جوشکاری (193) معایب ازدواج اینترنتی

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوش کاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

متأسفانه اکثرا صحبت از روابط حضوریه. اما کمتر جاییه که از روابط مجازی حرف بزنه و به مسائل و مشکلات پیرامونش بپردازه. مدتیه با پسری از طریق اینترنت صحبت میکنم. البته نه به طور مداوم و پیوسته. و مامانمم کم و بیش در جریانه. و اینم بگم که آشنایی ما (برای اولین بار) حضوری بوده. این پسر به من ابراز علاقه کرده و گفته که تاچند ماه دیگه برای دیدن و آشنایی بیشتر با من (جهت ازدواج) به ایران میاد (چون الان خارج از کشور زندگی میکنه.جوشکاری 146 رو هم خواندم. 

حالا مسأله اینه که ازم خواسته عکس بدون حجاب براش بفرستم. من مخالفت کردم. اما واقعا نمیدونم حکمش چیه؟ ازتون راهنمایی میخوام. اگه سؤال و ابهامی هست ، بپرسید تا بگم.

 --------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند بر شما

دوستی ها و در پی آنها ازدواج های اینترنتی با اینکه از ابزارهای متداول ارتباطات امروزی بهره می برند اما به خاطر بهره مندی کمترشان از شناخت دقیق و البته اکتفا به شناخت خود دختر و پسر از هم ، ازدواج های پر خطری هستند. تمام حرف هایی که در مورد شناخت دختر و پسر و ملاک های ازدواج و انتخاب همسر در کل جوشکاری های گذشته زده ایم اینجا باید تکرار شوند اما به خاطر نوع ارتباطات داخل وب توجه شما را به چند نکته جلب میکنم:

محبتی که از پشت مانیتور و در متن های ایمیل به شما می رسد مانند ماهیت وب یک محبت مجازی و سراب مانند است. به وعده هایی که یک پسر برای به دست آوردن دل دختری آن هم از طریق وب و با هزاران کیلومتر فاصله می دهد به نظرم خیلی سخت می توان اعتماد کرد.

مشکل ما با ازدواج های اینترنتی به خاطر واسطه شدن مانیتور و موس نیست. مشکل این است که شناخت عمیق و درست و ایمان محوری در این بین رد و بدل نمی شود و محک زدن و پیدا کردن این محبت های مجازی در صحنه ی واقع بسیار سخت است. 

درست است که طبق فتوای فقهای بزرگوار اسلام خواستگار حق دارد به دختر مورد علاقه ی خود نظر بیاندازد و محاسن او را مشاهده کند اما خواستگار یعنی خواستگار. هر کسی که به شما ابراز علاقه بکند و با شما آشنا شده باشد لزوما خواستگار شما نیست. خواستگار در آداب و رسوم ما معنایی دارد که شرح دادنش زیره به کرمان بردن است. لزومی ندارد عکس باز و بدون حجاب خودتان را برای غریبه ای که هنوز خواستگاری رسمی از شما نکرده بفرستید. هر وقت با محارم و خانواده ی محترمشان به خانه ی شما آمدند و حرف دلشان را صادقانه به پدرتان گفتند ، آنچه باید از محاسن شما ببینند و مطلع شوند ، مطلع خواهند شد. این را نیز فراموش نکنید که خریدهای اینترنتی هیچ وقت مانند خرید واقعی و مشاهده ی مستقیم کالا از فروشگاه ها نیستند!!

اگر اسلام دیدن دختر و محاسنش را مانع نشده است به این معنا است که شوهر فرداهای دور یا نزدیک ، ندیدن زن یا معایبش را دلیلی برای کدورت و ناراحتی قرار ندهد. عکس هر چه قدر هم که شفاف و با کیفیت باشد گویای حقیقت شی خارجی نیست و فقط گوشه ای از واقعیت را نمایش میدهد. انتخاب همسر نباید به صرف ملاک های مادی و ظاهری باشد. اگر برای فرستادن عکس آن هم از طریق اینترنت اصرار کردند به ایشان گوشزد کنید که آنچه باید ببینید و دیدنی است در ملاقات حضوری دیده اید و بیشتر از این مقدار مشروط به خواستگاری رسمی و مراسم های متعارف است.

خلاصه و لب کلام این است که تمام ارتباطات خود را تعلیق و سپس مشروط به خواستگاری رسمی کنید و متذکر شوید که بدون خواستگاری رسمی هیچ توجهی به نامه نگاری و ابراز علاقه ی شما نخواهم داشت. صبر کردن و انتظار کسی را کشیدن زمانی معنا دارد که مراسم رسمی خواستگاری انجام گرفته باشد ، و بدانید بدون خواستگاری رسمی هیچ ضمانتی از طرف مقابلتان وجود ندارد.

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوشکاری (183) خطراتی در کمین ازدوج های دانشجویی

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

سلام حاجی
مشتاق دیدار
تو جوشکاری ها دیدم که گفته بودید با ازدواج دانشجویی مخالف هستید. من نفهمیدم منظورتونو. منظورتون ازدواج یک دانشجوئه یا ازدواج دو دانشجو با هم یا اینکه ازدواج دو دانشجو که همکلاسی و هم دانشگاهی هستند؟
ممنون

--------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند بر شما

" یکی از مقولاتی که موجب خلط مبحث و گاه برداشت نادرست از موضوع ازدواج دانشجویی می شود موضوع تعریف ازدواج دانشجویی است برخی ازدواج دانشجویی را ازدواج دو دانشجوی همکلاسی و یا هم دوره با هم می دانند. برخی هم وقتی سخن از ازدواج دانشجویی به میان می آید ذهن خود را به مراسمی که در آمفی تئاتر دانشگاه برگزار می شود و چند زوج دانشجو در آن حاضر می شوند معطوف می کنند اما تعریف ازدواج دانشجویی از نظر ستاد ازدواج دانشجویی «ازدواج یک دانشجو در زمان تحصیل» است بر این اساس لزوماً ازدواج دانشجویی، ازدواج دو دانشجو با یکدیگر نیست و براساس آمار ما نیز تنها 25 درصد از زوج ها هر دو دانشجو هستند. "

عبارت بالا جملات یکی از مسئولین محترم ستاد ازدواج دانشجویی کشور بود که به حق به لزوم تعریف الفاظ اشاره کرده اند و بنده نیز با روشن کردن الفاظ در هر بحث کاملا موافقم. اما منظور بنده از ازدواج دانشجویی در تمام این متون این تعریف نیست. ازدواج دانشجویی از نظر بنده ازدواجی است که یکی از دو طرف ازدواج جزو تحصیل کرده های دانشگاه باشند چه ازدواجشان در زمان تحصیل باشد و چه بعد از زمان تحصیل. یعنی دایره ی شمول تعریف بنده حدود بیست میلیون نفر است نه فقط چهار میلیون دانشجویان امروز کشور در دانشگاه ها که تعریف دوستان از ازدواج دانشجویی شامل آن می شود.

ازدواج های دانشجویی (با تعریف بنده یعنی ازدواج های جامعه ی بیست میلیونی دانشگاهی کشور) نشان داده اند که ازدواج های مطمئنی نیستند چرا که آمار طلاق در میان آنها به مراتب بیشتر از متوسط کشوری و آمار طلاق در عموم مردم (یعنی ازدواجی که هیچ کدام از زوجین در دانشگاه تحصیل نکرده اند) است. دانشجوها تنظیم خانواده پاس میکنند اما مهارت های زندگی زناشویی را نمی دانند. دانشجوها در دانشگاه واحد درسی و علمی زیاد پاس می کنند اما از پاس کردن دو واحد ناقابل عملی در زندگی مشترک ناتوان اند. دانشجوها وقتی مهندس و دکتر می شوند دیگر مثل عموم مردم نیستند و زندگی را با معیارهای دیگری متر می کنند و مشکل از همین جا آغاز می شود.

اگر از ازدواج دانشجویی سوال می کنید خوب است بدانید طبق پژوهش های چهره به چهره ی انجام شده در همین دانشگاه امیرکبیر (که من و شما در آنجا با هم آشنا شده ایم) ، از ناراحتی های عمده و معضل های فکری دخترهای دانشجو این است که چرا پسرهای دانشگاه و حتی مذهبی های آنها کمتر میل دارند با دخترهای دانشگاه ازدواج کنند؟ و اگر دوستی و رفاقتی هم در میان برخی دانشجوها هست ، چرا بسیار کم اتفاق می افتد که منجر به ازدواج شود؟ و با این حال چرا همین اندک ازدواج سرگرفته (که از میان کل دوازده هزار دانشجوی دانشگاه امیرکبیر به هشتاد و پنج مورد در سال می رسد!!) نیز کمتر دوام پیدا میکند؟ و چرا ازدواج دانشجویی در مقایسه با ازدواج های دیگر شکننده تر هستند؟ 

جالب اینجا است که همین دانشجوی کرمانی و مازنی و خراسانی دانشگاه ما ، در کنار خانواده هایشان و با نظارت و کمک آنها ، بهترین ازدواج را حتی با یک فارغ التحصیل همین دانشگاه نظیر خودشان انجام می دهند و زندگی موفقی هم دارد.

با این حال من با ازدواج های دانشجویی مخالف نیستم. من با ازدواجی مخالفم که معیار انتخاب همسر در آن زیبایی و مدرک و تحصیلات طرف مقابل باشد. من با ازدواجی مخالفم که دو جوان دانشجو به شناخت خودشان از یکدیگر اکتفا کرده اند و خانواده ها را به چنین وصلتی مجبور میکنند. به نظر شما شناختی که دو جوان هم سن و سال و غیر هم جنس ، آن هم در سر کلاس و راهروهای دانشکده از هم پیدا میکنند چقدر واقعیت دارد و می توان روی آن حساب نمود؟ من با ازدواج دانشجویی مخالف نیستم بلکه با ازدواج بدون شناخت و بی مبنا مخالفم. اگر این ازدواج ها با شناخت کامل صورت میگیرند پس چرا بسیاری از آنها خیلی زود به شکست می رسند و منجر به طلاق می شوند؟

آنچه من از آن ناراحت هستم ملاک قرار دادن نمره و زیبایی و در پی آن کور شدن و نشناختن است. ازدواج هایی که هیچ تناسبی در زبان و لهجه و قومیت و فرهنگ بومی و خانواده و سن و سال در آنها رعایت نشده و به علت دور بودن خانواده ها حتی هیچ محرم و واسطه ی عاقلی برای مشاوره و راهنمایی در کنار دو جوان نیست. خانواده های دو جوان چون از ابتدا در فرایند انتخاب همسر برای جوانشان نبوده اند و احیانا با اختلاف زبان و لهجه و قومیت و مسافت سرزمینی هم مواجه شده اند کمتر در مسایل ورود می کنند و جوان هایشان را به حال خود رها می کنند.

فراوان دیده ام ازدواج هایی را که دو جوان همشهری و هم استانی ، از یک دانشگاه ملی و از یک دانشکده ی مشترک فارغ التحصیل شده اند اما آشنایی آنها به خاطر ملکه ی تقوا و اختلاف دوره ، ابدا به محیط دانشکده و کلاس ها مربوط نبوده است و فقط خانواده ها واسطه ی چنین ازدواجی برای جوانشان بوده اند و الحمدلله این ازدواج دانشجویی صحیح با نظارت آنها شکل گرفته و ادامه دارد.

چه شب هایی که اتاق من در خوابگاه شاهد حضور جوان های گوشه گوشه ی کشور نبود و آنها برایم از عشق ناگهانی خودشان با یکی از دخترهای هم گروه شان نگفتند و من مباحث مکتوب در همین کتاب را برایشان لالایی نکردم تا زودتر متوجه اشتباهشان شوند.

اگر از من بپرسید ، مشکل این ازدواج ها در نگاه غلط جوان های دانشجو به همسر و به ازدواج و به زندگی زناشویی ، و بعد در معلومات ناقص آنها از اسلام نجات بخش و راه هدایت و راهنمایی های اسلام ، و در آخر مزاحمت و دخالت مهارت ها و سبک زندگی و زناشویی به شیوه ی غربی است.

زیبایی و مدرک و نمره برای کسی انسانیت نمی آورد. انسانیت مومنانه را محور زندگی قرار بدهید و با هر کسی که خواستید ازدواج کنید. من سعادت این زندگی زیبا را ضمانت میکنم.

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوشکاری (178) جشن ازدواج ؛ افراطها و تفریطها

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

سلام بزرگوار.. خدا قوت
بازم من مزاحمتون شدمیک مسئله ای ذهنمو درگیر کرده . ما هنوز جشن عروسی نگرفتیم. سلیقه و نظر من و همسرم با سلیقه و نظر خانواده هامون یکی نیست.
ما دوست داریم جشن نگیریم و به جاش بریم کربلا اما خانواده ها میگن حتما باید یک مراسمی گرفته بشه چون آرزو داریم و اگه نگیریم مردم هم فکر میکنند از خساست یا بی پولی بوده. هرچی ما میگیم اونا حرف خودشونو میزنند.. همسرم هم میگه پدر و مادرها احترامشون واجبه و ممکنه با این اصرارا بخاطر یه مستحب یه واجب خدا رو زیر پا بگذاریم !
خودم هم دلم نمیخواد مادرا رو برنجونم.. واقعا موندیم چیکار کنیم.
ما عروسیامون خداروشکر زیاد لهو لعب نیست.. یه جورایی کنترل شده ست واسه لباس و بقیه تشریفاتم خواهرم میگه اسلامی بپوش. اما مسئله اینه که ما میخواستیم مثل شهدا که انقد ازشون دم میزنیم و میریم سر مزارشون زندگیمونو شروع کنیم.. و جوری نباشه که خدایی نکرده بخاطر مراسم ما نماز کسی قضا بشه یا دختر جوونی لباس نامناسب بپوشه و دل پسری رو بلرزونه یا دختر بزرگی که ازدواج نکرده با این مراسم داغش تازه بشه و غصه بخوره و و و ...
اما متاسفانه کسی زیاد حرف ما رو نمیفهمه نمیدونم مستاصلم چیکار باید بکنیم ؟؟

-------------------------------------------------------------------------- 

سلام خداوند بر شما

در مورد جشن ازدواج و مراسم های آن به فراخور سوالات دوستان بحث مفصلی ان شاالله مطرح خواهیم کرد. آنچه به مناسبت سوال شما تقدیم می شود به قرار زیر است:

نکاح سنت حسنه و آسمانی رسول مکرم اسلام است و اصل ولیمه و برپاکردن سفره ی اطعام و جشن گرفتن از اموری است که حتی در جشن ازدواج امیرالمومنین و فاطمه زهرا سلام الله علیهم اجمعین توسط آن جناب انجام گرفته است.

نمی دانم چرا دوستان مذهبی ما بعضا برای فرار از گناه های مرسوم جشن ازدواج نظیر لهو و لعب و موسیقی و اسراف و اذیت و آزار همسایه ها ، از اصل داستان ولیمه و اکرام فرار می کنند؟ اینکه به بهانه ی نکاح و یا سفرهای زیارتی سفره ی اطعام فامیل و اقربا برپا می شود خودش از سنت های حسنه و پسندیده ی اسلام است. آنچه مهم است این است که امور صحیح و امور غلط داستان جشن ازدواج را از هم جدا کنیم تا معلوم شود آنچه باید به آن پرداخت کدام است و آنچه شایسته نیست و باید ترک شود کدام است تا در اخر بحث ، الگوی مناسبی از جشن ازدواج در نظر و اندیشه ی خواننده ی محترم نقش بسته باشد:

امور شایسته و مورد تاکید دین در میان افراط و تفریط:

اطعام

اطعام و غذا دادن به برادران و خواهران مومن از امور شایسته و مورد تاکید دین است. اگر گذشتگان و نیکان ، جشن ازدواج را با اطعام مردم از فامیل و اقربا و همسایه ها همراه کرده اند به این دلیل است که خیر و برکت بر آن خانواده نازل شود و موجب غفران و آمرزش الاهی برای اهالی آن خانه گردد. برکتی که در سفره های بزرگ است در سفره های کوچک نیست. خداوند به اجتماعات بزرگ و پر جمعیتی که با هم بر سر سفره ی طعام می نشینند برکت داده است. رسول مکرم اسلام فرمودند: با هم بخورید و پراکنده نشوید چرا که برکت با جماعت است.

اطعام کردن مومنان سنت حسنه ی دین اسلام است اما کلام در اندازه و مقدار این سنت حسنه است. آیا نیاز است که همه ی مردم از فقیر و متمکن به برگزاری جشنی بزرگ با تعداد فراوان میهمان و سفره ی رنگارنگ اقدام کنند؟ آیا لازم است که فقیر و متمکن به یک اندازه سفره پهن کنند؟ آیا اطعام کردن مومنین و عمل کردن به این سنت حسنه با سیر کردن چهل نفر از مومنین یا کم و بیش حاصل نمی شود؟ آیا باید اطعام جشن های ازدواج با اسراف و ریخت و پاش انجام شود؟

صله ی رحم

از امور زیبا و شایسته ی جشن ازدواج دید و بازدید اقوام و آشنایان به بهانه ی این سنت حسنه است. اقوامی که در طول سال گرفتار کارهای مادی خود هستند و کمتر پیش می آید که به دید و بازدید هم بپردازند در ایام جشن ازدواج جوان ها دور هم جمع می شوند و دیدار تازه می کنند. صله ی رحم از سنت های نیکوی اسلامی است که جشن ازدواج از بهترین فرصت های بپا داشتن این سنت حسنه است. درست است که ازدواج کردن دو جوان می تواند با عقد شرعی در محضر عقد و ازدواج ، و با اعلام رضایت پدر عروس خانم ، بدون هیچ سر و صدایی تمام شود اما این از هنر مسلمانان و تعالیم بزرگان دین است که سنت های حسنه ی دیگر را در این مراسم گرد هم آورده اند تا در کنار عمل کردن به سنت حسنه ی ازدواج ، اعمال خیر فراوان دیگری هم اقامه شده و به پا داشته شوند.

اما باید از خودمان سوال کنیم که آیا لازم است تمام فامیل و عشیره ی دو طرف را با همسر و فرزند و نوادگانشان به جشن عروسی دو جوان دعوت بکنیم؟ آیا نمی توان جشن ازدواج را با دعوت بزرگترهای دو فامیل خلاصه کرد و از دعوت عروس ها و نوه ها و فرزندان صرف نظر کرد؟ و آیا برای انجام صله ی رحم لازم است گران ترین و پرهزینه ترین غذاها را تدارک ببینیم؟ آیا اطعام جشن عروسی ، با انتخاب یک غذای متوسط اما باکیفیت ، والبته به تعداد مهمانان مان و نه بیشتر از تعداد آنها مقدور نیست؟ آیا نمی توان سنت های گذشته را احیا کرد و برای نمونه جشن ازدواج را با شیرینی و شربت برگزار نمود؟ آیا می توان به بهانه ی نداشتن هزینه ی تالار و شام ، از ازدواج صرف نظر کرد یا باید ازدواج را بدون این هزینه های سنگین برقرار نمود و به انجام خود سنن اکتفا نمود؟ آیا سنت بودن اطعام و صله رحم یعنی دعوت کردن ششصد یا هشتصد نفر مهمان؟

گره زدن شادی ها با اعیاد اسلامی و ولایت اهل بیت

مومنان از کودکی یاد گرفته اند که در شادی اهل بیت پیامبر مکرم اسلام شاد و در غم های شان غمگین باشند. این سنت حسنه و گره ولایی دلها با اهل بیت عصمت و طهارت ، در ایران اسلامی چنان قوت گرفته که ایام ولادت اهل بیت در کشور ما ، ایام برگزاری جشن های ازدواج است و ایام غمشان ایام رکود و تعطیلی این جشن ها. در همین جا خداوند را به خاطر این ادب با شکوه و این احترام زیبا به اهل بیت معصومین در سرزمین ایران هزاربار شاکریم. و له الحمد و الشکر.

ولی این نکته را فراموش نکنیم که سفر کربلا آن هم در ابتدای زندگی مشترک امری عجیب و سوال برانگیز است. مومن در سفر کربلا به خاطر به یادآوردن غم و اندوه ال الله از خواب و غذای مرسوم و حتی کمترین راحتی ها و لذات همیشگی اش فراری و گریزان است و من از سخن شما برای انتخاب سفر به کربلای معلی بسیار متعجبم. بیچاره خانواده هایتان که نمی توانند با تصمیم شما مخالفت جدی کنند و حرف دلشان را راحت بزنند و از طرفی به خاطر رضایت و خوشی شما در جشن ازدواجتان سکوت می کنند اما بنده این معذوریت ها را ندارم.

اگر میخواهید شروع زندگی مشترک و جشن ازدواجتان با زیارت اهل بیت همراه باشد میتوانید خانه را به مقصد مشهد مقدس و زیارت امام رئوف علی بن موسی الرضا ترک کرده و ده روز کامل به دور از هر مشغله و هر گفت و گویی به زیارت مشهد بپردازید اما کربلای معلی به هیچ عنوان گزینه ی مناسبی برای این امرآن هم در ابتدایی ترین روزهای زندگی مشترک نیست.

احترام و ادب به والدین

دیدن جشن ازدواج فرزندان آرزوی هر پدر و مادر دلسوزی است و خانواده ها آرزو دارند دامادی و عروسی جوانشان را ببینند. گروهی از خانواده ها در ازدواج جوان ها کمک کارند و عصای دست جوانشان هستند و تمام یا اکثر هزینه های ازدواج را از جیب باکرامت و باسخاوت خودشان متقبل می شوند و جوان ها کمتر دغدغه ای در این مورد دارند. طبیعی است در چنین حالتی پدر سخی و ببخشنده دوست دارد مراسمی باب میل خودش و طبع مهمانانش تدارک ببیند. 

چه مانعی دارد که سفره ای به دور از گناه و اسراف پهن شود و ریز ودرشت فامیل ، و فقیر و غنی محله ، و حتی اهالی یک شهر بر سر آن سفره ی کریمانه جمع گردند؟ اگر بار هزینه های مراسمی این چنینی بر روی دوش شما نیست مانع انجام و اجرای این مراسم ها نشوید. بله اگر این جشن با گناه موسیقی و لهو و لعب همراه است می توانید با ادب و احترام مرکتبین کبیره را از گناه نهی کرده و ناهی از منکر باشید اما صرف اطعام و جمع کردن فامیل امری پسندیده و نیکو است.

اما اگر خانواده ای در ازدواج جوانش سکوت کرده و دست از پا خطا نمی کنند و در تقبل کردن هزینه های ازدواج کمک کار آنها نیست ، به نظرم بعد از احترام مومنانه به والدین دست جوان ها در تمام امور باز است و مانعی بر سر راه آنها وجود ندارد. فراموش نکنید که قرآن کریم در هر شرایطی احسان و اکرام و بزرگ داشت والدین را لازم دانسته است. در امور غیر واجب (یعنی در مباحات و مستحبات) با آنها مخالفت نکنید. تمام تلاشتان را بکنید که والدین بیشترین رضایت را از تصمیم شما داشته باشند و سعی کنید از پدر و مادر نمره ای کمتر از نمره ی صد نگیرید. داستان پدر و مادر و رضایت آنها به گونه ای است که حتی نباید به نمره ی نود و نه راضی باشید چرا که به اندازه ی کسری همان یک نمره نیز در روز قیامت حسرت خواهید کشید. اگر پدر و مادر از شما راضی و دعایشان پشت سرتان باشند ، دست به خاکستر هم بزنید طلا می شود.

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوشکاری (176) تفاوت های فرهنگی ؛ دوره ی نامزدی

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

نظر یکی از خوانندگان محترم بعد از درج جوشکاری (172) :

با سلام
این درسته که همه باید ازدواج کنند. ولی به چه قیمتی؟ 
طرف بعد از این همه سال، هنوز آموزش نگرفته، حالا چطور میتواند توسط نامزدش تو این مدت کم آموزش بگیرد؟
این درسته که شما مشاوره میدید، ولی همه ما مسئول نوشته ها و مشاوره هایمان هستیم.
ان شاء الله همه عاقبت به خیر شویم.

--------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند بر شما

وقتی ما از تربیت و آموزش انسان صحبت می کنیم مسلما از تربیت جسم انسان صحبت نمی کنیم. حقیقت انسان از منظر ما نفس و جان آدمی است ؛ یعنی حقیقتی که شایسته است او را انسان بنامیم ، جان انسان است نه جسمش. نفس انسان حقیقتی بسیط و یکپارچه و البته دارای مراتب و در اصطلاح مقول به تشکیک است.

اما سوال جالب اینجا است که این تربیت و آموزش چیست؟ میزان آن چقدر است؟ آیا این رفتارهای اجتماعی که در میان هر طبقه و هر شهر و استانی متفاوت است میتواند معیار بالا و پایین بودن انسانیت باشد؟ آیا آشنا بودن با فرهنگ فست فودهای تهران یا نحوه ی جابجایی انسان ها در کلان شهری مثل تهران آن قدر مهم هست که بتوانیم خودمان را انسان تر از کسی بدانیم و با نگاه تحقیر به دیگران بنگریم؟ یا آموزش دادن چنین عرف خاصی را زمان بر قلمداد کنیم؟

آنچه من در تمام این متون بر آن تاکید کرده و باز هم تاکید میکنم این است که معیار انتخاب همسر این سنخ معیارها نیست تا کسی به خودش اجازه بدهد با این نوع معیارها خودش را با فرهنگ و با متمدن ، و دیگری را بی فرهنگ و دور از تمدن جلوه دهد. انسان با هوش دنیای امروز توانسته است نهنگی محصور داخل استخر را به پریدن از روی طناب معلق در هوا و دلقک بازی مجبور کند. ما باید بتوانیم این هنر را داشته باشیم که از موجودات اطرافمان عکس العمل مورد نظرمان را دریافت و استخراج کنیم نه اینکه تا کسی را به عرف خودساخته ی شهر خودمان غریبه و ناآشنا دیدیم مسخره اش کنیم و او را از ازدواج کردن با دختر مورد علاقه اش مایوس کنیم.

درست است که همه ی ما مسئول نوشته ها و گفته هایمان هستیم اما هنر من و امثال من این است که بتوانیم مشکلاتی که از نظر اکثر مردم سخت و پیچیده است با راهنمایی و مشاوره به دست خودشان و رفتارهای خوب خودشان حل کنیم. همه باید ازدواج کنند و از نظر من هیچ شکی در این مطلب نیست. آنچه مهم است آموزش هایی است که زوجین باید دیده باشند تا در این تعامل ها و تقابل ها بهترین تصمیم را در لحظات سرنوشت ساز زندگی خودشان بگیرند.

اگر جوشکاری ها را درهم و آشفته جواب دادم و سوال متاهل و مجرد را از هم تفکیک نکردم دلیلش این است که میخواهم دختران و پسران مجردمان با مشکلات دوران تاهل آشنا شوند و نامه و درد دل یک متاهل را بخوانند تا بدانند در دوران ازدواج و نامزدی او نیز ممکن است از همین مشکلات پیش بیاید و او باید بتواند بهترین تصمیم را در آن لحظه اتخاذ کند. دلم نمی خواهد بعد از نوشتن و خواندن جوشکاری ها ، حداقل خواننده های کتاب جوشکاری با این مشکلات مواجه شوند.

چرا فکر میکنید که اگر کسی مانند ما نبود و مانند ما عرف تعامل های اجتماعی را نمی دانست ، یا نباید ازدواج کند یا اگر هم حق ازدواج داشت حق ازدواج با دختری از محله و شهر و عرف شما را ندارد؟ آموزش هایی از سنخ آدرس پارک وی یا سفارش پیتزا به تعداد همراهان ، با چند بار بیرون رفتن حل می شود اما خوب است جواب بدهید که آیا همه ی طلاق های امروز شهر تهران هم به خاطر همین سنخ از تفاوت های فرهنگی است یا به خاطر این نگاه منفی و از بالا به پایین جوان ها به یکدیگر؟

چه اشکالی دارد که جوان فارغ التحصیل از بهترین دانشگاه های تهران قبل از نامزد کردنش به پیتزایی نرفته باشد؟ چه اشکالی دارد که خانواده ای فرزندانش را به غذای سفره و دست پخت مادر عادت داده باشند؟ آیا به پیتزایی رفتن با نامزد یا دربست گرفتن برای رساندن او به خانه ی پدری ، این قدر مهم است که ما برای آموختن و انس گرفتن با چنین عرفی ، زمان کوتاه دوران نامزدی را ناکافی بدانیم و از ممکن نبودن چنین آموزشی در این مدت کم حرف بزنیم؟ صد آفرین به دختر فهمیده و نوعروس داستان ما که به گفته ی خودش فقط برخی از رفتارهای نامزدش را نمی پسندید و برای تعامل با چنین رفتارهایی به دنبال راه کار آمده بود و در مقابل نظرات خواننده های وبلاگ به دفاع از نامزدش پرداخت.

من مسئول حرف هایم هستم و می دانم چه می نویسم. من تمام تلاشم را میکنم تا جوانها بفهمند همین نگاه پست و مادی به انسان و به ازدواج او و طبقاتی کردن انسان ، داستان ازدواج و این سنت آسمانی و محمدی را به این وضع اسفبارکشانده است. من آنقدر می نویسم تا جوان ها بتوانند غلط بودن این تفکرات را درک کنند و خودشان جواب این حرف های خاله زنکی را بدهند. من در تمام خواستگاری ها و نامزدی ها نیستم اما جوان ها باید بتوانند جواب دندان شکن فرزندان ابلیس را در این مراسم ها و جشن ها بدهند. امروز فرهنگ های غلط ابلیس برای خودشان بتکده هایی دارند که ابراهیم صفت باید به میان آنها رفت و تمام این خرافات و اندیشه های غلط را به دور ریخت.

باور کنید ازدواج همین دو جوان با تمام صحنه های خنده دارش ، پایدارتر از ازدواج دخترها و پسرهای متمول و بروز و بالای شهری است چون در این ازدواج ملاک ایمان پررنگ تر از ملاک های دیگر است.

خواهش میکنم به جملاتم فکر کنید ، اگر در این سنگ جایی برای ورود میخ آهنی من هست!

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوشکاری (162) تفاهم فرهنگی در ازدواج

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

سلام. وقت تون بخیر.

متن کتاب جوش کاری رو به طور کامل خوندم. در متن این کتاب تاکید زیادی به معیار قرار دادن ایمان شده که البته من خدا رو شکر می کنم که این کتاب رو سر راه من قرار داد. از شما هم خیلی ممنونم که همه سعی تون رو برای معرفی بهتر خدا به بنده هاش می کنید. اما هنوز چند سوال تو ذهنم هست که ممنون می شم جواب بدید. من در انتخابم مهم ترین معیارم رو ایمان فرد گرفته بودم. البته از میزان ایمان ایشون اطلاع زیادی نداشتم و همه افرادی که ازشون تحقیق کرده بودیم ایمان خانواده ایشون رو مورد تایید قرار داده بودند. گرچه پس از محرمیت من چیزی از ایشون ندیدم که خلاف با ایمان بودن شون باشه مگر چند چیز کوچک که طبیعه، هیچ انسانی کامل نیست.

اما الان سوال من اینه که اگر مرد با فرض با ایمان بودنش (براساس چیزی که ما در ظاهر می بینیم) توی مدت کوتاه بعد از محرمیت از ظاهر همسرش ایراد بگیره حتی در قالب شوخی، آیا می شه بهش اعتماد کرد؟ در واقع طبیعیه مردی که تا حالا هیچ زنی غیر خواهرها و مادرشون رو بدون حجاب ندیدن پس از برخورد با همسرش به جای دیدن زیبایی هایی که بالاخره هر زنی داره (حالا یا کم یا زیاد) اول ایرادهایی رو که بازهم هر شخصی در ظاهرش ممکنه داشته باشه رو ببینه. گرچه من معتقدم که برخوردهای ایشون شاید از اختلاف فرهنگی که بین ما بود ناشی می شد اما دوست دارم دیدگاه شما رو هم بدونم.

 --------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند بر شما

داستان فرهنگ در امر ازدواج مثنوی هفتاد من است که به این راحتی ها جمع و جور نمی شود. فراوان از دانشجوها می شنوم که تفاهم فرهنگی یکی از مهمترین ملاک های ازدواج و شروط برابری و کفویت در نزد آنها است. اما گرفتاری اینجاست که فرهنگ معنای دقیقی ندارد که بتوان آن را معیاری برای اندازه گیری این تفاهم ها قرار داد. از این رو اختلاف فرهنگی در ازدواج نیز همانند تفاهم فرهنگی دچار ابهام و پیچیدگی است.

در دنیای امروز آمریکایی ها سعی می کنند فرهنگ خودشان را حتی به اروپایی ها بقبولانند و از ساکنین اروپا شنیده ام که بر خلاف تصور ما حتی در اروپا نیز عده ی فراوانی هستند که در مقابل فرهنگ آمریکایی مقاومت می کنند و از آن متنفراند و در مقابل آن ، فرهنگ بومی خودشان را تبلیغ می کنند.

در کشور ما نیز همین داستان به گونه ی دیگری وجود دارد. فرهنگ مرسوم در مراکز استان ها یا فرهنگ خاص پایتخت یا فرهنگ شهرنشینی هر کدام به نوبه ی خودشان فرهنگ های مجاور و رقیب و ضعیف تر را مورد هجوم و نابودی قرار داده اند و بین طرفداران هر کدام ، جنگ فرهنگی به گونه ای برقرار است.

اینکه مردم خطه ای دقیق و ریز بین باشند یا در بیانات و کلماتشان رک گویی کنند ، به فرهنگ آن خطه بر میگردد. ممکن است مردم سرزمینی به راحتی پشت کسی حرف بزنند اما در مقابلش سکوت اختیار کرده و لبخند بزنند.

اینکه من در سوال و پرسش های گذشته فقط اسلام را به عنوان فرهنگ معرفی کردم و معیار بافرهنگی و بی فرهنگی را اسلام و آداب و رسوم آن دانستم به این دلیل بود که میتوان با معیار قرار دادن اسلام اشتباهات فرهنگی هر تمدن و آداب و رسوم مناطق را معین و اندازه گیری و سپس اصلاح کرد چون تعالیم اسلام مطابق فطرت و مورد رضایت خداوند متعال است.

قابل اعتماد بودن از نظر بنده به معنای ایمان داشتن افراد به خداوند است. من فقط به کسی اعتماد میکنم و فقط کسی را معتمد خودم می دانم که ایمان به خداوند و اعتقاد به اسلام داشته باشد. البته این به این معنا نیست که اشخاص مومن مثلا زبانی نیش زننده ندارند یا زبانشان همیشه در کنترل عقلشان حرکت می کند. اشخاص مومن نیز کمبودها و مشکلات اخلاقی خاص خودشان را دارند و لازم است تحت نظارت یک استاد اخلاق به تربیت و اصلاح خود بپردازند اما به هر حال فرد مومن با تمام کم و کاستی های احتمالی اش قابل اعتماد تر از یک فرد کافر اما تحصیل کرده و با فرهنگ به معنی غربی آن است. فراموش نکنید که دایره ی کفر و تعریف کافر فقط شامل چشم آبی های انگلیسی نیست بلکه چه بسا یک ایرانی با فرهنگ و متمول اما روی گردان از خدا و غیر معتقد به اسلام نیز یک کافر باشد.

بعد از مسلم شدن ایمان در کسی ، اختلاف در آداب و رسوم و در یک اصطلاح اختلاف در اموری که از نظر شرع حساسیتی روی آنها نیست (که آن امور را به اسم مباح می باشیم) باید مورد بررسی قرار بگیرد. مانند نحوه ی تکریم و بزرگ داشت میهمان ، بی احترامی دانستن برخی کارها و دیگر امور که البته با پررنگ شدن اسلام و فرهنگ ناب آن در سبک زندگی افراد ، دیگر هیچ مشکلی در این زمینه در مقام عمل وجود نخواهد داشت. مشکل زمانی رخ می دهد که ایمان افراد یک ایمان سطحی و کم عمق باشد و سبک زندگی بومی افراد بر سبک زندگی اسلامی آنها بچربد و غلبه کند.

زمانی که از ملاک ایمان در ازدواج دم میزنیم مرادمان این است که کسی را انتخاب کنیم که اسلام را انتخاب کرده و می خواهد بر اساس آن زندگی کند. مومن کسی است که دین پدر و مادرش را بررسی کرده و خودش دوباره اسلام آورده است. مومن کسی است که اگر حکومتی دینی در کشورش حاکم نبود باز در نحوه ی رفتار او و عملش به اسلام تفاوتی حاصل نمی شد و رفتارش درون مرزهای کشور با بیرون از مرزهای کشور یک مدل کلی و دقیق را دنبال کند.

 با قوت گرفتن ایمان و شناخت بهتر از اسلام ، فرهنگ های رقیب در دل افراد رنگ می بازد و افراد عاشق سبک زندگی اسلامی می شوند. اختلاف فرهنگی بین زوجین با هم معنا قرار دادن فرهنگ و اسلام ، معنای خطرناکی دارد چرا که به معنای اختلاف در دین و مسلک و سبک زندگی است اما اگر فرهنگ را به معنی آداب و رسوم محلی و منطقه ای بدانیم میتوان گفت اختلاف در فرهنگ یک امر عادی و زیبا در زندگی بشر است و جاذبه های خاص خودش را دارد مانند با نمک خوردن حلیم یا شکر زدن به آن. این بخش بستگی به علایق شخصی افراد دارد و از حوزه ی اندیشه و تفکر خارج است. 

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم