطیل کردن گناه و مبارزه با فساد با شعارهای سلبی و نکن و بنشین و خجالت بکش انجام نمی شود. هنرمندی من و شمای متدین در این است که بتوانیم برای خودمان و فامیلمان برنامه ریزی فرهنگی کنیم و حتی زمانی که دعوت کننده مجلس برای سرگرمی افراد فکری نکرده است ما برای یک میز ده نفره یا حداقل برای چند نفر از اطرافیان مشغولیت ایجاد کنیم.

در یک مجلس جشن مشاهده کردم که یکی از دوستان و اقوام متدینم، از پسر دو ساله خودش تا دیگر بچه های کوچک داخل آن جشن را دور خود نشانده بود و با بیان جملات دقیق اما خلاقانه و به کار گرفتن قوه تخیل خودش و کودکان و البته بدون هیچ گونه ابراز و وسیله بازی بچه های دو تا دوازده سال را به اجرای پانتومیم یا نمایش بدون کلام مراحل پخت و پز آش رشته سرگرم کرده بود جوری که در گوشه مجلس بزرگترها یک نمایش کودکانه و جذاب برای همه ما فراهم آمده بود.

چند سال قبل مسئول فرهنگی یک اردوگاه بزرگ تفریحی در شمال کشور بودم. روزی سینمای ساحلی این اردوگاه خراب شد و دستگاه پخش فیلم برای تعمیرات به تهران فرستاده شد. با دوستان نشستیم و فهرستی از ساده ترین مسابقه های مرسوم و جذاب برای رده های مختلف سنی از دخترها و پسرها تا مادرها و پدرها را بر روی کاغذ آوردیم. دوره اول اجرای ما پر از اشتباه بود اما بعد از چند دوره به یک گروه حرفه ای تبدیل شده بودیم که می توانستیم سه ساعت تمام برنامه و مسابقه اجرا کنیم و بدون موسیقی و هزینه های زیاد دعوت کردن یک گروه، جنگ اجرا کنیم.

هفته اول مسابقه سکه و آرد را که یک مسابقه خوب برای پسرهای نوجوان مقطع راهنمایی است با آرد سوخاری اجرا کردیم. آردی که از آشپزخانه اردوگاه گرفته بودیم و به علت سنگین بودن آرد سوخاری موفق نبودیم. اما در هفته دوم به جای آرد سوخاری از آرد قنادی استفاده کردیم و نتیجه فوق العاده بود. سوت شروع مسابقه که به صدا در آمد و پسرهای نوجوان ناقلا شروع به فوت کردن داخل کاسه های آرد برای رسیدن به سکه کردند آرد سبک قنادی از تمام ده کاسه به آسمان بلند شد و نه تنها قسمت جلوی سن که نیمی از آسمان سالن سینمای ساحلی را ذرات سبک آرد سفید پر کرد. قیافه پسر بچه ها چنان سفید و آردی شده بود که صدای خنده حضار سالن را از زمین بلند کرده بود.

از مسابقه مشاعره برای دخترهای جوان مقطع راهنمایی تا مسابقه روپایی زدن با توپ چهل تکه برای پسرهای جوان، و بادکردن بادکنک برای دخترهای مقطع پیش دبستانی یا تعریف کردن جک توسط پسرهای مقطع دبستان و نه بالاتر از آنها، یا مسابقه مردان آهنین برای مردهای بزرگسال که این مسابقه در جنگ ما خوردن یک نفس یک بطری یک و نیم لیتری شربت سنیچ آن هم بعد از شام چرب و پر حجم رستوران اردوگاه بود از دیگر مسابقات ساحلی ما بود.

تعجب من از این است که در روستا و شهر ما برای دعوت کردن خواننده و مطرب و یک اجرای زنده دو ساعته سه میلیون تومان هزینه می کنیم اما حاضر نیستیم برای یک جشن بدون گناه اما همراه با خنده و شادی و مطابق تفکرات و ارزشهای خودمان هزینه بکنیم.

جشن ازدواج ما محل آزمون و خطای گروه های هنری نیست اما گروه هایی هستند که این تجربه ها را قبلا کرده اند و درک درستی از خواسته های ما و اعتقادات متدینین دارند. من قبول دارم که شخص عروس و داماد و فامیل هایشان توان برپایی چنین جنگ هایی را ندارند اما با معرفی این گروه های جوان و با سلیقه به مردم، و دو طرفه شدن اتوبان فرهنگی جشن های ازدواج می توان مجالسی شاد و بدون گناه را اجرا نمود.

--------------------------------------------------------------