سلام
حرفاتون درسته ولی همه ی حقیقت نیست. ازدواج پر از مسولیت است که من شخصا ترجیح میدم مجرد بمونم ولی زیر بار این مسولیت نرم. چون میدونم چه مسولیت سنگینی هست و از عهده اش بر نمیام.
من فکر میکنم این آرامشی که میگید صرفا آرامش جنسی هست " که اونم قرآن برا مردا ذکر کردن" ولی در باقی مسایل ازدواج جز دردسر و گرفتاری و مشغولیت ذهن، چی داره؟!
--------------------------------------------------------------
سلام خداوند بر شما
حال که شما بخشی از حقیقت را برملا کردید و ناگفته هایی از دردسر و گرفتاری را به مردم اطلاع دادید خوب است صبر کنید و بخش دیگری از حقیقت را هم بشنوید چون دانستن حق مردم است و حقیقت پشت ابر نمی ماند:
ما در کشورمان بیشتر از ده میلیون دختر و پسر مجرد داریم. این ده میلیون جوان نه همگی عقیم اند و نه همگی یوسف. این ها انسان هایی جوان و سالم و بانشاط هستند که مثل اشتهای یک انسان گرسنه به غذا به ازدواج و جنس مخالف اشتها و میل دارند و البته همه از مسئولیت ها و سختی ها و دردسرهای تشکیل خانواده و ازدواج با خبرند. ازدواج در دوران ما به خاطر سنت های خودساخته بشر و مراسم های نابجا و اسراف ها و تفاخرها به یک آرزوی دست نیافتنی و دور برای بسیاری از جوانان تبدیل شده است.
شما که به دنبال حقیقت هستید و کشف کرده اید که ازدواج جز دردسر و گرفتاری و مشغولیت ذهن چیزی ندارد و راه تجرد و دوری از ازدواج را انتخاب کرده اید باید پاسخ بدهید که تکلیف نیازهای درونی این ده میلیون نفر، چیست؟ راستی آیا نیاز جنسی فقط نیاز مردان است؟ راستی اگر نیاز جنسی فقط برای مردان است چرا قران یک سوره از سور خود را به یوسف و داستان فرار آن ولی آسمانی از دست آن زن بی بند و بار و شهوت پرست اختصاص داد؟ و قرآن در کدام آیه گفته است که نیاز جنسی فقط برای مردان است و فقط مردان در سایه ازدواج و تشکیل خانواده به آرامش می رسند؟
آنچه شما کشف کرده اید دانسته های همه مردم کوچه و خیابان است. اگر شما هنرمند هستید بیایید برای این گره های بسته شده بر روی دست بشر و موانع ازدواج جوان ها نسخه عملی و قابل اجرا بدهید. مجرد ماندن و سرکوب نیازهای عاطفی و روحی و روانی و بدنی و جنسی که راه حل نیست بلکه پاک کردن صورت مساله است.
شما که مسلمان هستید با در نظر گرفتن تمام دردسرها و گرفتاری ها و مشغولیت های ذهنی حاصل از ازدواج فقط به خاطر دستور قرآن و عترت باید ازدواج کنید. کسی که لذت همسر و فرزند و آرامش های پی در پی آن را با پوست و گوشتش نچشیده است نفیا و اثباتا در مورد آنچه تاکنون نچشیده است نمیتواند اظهار نظر کند چون آن حقیقت را تجربه نکرده و مسیر تجربه برایش در این مساله مسدود است. بعد از ناامیدی از مسیر تجربه لاجرم باید به سوی چهار مسیر باقی مانده از راه های معرفت بشری رفت و آنها را در این مساله بررسی نمود.
ریاضیات، عقل و برهان، دل و عرفان و در آخر وحی و قرآن چهار مسیر معرفت بشری هستند که در کنار تجربه دانش های مختلف بشری را تولید کرده اند. و جالب این است که غیر از ریاضیات که در چنین گذاره هایی ساکت است هم برهان و هم عرفان و هم قرآن با هم متفق اند که بشر باید ازدواج کند و ازدواج برای بشر یک ضرورت است.
البته میدانم که به قول ضرب المثل قدمی پارسی گفته اند: گربه دستش به گوشت نمی رسه میگه بو میده!
--------------------------------------------------------------
هو العلیم
سلام خواهر نادیده ی خوبم. من میخوام یه کم مهربون تر پاسخت رو بدم اونم به عنوان فردی که سال گذشته همین روزها با این افکار دست و پنجه نرم می کرد.که البته باید تذکر بدم که این افکار وسوسه های شیطان است برای دوری ما از مسیر صحیح.
شاید برای مجردها گاهی ارضای نیاز جنسی در پس ازدواج زیاد بزرگ شده اون هم برای دختر خانم ها که قبل از ازدواج به اندازه آقاپسرها نیازش رو احساس نمی کنن.که البته جای شکر بسیار هم داره! و دیگر مسائل در حاشیه رفته.
ما دخترخانم هاوقتی مجرد هستیم گاهی اینطور فکر میکنیم که چرا باید همه آسایش و راحتی منزل پدر را با یک زندگی به مراتب سخت تر عوض کنیم و گاهی به زعم مان هم هیچ که به دست نمی آوریم بلکه تمام آنچه داریم اعم از آسایش , رفاه , آزادی وغیره را ازدست میدهیم , خب برای چه باید خودمان را به دردسر بیندازیم ؟! تازه با وجود دیدن طلاق های زیاد دوروبرمان هم مصمم تر میشویم در مجرد ماندن.
خود من از این فکرها به سراغم می آمد و الان هم زیاد دوروبرم می بینم.البته شیطان از راه های زیادی سراغ انسان می اید برای متقاعد کردنش برای مجرد ماندن , مثالهای دیگرش را هم در پست های دیگه گفتم مثل اینکه تا فلان مشکل اخلاقی م حل نشه نباید ازدواج کنم! و از این دست دلایل !
برای خود بنده تنها دلیل محکم برای ازدواج فقط یک چیز بود و آن اینکه ازدواج را با همه توصیفات وحشتناکی که ازش داشتم (و این توصیفات ساخته دست اطرافیان به کمک شیطان بود را ) مسیر بندگی خود می دیدم و فهمیده بودم خداوند اینطور میپسندد بنده اش را!!!!!!!
همین دلیل برای من کافی بود .و من فقط به این دلیل در مقابل همه وسوسه ها ایستادم تا ازدواج کنم و به لطف خدا فهمیدم که دیگران گاه چه ناجوانمردانه از ازدواج سخن میراندد. با تمام سختی زندگی متاهلی لذتی دارد که هیچ کس جز یک متاهل نمی فهمد. از لذت عبادت گرفته تا لذت لحظه لحظه زندگی...
سرعت رشد بعد از ازدواج چنان اوج میگیرد که گاه فکر می کنم اگر مجرد می ماندم شاید تا آخر عمر خیلی از این چیزها را کسب نکرده بودم.( البته دام های شیطان بعد از ازدواج کمتر نمیشود که حتما بیشتر می شود )حتی شاید کیفیت نماز تغییر نکند اما همین احساس که ثواب نمازم هفتاد برابر شده و این یعنی خداوند چقدر برای ازدواج و تشکیل خانواده اهمیت قائل است و من بنده حقیر خدا از او اطاعت کردم و به وعده ش اعتماد کردم لذت عبادت را صد چندان می کند.
اصلا این آرامش و لذت زندگی متاهلی را هیچ رقمه نمیشود توصیف کرد برای یک مجرد. ما گاه معنی و حکمت خیلی از دستورات خداوند را نمی فهمیم و گاه تا آخر عمر هم قرار نیست بفهمیم اما لذت اطاعت را می چشیم و همین برایمان کافی است.
دین خدا را با ازدواج تان محکم کنید و با ازدواجتان خداوند را یاری کنید تا خداوند یاری تان کند. جهان بینی مان را باید گاه تغییر دهیم. به وعده خدا اطمینان کنید. و فقط برای او کار کنید. پشیمان نمی شوید.