جوشکاری (183) خطراتی در کمین ازدوج های دانشجویی

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

سلام حاجی
مشتاق دیدار
تو جوشکاری ها دیدم که گفته بودید با ازدواج دانشجویی مخالف هستید. من نفهمیدم منظورتونو. منظورتون ازدواج یک دانشجوئه یا ازدواج دو دانشجو با هم یا اینکه ازدواج دو دانشجو که همکلاسی و هم دانشگاهی هستند؟
ممنون

--------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند بر شما

" یکی از مقولاتی که موجب خلط مبحث و گاه برداشت نادرست از موضوع ازدواج دانشجویی می شود موضوع تعریف ازدواج دانشجویی است برخی ازدواج دانشجویی را ازدواج دو دانشجوی همکلاسی و یا هم دوره با هم می دانند. برخی هم وقتی سخن از ازدواج دانشجویی به میان می آید ذهن خود را به مراسمی که در آمفی تئاتر دانشگاه برگزار می شود و چند زوج دانشجو در آن حاضر می شوند معطوف می کنند اما تعریف ازدواج دانشجویی از نظر ستاد ازدواج دانشجویی «ازدواج یک دانشجو در زمان تحصیل» است بر این اساس لزوماً ازدواج دانشجویی، ازدواج دو دانشجو با یکدیگر نیست و براساس آمار ما نیز تنها 25 درصد از زوج ها هر دو دانشجو هستند. "

عبارت بالا جملات یکی از مسئولین محترم ستاد ازدواج دانشجویی کشور بود که به حق به لزوم تعریف الفاظ اشاره کرده اند و بنده نیز با روشن کردن الفاظ در هر بحث کاملا موافقم. اما منظور بنده از ازدواج دانشجویی در تمام این متون این تعریف نیست. ازدواج دانشجویی از نظر بنده ازدواجی است که یکی از دو طرف ازدواج جزو تحصیل کرده های دانشگاه باشند چه ازدواجشان در زمان تحصیل باشد و چه بعد از زمان تحصیل. یعنی دایره ی شمول تعریف بنده حدود بیست میلیون نفر است نه فقط چهار میلیون دانشجویان امروز کشور در دانشگاه ها که تعریف دوستان از ازدواج دانشجویی شامل آن می شود.

ازدواج های دانشجویی (با تعریف بنده یعنی ازدواج های جامعه ی بیست میلیونی دانشگاهی کشور) نشان داده اند که ازدواج های مطمئنی نیستند چرا که آمار طلاق در میان آنها به مراتب بیشتر از متوسط کشوری و آمار طلاق در عموم مردم (یعنی ازدواجی که هیچ کدام از زوجین در دانشگاه تحصیل نکرده اند) است. دانشجوها تنظیم خانواده پاس میکنند اما مهارت های زندگی زناشویی را نمی دانند. دانشجوها در دانشگاه واحد درسی و علمی زیاد پاس می کنند اما از پاس کردن دو واحد ناقابل عملی در زندگی مشترک ناتوان اند. دانشجوها وقتی مهندس و دکتر می شوند دیگر مثل عموم مردم نیستند و زندگی را با معیارهای دیگری متر می کنند و مشکل از همین جا آغاز می شود.

اگر از ازدواج دانشجویی سوال می کنید خوب است بدانید طبق پژوهش های چهره به چهره ی انجام شده در همین دانشگاه امیرکبیر (که من و شما در آنجا با هم آشنا شده ایم) ، از ناراحتی های عمده و معضل های فکری دخترهای دانشجو این است که چرا پسرهای دانشگاه و حتی مذهبی های آنها کمتر میل دارند با دخترهای دانشگاه ازدواج کنند؟ و اگر دوستی و رفاقتی هم در میان برخی دانشجوها هست ، چرا بسیار کم اتفاق می افتد که منجر به ازدواج شود؟ و با این حال چرا همین اندک ازدواج سرگرفته (که از میان کل دوازده هزار دانشجوی دانشگاه امیرکبیر به هشتاد و پنج مورد در سال می رسد!!) نیز کمتر دوام پیدا میکند؟ و چرا ازدواج دانشجویی در مقایسه با ازدواج های دیگر شکننده تر هستند؟ 

جالب اینجا است که همین دانشجوی کرمانی و مازنی و خراسانی دانشگاه ما ، در کنار خانواده هایشان و با نظارت و کمک آنها ، بهترین ازدواج را حتی با یک فارغ التحصیل همین دانشگاه نظیر خودشان انجام می دهند و زندگی موفقی هم دارد.

با این حال من با ازدواج های دانشجویی مخالف نیستم. من با ازدواجی مخالفم که معیار انتخاب همسر در آن زیبایی و مدرک و تحصیلات طرف مقابل باشد. من با ازدواجی مخالفم که دو جوان دانشجو به شناخت خودشان از یکدیگر اکتفا کرده اند و خانواده ها را به چنین وصلتی مجبور میکنند. به نظر شما شناختی که دو جوان هم سن و سال و غیر هم جنس ، آن هم در سر کلاس و راهروهای دانشکده از هم پیدا میکنند چقدر واقعیت دارد و می توان روی آن حساب نمود؟ من با ازدواج دانشجویی مخالف نیستم بلکه با ازدواج بدون شناخت و بی مبنا مخالفم. اگر این ازدواج ها با شناخت کامل صورت میگیرند پس چرا بسیاری از آنها خیلی زود به شکست می رسند و منجر به طلاق می شوند؟

آنچه من از آن ناراحت هستم ملاک قرار دادن نمره و زیبایی و در پی آن کور شدن و نشناختن است. ازدواج هایی که هیچ تناسبی در زبان و لهجه و قومیت و فرهنگ بومی و خانواده و سن و سال در آنها رعایت نشده و به علت دور بودن خانواده ها حتی هیچ محرم و واسطه ی عاقلی برای مشاوره و راهنمایی در کنار دو جوان نیست. خانواده های دو جوان چون از ابتدا در فرایند انتخاب همسر برای جوانشان نبوده اند و احیانا با اختلاف زبان و لهجه و قومیت و مسافت سرزمینی هم مواجه شده اند کمتر در مسایل ورود می کنند و جوان هایشان را به حال خود رها می کنند.

فراوان دیده ام ازدواج هایی را که دو جوان همشهری و هم استانی ، از یک دانشگاه ملی و از یک دانشکده ی مشترک فارغ التحصیل شده اند اما آشنایی آنها به خاطر ملکه ی تقوا و اختلاف دوره ، ابدا به محیط دانشکده و کلاس ها مربوط نبوده است و فقط خانواده ها واسطه ی چنین ازدواجی برای جوانشان بوده اند و الحمدلله این ازدواج دانشجویی صحیح با نظارت آنها شکل گرفته و ادامه دارد.

چه شب هایی که اتاق من در خوابگاه شاهد حضور جوان های گوشه گوشه ی کشور نبود و آنها برایم از عشق ناگهانی خودشان با یکی از دخترهای هم گروه شان نگفتند و من مباحث مکتوب در همین کتاب را برایشان لالایی نکردم تا زودتر متوجه اشتباهشان شوند.

اگر از من بپرسید ، مشکل این ازدواج ها در نگاه غلط جوان های دانشجو به همسر و به ازدواج و به زندگی زناشویی ، و بعد در معلومات ناقص آنها از اسلام نجات بخش و راه هدایت و راهنمایی های اسلام ، و در آخر مزاحمت و دخالت مهارت ها و سبک زندگی و زناشویی به شیوه ی غربی است.

زیبایی و مدرک و نمره برای کسی انسانیت نمی آورد. انسانیت مومنانه را محور زندگی قرار بدهید و با هر کسی که خواستید ازدواج کنید. من سعادت این زندگی زیبا را ضمانت میکنم.

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوشکاری (175) والدین منتظر مرد شدن پسرها

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

سلام حاجی جون!
یه درد دل و یک راهنمایی لازم دارم! خلاصه و مفید خدمتت می گم.
بنده قبل از اینکه وارد دانشگاه بشم مستقیما و یا تلویحا از خانواده شنیده بودم که وقت مناسب برای ازدواج چند وقت بعد از دانشجو شدنه! برای همین بعد از این که وارد دانشگاه شدم توی پس زمینه ذهنم این بود که با توجه به خلقیات مذهبی که تقریبا داشتم اگه بنده خدایی رو پیدا کردم به خانواده بگم تا حرکتی بکنند. درست یا غلط این مطلب توی ذهنم این مطلب بود.
تا اینکه موردی رو پیدا کردم ولی به خانواده چیزی نگفتم. گفتم بگزار چند وقتی بگذره بعد که زمانش رسید به خانواده می گم! توی این مدت و البته بعدش و تا به امروز بنده با هیچ بنی بشری از نوع مونث ارتباطی حتی در حد کف ارتباط دانشجویی که به طور مثال رایجش جزوه گرفته بنده برخوردی با نوع مونث نداشتم. چون شرعا و اخلاقا و روحیتا اهلش نیستم.
خلاصه بعد یک سال و نیم غیر مستقیم مطلب رو به والده معظم فهموندم ولی فرمودند خرج جنابعالی که تازه سال دومی هستی و سربازی داری رو نباید بابات بده! ماهم لال شدیم و زبان در دهان نهادیم. گفتیم حداقل درسمون تمام شه، و خدا کریمه! توی این مدت جرات نداشتم با کسی مشورت کنم. ولی از چندتا از مشاوره های مذهبی که می یومدن دانشگاه شنیدم که ازدواج در زمان دانشجویی خوب نیست. البته سال آخر دل رو به دریا زدم و با چندتا از دوستان مشورت هایی کردم که ... ! از جمله اینکه برو به خودش بگو و ...!
خلاصه ماه اخر تحصیل سال چهارم دوباره و جدی تر مساله رو به خونواده گفتم و باز همون جواب رو فرمودند که هزینه زندگیت رو کی میده و این یه شهوت زود گذره و میگذره! (اگه این طوری بود چرا الان که دو برابر شده زمانش نگذشته) خلاصه گفتم ارشد که قبول شدم می رم سر کار و باز اون موقع خواسته ام رو به خانواده می گم. دو هفته بود به کنکور که یکی از رفقای عزیز گفت گزینه مورد نظر دیگه در دسترس نمی باشد! ماهم که دیگه حسابی رفته بودیم توی لک ، درس را گذاشتم کنار و واقعا خالی کردم. نا امیدی در حد گودزیلا. نمی گم قصد خودکشی داشتم. ولی تا به اون حد توی زندگیم ناامید و عصبانی از روزگار و جسارتا از پدر و مادرم نبودم. زمین و زمان رو فحش می دادم. ولی نمازم ترک نشد الحمدلله دو روز گذشت از خبر توی یه اتاق تنها نشسته بودم و جهت ریا داشتم زار میزدم. یه چیز یه لحظه اومد تو ذهنم " که چی؟" بلند شدم وضو گرفتم و اول از همه سعی کردم دعای خیر پدر و مادرم رو بدست بیارم. رفتم سر نماز بودن دست جفتشون رو بوسیدم. بنده های خدا فی کف مونده بودن! (از اون لحظه های فیلم هندیا ! ) خلاصه حلالیت گرفتیم و صبرمون رو از خدا! این برنامه گذشت نه به این راحتی که میگم ولی رد شدم ازش! الان دیگه ارشدم هم تموم شده! ولی الان هم که بحث ازدواج میشه بازم خونواده میگن نباید خرجت رو بابات بده. با اینکه تقریبا یه اب باریکه به اندازه یارانه چهار نفره در امد دارم بازم خونوادم راضی نیستند. دلم بعضی وقت ها ازشون میگیره. بعضی وقتا تو ذهنم میاد که ....!
اصلا بگذریم
و حالا سوالات:

1- بعضی وقت ها اون بابا میاد تو ذهنم. آیا باید کاری کنم که نیاد تو ذهنم؟
2- بعضی وقت ها فکر می کنم که آیا من باید اون موقع کاری می کردم و نکردم آیا واقعا کاری بود؟
3- بعضی وقت ها وقتی به این فکر می کنم که از پدر و مادرم (تاکید می کنم فقط سر اون قضیه) طلب کارم؟ فقط نگو که "خودت داری می گی فقط سر اون قضیه"، به قول خود مادرم که بعضی وقت ها بهم می گه زمانی که یه بچه دماغو بیشتر نبودی ما شما رو به این حد رسوندیم و واقعا هیچی جای کارهای اونها رو توی دنیا نمیگیره برای همینه که نمی خوام توی ته ته دلم چیزی باقی بمونه!)
4- آیا اصلا بنده باید زن بیگیرم؟ یا نگیرم؟
5- خوب این دو عزیز رو چیکار کنم؟ (نگو واسطه که واسطه های خونواده هم کم از این دوتا ندارن!

سلامتی خودت و خونواده رو!
یاعلی

--------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند بر شما

1- ابلیس بدبخت تمام راه چاره اش برای به گناه و انحراف کشاندن جوان ها همین تخیلات و افکار نابجا است. دختری که ازدواجش سر گرفت و به خانه ی بخت رفته دیگر برای شما نیست و فکر کردن به چنین گزینه ای اساسا غلط است. چه بسیار فجایع و مصیبت هایی که شیاطین با همین افکار غلط مسبب آن بوده اند. اما راه چاره برای شما در فکر نکردن به او نیست چون فکر نکردن هم برای خودش فکر کردن است و توجه شما را بیشتر به آن موضوع خاص جلب می کند. باید از آن موضوع بکلی منصرف شوید و خودتان را مشغول امور دیگر بگردانید. خلاصه مشغول شدن فکر شما به هر دختر دیگری که امکان ازدواج شرعی با او فراهم است بهتر از فکر کردن به آن زن متاهل و خانواده دار است.

2- برای به دست آوردن یک دختر ، بهترین کار اقدام عملی به ازدواج و رفتن به خواستگاری او است. غیر از این کار هر کار دیگری غلط و نابجا است. شما در آن سال ها امکانات خوب و شرایط مناسبی برای ازدواج نداشتید و اساسا فکر کردن و پردازش فکری و پر و بال دادن به تخیلات کار غلطی بوده که شیطان شما را به آن کار واداشته بود. کاری که شما در آن شرایط باید انجام می دادید فکر نکردن به نامحرم و بی خیال داستان شدن و مشغول کردن قلبتان به امور دیگر بود که متاسفانه این کارها را انجام ندادید.

3- ما به هیچ وجه از پدر و مادرمان طلب کار نیستیم. پدر و مادر اصل و ریشه ی ما هستند و دلسوزترین انسان های روی زمین بعد از امام معصوم نسبت به ما. پدر و مادرها بد فرزندشان را نمی خواهند و ما باید در هر حال علت گفته ها و کلمات شان را بجوییم نه اینکه آنها را بدهکار خودمان فرض کنیم. درست است که پدر و مادر نسبت به فرزندشان وظایفی دارند اما این وظایف نیز همیشه به مقدار وسع و توان آنها است نه بیشتر از آن. خداوند از هر مکلفی به مقدار وسعش انتظار دارد و اگر به هر دلیل کسی (مانند پدر و مادر) با داشتن وسع و امکانات ، وظایفش را نسبت به کسی (مانند فرزندانشان) ترک کرده باشد ، در نزد خداوند متعال مسئول خواهند بود اما این مسئول بودن باعث رفع تکلیف از ما و گناه کار شدن ما نمی شود. 

پدر و مادر اگر به وظایف خودشان عمل نکرده باشند باید جوابش را به پروردگار بدهند و فرزندان آنها با دارایی های جدید و وضعیت نو و نداشته هایشان در دادگاه الاهی مورد محاسبه ی اعمال قرار خواهند گرفت. در دادگاه عدل الاهی مسلما کسی که پدر و مادر پاک و مومنی داشته با کسی که چنین پدر و مادری نداشته برابر نیست اما هر دو گروه باید جوابگوی اعمال خودشان باشند و نمی توانند بدی های خودشان را متوجه پدر و مادرشان کنند. ما از پدر و مادرمان هیچ طلبی نداریم و نسبت به آنها هر کار خیری کنیم حتی نتوانسته ایم زحمات یک شب آنها را جبران کنیم.

4- آنچه شما و تمام خوانندگان این متون از دختر و پسر در آن حق تشکیک و شبهه ندارید و از نظر بنده مسلم است ، اصل مساله ی نکاح و ازدواج و فکر کردن به مقدمات آن و اقدام عملی برای آن است. ازدواج یک نیاز طبیعی برای هر انسان است و باید به سوی آسان سازی آن قدم برداشت. تمام کاری که بنده در این متون سعی در انجام آن دارم جدا کردن اصل و فرع نکاح و تبیین اساسنامه ی ازدواج و خارج کردن خرافات و عرفیات غلط از این سنت حسنه است. باید ازدواج کنید و در اصل آن شک نکنید. اما باید با من و تمام خوانندگان در یک فرایند ذهنی شرکت کنید و از ابتدای جوشکاری قدم قدم با ما همراه شوید تا با فضای بحث های ما به طور دقیق آشنا باشید.

5- قبل از واسطه ها باید خودت را برای این دو بزرگوار ثابت کنی تا بتوانند مثل شیر پشت سرت باشند و حمایتت کنند. مرد بودن و عرضه ی مدیریت یک خانه ی کوچک دو نفره را برایشان به نمایش بگذار و اثبات کن. راه هایش را قبلا در همین متون نوشته ام...

والدین چند سال است منتظر مرد شدن شما هستند...

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوشکاری (166) زندگی یا ادامه تحصیل؟

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

سلام. وقت تون بخیر.

خواستگارم توی جلسه اول خواستگاری پذیرفته بودند که من ادامه تحصیل بدم البته درصورتی که خودم تشخیص بدم لطمه ای به زندگیمون نمی خوره. همچنین به من قول دادند که برای ادامه تحصیل اقدام کنند. اما پس از مدت کوتاه از طرف خانواده شون تاکید شد که ایشون به هیچ عنوان قصد ادامه تحصیل ندارند و من هم نباید به دنبال ادامه تحصیل باشم و خود ایشون هم هیچ مخالفتی با حرف خانواده شون نکردند. 

آیا این موضوع می تواند مصداق دروغ قبل از ازدواج باشد یا اینکه باید از این مسائل چشم پوشی کرد.

 --------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند بر شما

وقتی ازدواج سر می گیرد و زندگی مشترک آغاز می شود باید تمام حواسمان را جمع و جور کنیم تا خدای نکرده این پیوند آسمانی از هم گسسته نشود. اگر این خلف وعده ها در زمان تعیین شده جهت آشنایی دو خانواده رخ داده باشد مسلما باید در مورد هر کدام این موارد به بحث و گفت و گو نشست ؛ اما بعد از حرکت قطار متوقف کردنش خسارت فراوانی دارد.

واسطه های عاقل فامیل که درباره ی ضرورت وجودشان فراوان صحبت کرده ام و هر خانواده به فراخور خودش از این افراد تاثیرگذار کم و بیش بهره دارد در همین مواقع به درد می خورند. به جای قهر و دعوا کافی است خیلی آرام و حساب شده مشکلتان را با یکی از همین ریش سفیدهای خانواده مطرح کنید تا با مذاکره و یادآوری عهد و پیمان ها و گفتن دوباره ی قول و قرارها ، مساله به خوبی و خوشی تمام شود.

اما اگر به هر دلیل مشاهده کردید که طرف مقابلتان از ابتدا با ادامه ی تحصیل شما یا خودشان مخالف بوده و صرفا برای به دست آوردنتان و سر گرفتن ازدواج با شما ، با تحصیل یا هر امر دیگری آن هم قبل از ازدواج موافقت کرده است ، شما در مقابل خودتان دو راه عملی بیشتر ندارید:

راه اول : اصرار کردن بر ادامه ی تحصیل یا همان خواسته ی باطنی شخصی تان ؛ به همراه قبول کردن تمام توابع احتمالی آن و لو این اصرار و پافشاری پایه های زندگی نوپای شما را بلغزاند.

راه دوم: صرف نظر کردن از حق طبیعی و انسانی خودتان برای مدتی محدود ، صرفا برای تحکیم خانواده و سست نشدن بنیان پاک زناشویی ؛ تا در زمان مناسب خودش بتوانید به دنبال به دست آوردن و تحقق این خواسته ی مشروع و معهود خودتان باشید.

خانه رینگ بکس نیست و من هم مشاور حقوقی نیستم. بنده فکر میکنم راه های فراوانی برای مجاب کردن خواستگار یا شوهرتان برای ادامه تحصیل داشته باشید اما همیشه این جمله را در گوشه ی ذهنتان داشته باشید که: زندگی از تحصیل مهم تر است!

اگر برای کسی زندگی مشترک و آرامش ناشی از آن ، از تحصیل و کسب مدرک مهم تر باشد ، صد البته رفتارهایش بسیار حساب شده تر و دقیق تر از کسی می شود که هدف اول و با اولویت بیشترش را ، تحصیل قرار داده و زندگی برای او هدف دوم است.

من درباره ی تحصیلات عالیه بانوان متاهل در این مقام اظهار نظر نمی کنم بلکه می خواهم توجه شما را به هدف اول و دوم زندگی و یا همان اولویت های زندگی تان جلب کنم. باید بنشینیم و فکر کنیم که بین ازدواج و ادامه ی تحصیل و بین زندگی مشترک و ادامه ی تحصیل و بین فرزند دار شدن و ادامه ی تحصیل و بین کسب درآمد و کار در خارج از منزل و ادامه ی تحصیل چه نسبتی بر قرار است و ما با انتخاب هر کدام از این گزینه ها چه چیزی را به دست می آوریم و چه چیزهایی را از دست خواهیم داد.

مشکل عمده ی امروز جوانان ما این است که عموما در انتخابشان و در ازدواجشان ایمان اولویت اول نیست و از نبودن ایمان هیچ احساس کم بود نمی کنند و در سوی دیگر بجای ازدواج کردن و الاهی زندگی کردن و عبادت خدا را کردن ، تحصیل کردن و تفریح کردن و پول در آوردن را هدف قرار داده اند. تحصیل کردن نباید جای ازدواج به موقع را بگیرد. تفریح و خوشی دوران مجردی نباید مسیر رسیدن به زندگی مشترک را مسدود کند ، وکسب دنیا و درآمد نباید مانعی برای عبادت خداوند باشد. ما با تحصیل و تفریح و کسب درآمد مخالف نیستیم بلکه اولویت آنها را در جایگاه بعدی یک سبک زندگی سالم و الاهی می دانیم.

سبک زندگی به نظرم هنر مدیریت اولویت ها است. اولویت قرار دادن ازدواج و زندگی و عبادت به جای تحصیل و تفریح و درآمد.  

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوشکاری (165) توبه برای از دست دادن فرصت ها

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

سلام. وقت تون بخیر.

راستش بعد از خوندن مطالب شما و چندتا از کتاب های نیمه پنهان ماه خیلی دیدگاهم به ازدواج عوض شد با وجود این که قبلا هم ایمان طرفم برام مهم بود اما الان جور دیگه ای به این موضوع نگاه می کنم. با توجه به این که مسلمون وقتی متوجه می شه کارش اشتباه بوده باید از کارش توبه کنه و شرط توبه اینه که تا جایی که می تونه کارهای اشتباهش رو جبران کنه. من حالا که دیدگاهم به ازدواج عوض شده به خاطر رد کردن یکی از خواستگارهام خیلی احساس گناه می کنم. ایشون خیلی انسان مومنی بودن و شاگرد یکی از مردان خوب روزگار. اما به دلیل این که توی جلسه اول خواستگاری مسئله ازدواج مجدد رو مطرح کردن و گفتن این موضوع از نظر ایشون مشکلی ندارد من نگران شدم و جواب منفی دادم . با این دیدگاه که مردی که روز اول آشنایی در مورد ازدواج مجدد صحبت کند قابل اعتماد نیست. اما چند وقت بعد از این که ما جواب منفی داده بودیم ایشون به برادر من گفته بودن که از اون موضوع منظور خاصی نداشتن و عذر خواهی کرده بودن. من این امکان برام هست که با استاد ایشون که خیلی هم انسان باتقوایی هستن صحبت کنم. مسئله ای که برام پیش اومده اینه که آیا شرط پذیرش توبه من اینه که من با استاد ایشون صحبت کنم و بخواهم که مجددا برای اشنایی بیشتر اقدام کنند یا این که لازم نیست. و اصلا از دید شما این کار صحیح است یا خیر؟

از این همه پرحرفی و سوال عذر می خوام. واقعیت اینه که دوست ندارم به مشاورهای دانشگاهی مراجعه کنم چون بیشتر شون براساس روانشناسی غربی مشاوره میدهند. از طرفی هم شخص مومنی که بتونم حرفم رو بهش بگم پیدا نکرد. همچنین احساس می کنم شما و کتاب جوش کاری و به طور کل همه این حرفا رو خدا سر راه من قرار داد که من آگاه بشم به همین دلیل حرف شما برام قابل قبوله.

ممنون.

 --------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند بر شما

پروردگار را به خاطر اعتمادتان سپاس گزارم و از خداوند توفیق شکر این نعمت فراوان را خواستارم.

در گذشته فراوان از سنگ محک ایمان حرف زده ام و نمی خواهم در این فرصت ناشی گری خواستگار سابقتان در انتخاب و طرح موضوع ازدواج مجدد آن هم در جلسه ی خواستگاری را تایید کرده باشم اما چند نکته را خدمت شما و دوستانی که حکایتی شبیه به شما دارند تقدیم می کنم:

توبه جایی نیاز است که گناه و عصیانی در پیشگاه خداوند عالم صورت گرفته باشد. رد کردن خواستگار با اینکه از دست دادن فرصت و ضایع کردن نعمت و عطای الاهی است ، اما از نظر فقه یک عمل شرعی حرام نیست. یعنی رد کردن خواستگاری که به خانه ی شما آمده است حرام نیست. انتخاب به دست شما است و این شما هستید که می توانید بین ازدواج کردن و بین تنهایی و تجرد یکی را انتخاب کنید. تفاوتش اینجا است که اگر خواستگارتان را رد کردید و به خاطر تنهایی و تجرد به گناه مبتلا شدید هیچ حجتی در دادگاه الاهی نخواهید داشت. ازدواج طبق فتوای فقهای شیعه زمانی واجب و ضروری است که مکلف از زن و مرد در خطر سقوط در گناه باشد و در هنگام نبودن این خطر ، ازدواج یک سنت حسنه و در جایگاه مستحبات است. البته جوان مسلمانی حق ندارد با سر کردن در برف خودش را به این راحتی از خطر وقوع در گناه دور بداند و ازدواج را با این دلیل خنده دار ترک کند. مسایل جنسی و گناه دامن از مهلک ترین گناهانی است که شیطان به وسیله ی آن فرزندان آدم را به دوزخ افکنده است.

همان طور که می دانید با تغییر در دیدگاه و نگرش و سبک زندگی ، انسان منصف گذشته ی خودش را بررسی میکند و در پی محاسبه و جبران مافات  برمی آید. حال که خداوند به شما لطف کرده و از گذشته ی خودتان پشیمان هستید بهترین کار این است که در مناجات های شبانه و در عباداتتان خداوند وهاب و رزاق و مهربان را صدا بزنید و از او هدایت بیشتر و دستگیری مدامش را طلب کنید تا در این راه ثابت قدم بمانید.

طبق روایات اهل بیت کسی که رابطه ی خودش با خدای خودش را اصلاح کند ، خداوند رابطه ی او با دیگر بندگان را اصلاح خواهد کرد. با خداوند پیمان بندگی ببندید و از او اصلاح روابط دنیایی تان با دیگر بندگان را بخواهید.

پیغام فرستادن برای خواستگاری که یک بار دست خالی از خانه ی شما بیرون رفته است و جواب رد شنیده است کار بی زحمت و ساده ای نیست. توصیه می کنم این کار را فقط از طریق واسطه ای مورد اعتماد و عاقل نظیر استاد ایشان مطرح کنید تا در صورت جواب نگرفتن ، این پرونده با کمترین حاشیه مختومه گردد.

توبه ی فرصت سوزی همانا استفاده از فرصت های جدید است. اگر به دنبال آرام کردن وجدان و دل خودتان هم هستید لازم نیست به سراغ فرد مزبور بروید و برایش پیغام بفرستید بلکه همین که فرصت های جدید را قدر بدانید خود نشانه ی توبه و اصلاح رویه شما در مسیر بندگی خداست البته واسطه های عاقل نیز بهترین فرایند برای جبران اعمال شتاب زده ی گذشته هستند. 

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوشکاری (157) هنر استفاده از واسطه های عاقل

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

سلام.

درخواست معرفی شدن به واسطه های عاقل و متدین برای ازدواج مگه بردن حاجت به غیرخدا نیست؟

این توی سیره ائمه خیلی مورد توجهه که حاجت به خلق نبریم.

--------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند بر شما

سوال کوتاه شما جوابی باریک تر از مو دارد. مرز توحید و شرک مرزی بسیار باریک و دقیق است. خواهش می کنم حالا که چنین سوال دقیقی پرسیدید تحمل شنیدن جواب آن را نیز داشته باشید. از خداوند واحد احد ، کمک می خواهم تا بتوانم این بحث باریک تر از مو را با کلماتی آسان و روان خدمتتان عرضه کنم.

انسان زمانی که گرسنه می شود نان می خورد و زمانی که تشنه می گردد آب را سر می کشد. در ادبیات عمومی بشر همه آب را علت رفع تشنگی معرفی می کنند و غذا را علت رفع گرسنگی.

چون خوردن آب با رفع تشنگی حیوانات هم زمان می شود ، انسان ها در ذهنشان توانسته اند یک رابطه ی مستقیم بین خوردن آب و رفع شدن حالت تشنگی برقرار کنند و در نتیجه آب را عاملی برای رفع این مشکلشان بدانند.

حال سوالمان را به آب منتقل می کنیم. آیا آب در این اثرش و تاثیرگذاری اش مستقل است یا اینکه خودش نیز محتاج علت هستی بخشی است که آثار آب همه از آن علت حقیقی است و خود آب مانند انسان تشنه موجود فقیری است که نیازمند عطا است؟

انسان نیازش را به خوردن آب یافت و برای رفع این نیاز آب نوشید. پس انسان موجودی نیازمند است و حقیقتی بی نیاز نیست. آب نیز در چیستی اش و در ماهیتش ، چنان ماهیتی است که عین فقر است و اگر تاثیری دارد آن اثر را از خالقش و ایجاد کننده اش دارد. معلول ، فقیر آن عطایی است که علت به او کرده و می کند و بدون عطای فیض هستی از علتش نیستی محض است.

اشکال کار زمانی پیش می آید که انسان تشنه ، تاثیرگذاری آب در رفع تشنگی را از خود آب بداند و آب را آینه ی خالقش نداند و نبیند. حقیقت هر مخلوقی وقتی مورد تحلیل و سوال پرسشگر واقع می شود ، یک جواب ساده و حقیقی خواهد داشت. مخلوق آینه ی خالق است و تمام اجزای وجودش ، وجود سازنده و سپس کمالات خالقشش را فریاد میزند.

شما با دیدن یک گوشی تلفن همراه یا یک اتومبیل زیبا در اولین قدم پی به سازنده ی باهوش و خلاق آن شی می برید و در قدم دوم کمالات وجودی سازنده ی آن شی را تحسین می کنید. ستایش سیب در اولین قدم ، ستایش خالق سیب است ؛ چه بدانیم و چه ندانیم و چه متوجه باشیم و چه متوجه نباشیم.

چرا شما سوالتان را از من پرسیدید؟ آیا من واسطه ای برای دانایی شما نیستم؟ خداوند علم مورد نیاز شما را در سینه ی علما و دانشمندان قرار داده است. راه کسب علم سوال پرسیدن است و نپرسیدن بستن راه دانایی. تفاوت دانشمندان و جاهلان در همین سوال پرسیدنشان و سپس نیکو سوال پرسیدنشان است. خداوند ما را در رفع حوائجمان به واسطه های عادی عالم ماده راهنمایی کرده و نباید توحید را اینگونه معنا کرد که موحد اگر واقعا موحد است نباید واسطه ها را لحاظ کند.

اشتباه ما زمانی است که واسطه ها را چنان کارگر و ماثر در عالم بدانیم که در عرض خداوند تاثیر گذار باشند و خواستن و استفاده از آنها را ، استفاده از موجوداتی خارج از حوزه مسئولیت خدا در نظر بگیریم. همه ی اجزای عالم جنود و سربازان خداوند هستند و هنر من و شما به عنوان یک موحد این است که در هنگام خوردن آب یا پرسیدن سوال از علما آنها را در تاثیرشان مستقل ندانیم. کسی که آب را در تاثیرش یعنی در رفع تشنگی ، مستقل بداند قطعا گرفتار شرک شده است. موحد حقیقی کسی است که تاثیر همه ی تاثیرگذاران عالم را ذیل عنایت و هستی بخشی خداوند واحد و احد عالم بداند و در عین حال از استفاده ی واسطه ها صرف نظر نکند.

درست است که خداوند زنده می کند و می میراند اما علی بن ابیطالب امیرالمومنین برای کشتن مشرکین از شمشیر استفاده می کند. انبیا و اولیای الاهی هم برای رفع تشنگی شان آب خورده اند و هم برای لذت جنسی شان ازدواج کرده اند و هم برای جنگ با کفار و مشرکان از سلاح های پیشرفته زمانشان بهره برده اند.

حقیقت توحید این است که هیچ حول و قوه ای را جز از خداوند ندانیم و در عین حال که آب می نوشیم و ازدواج می کنیم و شمشیر می زنیم ، خیسی آب را از خودش ندانسته و خاصیت رفع کنندگی تشنگی در آب را از خودش نمی دانیم. لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.

 آب اگر خیس است و خیسی اش ذاتی آن است و تشنگی مرا رفع می کند به این دلیل است که خداوند او را این گونه آفریده است. خداوند علت هستی بخش عالم است و دیگر واسطه ها در حقیقت جز واسطه ای برای تاثیرگذاری خداوند نیستند. در اصطلاح حکما همه ی واسطه ها معد اند و مجرا و ناودانی هستند که خداوند قدرتش را از آن طریق جلوه داده است.

آنچه در سیره ی موحدان عالم و در راس آنها پیامبر خاتم و ائمه معصومین مورد نکوهش قرار داده شده است توجه استقلالی به واسطه ها و نگاه مشرکانه به آنهاست. در حدیث آمده است زمانی که ابراهیم خلیل ، در بین آسمان و زمین بود و به سمت خندق آتش سقوط میکرد ، فرشته ی وحی در آن حالت وحشت زا بر او نازل شد و از او پرسید: ا لک حاجه؟ آیا خواسته ای داری؟ جبرئیل فرشته و واسطه ی وحی بود و دیدن او باید ابراهیم را یاد خداوند می انداخت. اما ابراهیم در جمله ای کوتاه دل آرام و غرق توحیدش را به رخ عالمیان کشید و گفت: اما الیک فلا! اگر منظورت از حاجت خواستن درخواست از تو است ، نه! حاجتی ندارم! من به تو عرض حاجت ندارم بلکه خداوند را می خوانم و او خودش بهتر می داند که من فقیرترین نیازمندم. تو با اینکه جبرئیلی و واسطه ی خداوند به سوی من هستی ، اگر خداوند نخواهد نمی توانی مانع سوختن من در این خندق آتش شوی و اگر خداوند از حال من با خبر است که هست و اگر او تنها علت تاثیرگذار در عالم است او به تنهایی مرا نجات خواهد داد.

نکته ی باریک تر از مو اینجاست که مراجعه به واسطه ها نباید با نگاه استقلالی به آنها باشد. واسطه ها اگر خداوند نخواهد نخواهند توانست هیچ کاری کنند و اگر کاری از دست آنان بر می آید تنها به عنایت خداست.

باریک ترین نکته این است که نباید به بهانه ی توحید و فرار از شرک واسطه ها را نبینیم و برای رفع تشنگی آب نخوریم و برای رفع جهل نپرسیم. مطمئن باشید کسی که آب نخورد از تشنگی خواهد مرد ان شاالله! (یعنی اگر خداوند بخواهد میمیرد) اما همین فرد نخواهد مرد ان شاالله! (یعنی اگر خداوند نخواهد او ابدا نخواهد مرد) مهم خوردن یا نخوردن آب نیست ؛ مهم خواستن یا نخواستن خداست. وظیفه ی ما استفاده ی از مواهب الاهی و واسطه هاست. شما از مواهب الاهی و مخلوقات خداوند استفاده کنید ، تاثیرگذاشتن یا تاثیرنگذاشتن آن معدات و واسطه ها به دست ما نیست. توحید این است که آب بخورید و از خداوند بخواهید که آب را وسیله ای برای رفع تشنگی شما قرار بدهد. سوال بکنید و از خداوند بخواهید تا جوابتان را بر زبان آن عالم دینی جاری کند. ابتدای همه ی کارهایتان بسم الله الرحمن الرحیم بگویید تا فراموش نکنید که همه ی امور عالم با اسم خداوند الله که هم رحمان و هم رحیم است اجرا می شود.

با این نگاه توحیدی شیعه ، توسل و شفاعت و دعا نزد اولیای دین همه و همه مظهر تام و تمام توحید بوده و از هر گونه شرک مبری خواهد بود. اگر ما ائمه معصومین را واسطه ی خودمان با فیض بی پایان خداوند قرار می دهیم در حقیقت آنان را واسطه و مجرایی برای بزرگترین فیوضات و مواهب و نعمات الاهی می دانیم که خداوند آن نعمات را فقط در صورت پذیرش ولایت و اطاعت پیامبر و ائمه معصومین به انسان های مومن عرضه می کند. 

خداوند اگر بخواهد ، بنده اش موسی را بدون آب و خواب و غذا چهل روز در میهمانی خودش در کوه طور پذیرایی می کند. اشکال ما انسان های ماده گرا در این است که بعد از مشاهده ی حضور بی نقص و کامل خداوند در تمام عرصه های عالم ، خدا را از دو طرف تمام معادلات زندگیمان حذف کرده ایم تا به خیال خودمان بتوانیم آزادانه زندگی کنیم و بهشت را بدون گوش دادن حرف خدا و البته روی زمین خاکی بسازیم و توانستیم او را از فرط روشنایی نبینیم و به ندیدنش عادت کرده ایم. خودمان را مسلمان و موحد می دانیم اما می گوییم: "بچه بزرگ شد" در حالی که بزرگ شدن بچه کار خداست و باید می گفتیم که " بچه را خداوند رشد داد". 

تمام هنر علم سکولار جدید این است که توانست خدا را نبیند و به بشر کمک کند که دیدن خدا در این حرکات و سکنات ضرورتی ندارد. و تمام هنر انبیا و اولیا و علما و موحدان عالم این است که مردم را متوجه این حقیقت عیان عالم کنند و حضور و بروزش را فریاد بکشند. 

سلام خداوند بر همه ی انبیای مرسلین. سلام خداوند بر ابراهیم. سلام خداوند بر موسی و عیسی. و سلام خداوند بر خاتم انبیا و دوازده وصی بر حقش از امیرالمومنین علی بن ابیطالب تا مهدی منتظر موعود عجل الله تعالی فی فرجه الشریف.

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوشکاری (142) روش غلط سایت های همسریابی

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

با سلام 

ببخشید یک سوال ؟ چرا افرادی مثل شما اقدام به معرفی افراد به یکدیگر نمی کنند ؟
واقعا مشکل خیلی ها این هست که فرد مناسب با خودشون رو نمیتونن پیدا کنن و یا در مورد دخترا فرد متناسب به سراغشون نمیاد البته بیشتر منظورم ازلحاظ ایمان و دین داری هست.
من اگه خودم متاهل بودم واقعا یکی از اصلی ترین کارهامو معرفی افراد متدین به هم قرار میدادم. البته برخی افراد این کار رو انجام میدن ولی به بدترین شکل ممکن که نتیجه ای هم نداره و نمونش رو زیاد دیدم.ممنون از وبلاگ خوبتون ولی واقعا هر چه قدر هم از این مطالب بخونیم و بشنویم ولی خواستگار نداشته باشیم و یا برن و دیگه برنگردن ویا ربطی به ما نداشته باشن هیچ فایده ای نداره و آرامش نداریم و نمیتونیم به درد خودمون و یا دین و جامعه بخوریم.

--------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند بر شما

کسی که از ملاک بودن ایمان در ازدواج می نویسد ، نمی تواند سایت همسریابی باز کند و راه رفته ی مجموعه های فرهنگی کشور را دوباره و به غلط برود و فکر کند کار درستی کرده است. باور کنید اگر نیمی از وقت من برای نوشتن متون جوش کاری صرف می شود ، نیم دیگر آن صرف معرفی و آشنایی مصداقی دوستان و آشنایان علاقه مند به ازدواج می شود ؛ اما باید اعتراف کنم تا بدانید که چون این معرفی ها از مسیر صحیح اش انجام نمی شود کمتر به مقصد می رسد. به عنوان مثال این معرفی ها بر پایه ی معرفی خود اشخاص از خودشان است و این گونه شناختی برای معرف کافی نیست تا بتواند بر اساس یک ایمیل یا یک نظر وبلاگ کسی را به خانواده ای معرفی کند. این را گفتم تا بدانید بنده و همسرم و البته بسیاری از طلاب و علما و روحانیون و مومنین و ریش سفیدها در این قسمت نیز فعال هستیم و فکر و ذهنمان خوب مشغول است.

چندی پیش همسرم در حال شمردن پیامک هایی بود که بین من و فقط یکی از همین جوانان جویای همسر رد و بدل شده بود. کارش که تمام شد پرسیدم چند تا بود؟ ایشان گفت: صد و پنجاه تا ! البته فکر میکنم حالا که چند روزی از آن سرشماری گذشته است تعداد پیامک ها خیلی بیشتر از آن مقدار باشد !!

اما چه کنم که پرسشگر محترم سوال بالا هم ، مثل بسیاری از جوانان ، راه حل مشکل ازدواج در کشور را ، دیده نشدن دخترها و یا معرفی مصداق مناسب ازدواج برای پسران می داند و از یک طلبه ی محقق ، انتظار تاسیس بنگاه ازدواج دارد.

به نظر شما آیا گرفتاری امروز جوان های ما در امر ازدواج فقط با معرفی مصداق های چنین و چنان حل می شود؟ آیا اگر دولت به هر جوان بیست ساله از دختر و پسر ، صد میلیون تومان پول بلاعوض بدهد مشکل ازدواج از ریشه حل می شود؟ آیا چنین ازدواج هایی بیشتر از یک سال دوام خواهند آورد ؟ آیا اگر به هر پسر جویای همسر یک دختر قد بلند زیبای همه چیز تمام ، با مدرک تحصیلی دکترا معرفی کنم داستان تمام است؟ آیا اگر برای هر دختر جویای همسر یک خواستگار پول دار و تحصیل کرده و شیک پوش ، با مالکیت یک منزل مسکونی با امکانات کامل و اتومبیل و ... بفرستم مشکل حل شده است ؟ اینها همه خیال خام است !

تفاوت مشاوری که نگاه الاهی دارد با روان شناس کلینیک های مشاوره که از نگاه اسلامی بی خبرند و کتاب های غربی ها را خوب حفظ کرده اند در این است که ما فقط برای مشتری مان (بدون توجه به کل جامعه و دیگر جوانان) نسخه نمی نویسم که وقتی از من سوال بکنند: اگر برای همچو منی که مدرک کارشناسی ارشد یا دکترا از فلان دانشگاه معتبر کشور دارم و البته سن و سالم به اواخر دهه ی سوم زندگی نرسیده است و بر و روی زیبا دارم ، خواستگار دیپلمه آمده باشد ، آیا شما ازدواج مرا با یک دیپلمه ازدواج درستی می دانید؟ بنده نه از باب ناچاری که از باب اعتقاد راسخ خواهم گفت: مدرک تحصیلی برای هیچ کس انسانیت نیاورده است ، اگر انسان است و اگر دلش از نور ایمان روشنایی گرفته است ، حتما همسر خوبی برای شما خواهد بود ؛ اما اگر انسان نیست ، دخترم بدان که مدرکش برای شما شوهر نمی شود. شما چند روان شناس سراغ دارید که چنین ازدواجی را امضا کند؟

نسخه ی ما اصولا نسخه ی تک نفره نیست تا فقط برای پول دارها و نیکو چهره ها معنا داشته باشد. شوهر دادن دختران زیبا و تحصیل کرده با درآمد کافی هنر نیست. زن دادن جوان بلند بالا و شیک پوش و درس خوانده و ساکن در بهترین نقاط شهر هم هنر نیست. همه باید ازدواج کنند و این همه ای که باید ازدواج کنند یعنی همه ی جوان هایی که در دانشگاه و مدرسه و خیابان و کارگاه هستند با هر میزان از تحصیلات و هر میزان از زیبایی و کمال.

وقتی می شنوم تعداد دخترهای تحصیل کرده ی جامعه از پسرها پیشی گرفته است ، لبخند بر لب های من جوانه نمی زند. این یک بیماری اجتماعی است که ما مبتلی به آن هستیم. این برتری تعداد فقط نشانه ی اشتیاق بانوان به علم نیست. که اگر فقط و فقط اشتیاق به علم بود آفرین داشت. این هجوم نتیجه ی محاسبه ی دو دو تا چهار تای دختران جوان است که اگر تحصیلات دانشگاهی نکنم چه می شود ؟ و اگر در بیرون خانه کار کنم و درآمد داشته باشم چه می شود ؟ و اگر لیسانس یا ارشد نداشته باشم چه آرزوها که بر ملا نمی شود!

دخترها و پسرها را معرفی بکنم که چه شود؟ آیا نگاه آن پسر ، به زن و به خانواده و به زندگی مشترک ، یک نگاه واقعی و خدامدارانه است؟ من از شما سوال میکنم که اگر بخواهم ، دخترانی را به عده ای معرفی بکنم ، در فرم های اطلاعات شخصی باید چه مشخصاتی را از جویندگان همسر بخواهم تا بتوانم خواستگار مناسبی را به درب خانه شان بفرستم؟ قد ؟ تحصیلات ؟ آخرین عکس زمینه سفید از چهره ی ثبتنام کننده ، آن هم با روی باز؟

چرا بیشتر دخترانی که سفره ی دلشان را برای من و امثال من باز می کنند ، ناچار به این کار هستند ؟ و چرا این کار را از روی ناچاری انجام می دهند؟ چون از فرآیند مادی و ظاهرمدار انتخاب همسر دل زده اند ، و نمی خواهند در این باتلاق فراموشی فضیلت ها (که در راس آنها ایمان به خداوند است) فرو بروند. چون در این جامعه ی مریض و فاصله گرفته از دستورات اسلام ، دختری که شرایط خانوادگی اش و سنش و تحصیلاتش و زیبایی اش تمام و کمال باشد ، نیازی به این مراکز و این معرفی ها ندارد. چون آن دختر مومنمان نمی خواست و نمی خواهد به خاطر زیبایی چهره اش انتخاب شود ؛ آمده بود تا شاید توسط این طلبه به پسر مومنی معرفی شود که به دنبال زیبایی ایمانش باشد نه چهره ی زیبایش. تا این نگاه های مادی و غلط اصلاح نشود ، معرفی کردن افراد ، فقط و فقط نزدیک کردن اشخاص است به سمت اهداف مادی شان و فرو رفتن جامعه در لجن زاری که باطنش جهنم است ؛ و نه سوق دادن و هدایت آنها به سمت آسمان و شکوه بهشت.

 

معرفی افراد زمانی سودمند است که جز ایمان ملاک تعیین کننده ی دیگری در کار نباشد و جوان حاضر باشد با بودن ایمان و نبودن تمام ملاک های دیگر ، به سر سفره ی عقد برود. 

اگر آن پیله های دست و پا گیر را پاره کرده اید خبرم کنید...

-------------------------------------------------------------------------- 

 

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم