جوشکاری (198) راه محک زدن ایمان بانوان

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

-------------------------------------------------------------------------- https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif

سلام

در جوشكاري ها براي خانم ها راه هايي براي محك زدن ايمان خواستگار در جلسه خواستگاري معرفي كرديد.

ايمان خانم ها رو در جلسه خواستگاري چطور ميشه محك زد؟

 -------------------------------------------------------------------------- https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif

سلام خداوند بر شما

ایمان جنسیت بردار نیست و مرد و زن ندارد. هم زنان و هم مردان مخاطب خطاب آسمانی "امنوا" در قرآن هستند. در سراسر قرآن کریم ، ایمان و عمل صالح همراه هم آمده اند و محک ایمان در همه ی متون دینی توجه به واجبات الاهی و ترک محرمات و معاصی دانسته شده است.

زنان از آن جهت که مانند مردان مخاطب خطاب های عمومی خداوند هستند مانند مردان مکلف به انجام تمام دستورات عمومی اسلام مانند نماز و روزه و حج و خمس و زکات می باشند. اما بعد از خطاب های عمومی زنان تکالیف واجب دیگری نیز دارند که این تکالیف به عنوان احکام و تکالیف خاص بانوان شناخته می شود و انجام آن امور بر تمام بانوان لازم و ضروری است. در حقیقت از تمام واجبات و محرمات دین می تواند به عنوان سنگ محکی در باب تشخیص ایمان افراد استفاده کرد اما واجبات مخصوص بانوان (و به عنوان مثال حجاب که از سوی خداوند برای بانوان واجب گردیده است) می تواند سنگ محک قوی تری در شناخت ایمان آنها باشد.

زن مومن مسلمان ، درون مرزهای ایران و بیرون مرزهای ایران حجاب را به عنوان دژ محکمی برای ایمانش حفظ می کند و یک تار موی خودش را به عمد و برای جلوه گری و نمایش جلوی چشمان نامحرم ظاهر نمی کند. بنده قبول دارم که جایگاه حجاب در اسلام برای بسیاری از دختران و بانوان مسلمان کشورمان به خوبی تبیین نشده است و آنها به خاطر جهل یا بی خبری به جلوه گری و نمایش زیبایی ها مبادرت می کنند اما باید بدانیم بعد از دانستن جایگاه حجاب و ضرورت آن (که نشان از واجب بودن آن در اسلام است) حجاب به عنوان یک محک خوب برای ایمان نیز دانسته می شود.

اگر میخواهید ایمان دختری را محک بزنید میزان تقید او به حجاب را محک بزنید. برای چادر و یا دیگر انواع پوشش کامل بانوان که شامل تعریف حجاب می شوند قیمت بگذارید تا مشخص شود آیا حاضر است برای حفظ حجابش هزینه بدهد؟ هزینه دادن یعنی اینکه از چه امکاناتی حاضر است برای داشتن حجاب و پوشش اسلامی بی بهره شود و حجاب برای او چقدر قیمت و ارزش دارد؟ اگر مثل کشور فرانسه و ترکیه شرط ادامه ی تحصیل در دانشگاه کشف حجاب بود آیا حاضر است به خاطر حفظ حجاب و پوشش اسلامی ، قید تحصیلات دانشگاهی را بزند؟ آیا آن دختر ، بدون داشتن حجاب کامل از درب خانه اش بیرون می رود؟ و یا اینکه حجاب مثل پوست تنش شده و با اختیار خودش آن را انتخاب کرده است؟ واقعا به جواب این سوال برسید که این دختر آیا حجابش را خودش انتخاب کرده است یا حجاب را برایش انتخاب کرده اند؟ 

اگر نشانه های ایمان را در دل دختری پیدا کردید آن وقت می توانید حدس بزنید که آیا او طبق مقتضای ایمانش در تبعیت از شوهر (در اموری که خداوند تشخیص مصداق آن امور را به دست شوهر داده است) ، و سپس در اطاعت از همسر نیز طبق دستورات دین عمل خواهد کرد و نظر شوهر را بر نظر خودش (مثلا در خارج نشدن از خانه) ترجیح خواهد داد. حجاب یک محک و یک نشانه است و راهی برای شناخت ایمان افراد است اما مسلما به این معنا نیست که آن فرد با حجاب در تمام شئون انسانی و ایمانی دیگر ، نظیر اخلاق یا اعتقادات دارای نمره ی بالا باشد.

اگر ایمان به خدا در دل کسی نباشد دیگر از او نه حجاب و نه تبعیت از شوهر و نه امانت داری و نه پاک دامنی را انتظار نداشته باشید. ایمان درختی است که حجاب و تمکین و تبعیت از شوهر و امانت داری و پاک دامنی مومنانه ، میوه های شیرین آن درخت هستند. میوه هایی که با بیشتر و البته ناب شدن ایمان ، هر لحظه شیرین تر و خوش مزه تر می شوند. نوش جان!

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوشکاری (194) بصیرت سیاسی و انتخاب همسر

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوش کاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

راستى ما منتظر سنگ محك ايمان طرف مقابل هم هستيم. ميزان بصيرت براى شخص بنده ملاك خيلى مهمى است، كه به نظر خودم جداى از ايمان نيست ميزان معرفت هم همين طور! من عمل به احكام را صرفا براى بهشت خدا و فرار كردن از جهنمش نمى پسندم، من فردى را همتراز خودم ميبينم كه براى جلب محبت محبوب يعنى خالق بى انتها سربه عمل ميگذارد. همان طور كه اين پست ميخواست بگويد، من دنبال كسى ميگردم كه سوراخ سنبه هاى ضعف ايمان خودم را با او پر كنم تا ايمانم تكميل شود و زندگى و همسرى ام مصداق جهاد.

لطفا من را به رد كردن گزينه اى با اين فكر و خيالات متهم نكنيد، چون كه حكمت خدا دراين بوده كه فرد باايمانى(حتى با درجه پايينش) پيشنهاد سفت و محكمى به من نداده.
اين هم كه ميگويم حكمت. واقعا به اين رسيده ام،چون نه ايراد خاصى در خود و خانواده و محله ام موجود است و نه آنقدر بالا و دست نيافتنى هستم كه كسى جرأت دستيابى به من را نداشته باشد همه جا هم حضور دارم و افراد زيادى مرا ميشناسند.

 --------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند بر شما

ملاک های مرسوم و دست و پاگیر ازدواج کافی نبود بصیرت هم به آنها اضافه شد. عزیز من! جان من! یک مملکت با عظمت مثل کشور ما در تعریف و معیار و متر و روش اندازه گیری بصیرت متحیر مانده اند. همه خودشان را اهل بصیرت می دانند و حزب و جناح مقابلشان را بی بصیرت خطاب می کنند. آن وقت شما در این آب گل آلود میخواهید با متر خودتان خواستگارهای فلک برگشته را بصیرت سنجی هم بکنید؟

بصیرت چیست؟ آیا فحش دادن به فلان مسئول محترم و هتاکی به بهمان دلسوز نظام اسلامی و پرتاب کردن مهر و لنگه کفش به سمت افراد بصیرت است؟ آیا همه را ضد انقلاب دانستن و خودمان را شش دنگ انقلابی تصور کردن بصیرت است؟

روزی که همه ی صدر و ذیل مسئولین حکومت از شعار فرزند کمتر زندگی بهتر دم میزدند و همگان را به این سمت و سو ترغیب می کردند برخی از علمای اعلام و دلسوزان و زعمای شیعه درباره ی این کج روی اظهار نظر کردند و حتی در این باره کتاب نوشتند و خطر کنترل جمعیت را حداقل به خواص گوشزد کردند اما همین افراد بابصیرت دیروز و منحرفین امروز آنها را به مخالفت با ولایت فقیه متهم کردند! 

به عنوان یک دلسوز توصیه میکنم به این برچسب زنی ها و بداخلاقی ها نام بصیرت ندهید و با آرامش بیشتری به فعالیت سیاسی و اجتماعی و انقلابی تان ادامه بدهید و در این امور وارد نشوید و حساسیت های سیاسی و گرایش ها و گروه بندی ها را برای جایگاه خودش نگه دارید. ما قائل به جدایی دین و سیاست نیستیم و خدا را شکر می کنیم که مردم کشور ما سیاسی ترین مردم و یا از سیاسی ترین مردم دنیا هستند و از خرد و کلانشان تمام مسائل جهان اسلام و  اطراف را رصد می کنند و صاحب تحلیل هستند اما به نظرم نباید معیار انتخاب همسر را بصیرت آن هم به معنای مضحک و سخیف رایج در فضای سیاسی کشور معنا کنیم.

بصیرت از نظر ما همان معنای دقیقی است که در کلمات رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای ترجمه و تبیین شده است و ما در این جا در مقام بیان کلمات معظم له در شرح معنای دقیق بصیرت نیستیم. بصیرت در دوران ما اگر بخواهد تمثل و عینیت پیدا بکند به طور حتم به صورت شخص شخیص ولی فقیه و معمار کبیر انقلاب حضرت امام خمینی و سپس به صورت شخص و شخصیت حضرت امام خامنه ای ظهور خواهد کرد و ما در این مطلب ابدا شک نداریم.

اما آنچه باید امروز از شما بپرسم این است که آیا بصیرت در تمام افراد جامعه یکسان است؟ آیا خود مسئولین و دلسوزان نظام اسلامی نیز در همین معیار بصیرت مانند هم هستند؟ رکن رکین و معیار اصلی بصیرت ایمان به خدا و اسلام است. اهل ایمان با همان معنای دقیقی که به کرات به آن اشاره کرده ایم همه اهل بصیرت هستند. البته مقدار ایمان همگان برابر نیست و به همین خاطر میزان و مقدار بصیرت افراد نیز به صورت دقیق قابل اندازه گیری نیست. ما نه دستگاه ایمان سنج داریم و نه دستگاه بصیرت سنج. همان کارهایی که یک فرد مومن به اسلام ، طبق آموزه های اسلامی باید انجام دهد همان امور او را در امور سیاسی و حکومتی نیز کمک کرده و راه گشا خواهد بود. به عنوان مثال اصل تقلید از علمای زمان شناس دین ، همان محکی است که هم ایمان و هم بصیرت افراد را هم زمان محک می زند. این روزها ایام سالگرد پیروزی انقلاب عظیم اسلامی ایران است. اگر حفظ اسلام و انقلاب وحکومت اسلامی طبق نظر امام خمینی و امام خامنه ای و اکثر مراجع عظام تقلید از اوجب واجبات است که هست ، پس انسان بصیر انسان مومنی است که در راه انجام و تحقق و پابرجایی این واجب ترین حکم الاهی ، آمادگی فدای جان و مال و آبروی خودش را داشته باشد و از انجام هیچ عملی فروگزار نکند.

با این تعریف از بصیرت ، دیگر بصیرت ملاک جدیدی برای انتخاب همسر نیست و مقتضای بصیرت دقیقا همان چیزی است که ما از یک فرد مومن انتظار داریم چرا که مومن ترین افراد دقیقا باتقواترین و ذاکرترین و با بصیرت ترین افراد است. و با این نگاه می توان بصیرت را نتیجه ی عملی ایمان و تقوا دانست که در شخص با ایمان و متقی تجلی میکند: 

إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوا إِذا مَسَّهُم طائِفٌ مِنَ الشَّیطانِ تَذَكَّروا فَإِذا هُم مُبصِرونَ (سوره مباركه أعراف آیه۲۰۱)
پرهیزگاران هنگامی كه گرفتار وسوسه‌های شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و كیفر او) می‌افتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را می‌بینند و) ناگهان بینا و بصیر می‌گردند.

این معنا و این دیدگاه با معنای رایج بصیرت در میان اهالی سیاست و سایت های خبری و بداخلاقی های مرسوم و بدگمانی ها و بدکلامی های آنها فاصله ی بسیار دارد. مراقب باشید که بصیرت را به معنای غلط آن معنا نکنید تا از آسیب های احتمالی این تحلیل غلط لطمه نخورید.

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوشکاری (172) از مشکلات ازدواج با نخبه ها

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

سلام حاج آقا عزاداری های محرم و صفرتون قبول

شما رو به فاطمه زهرا (س) قسم میدم راهنماییم کنید! دارم دیوونه میشم. من یه دختر محجبه ، فوق لیسانس (از یک دانشگاه خوب و مهم تهران) دارای یه خانواده مذهبی و تقریباً مرفه هستم؛ ظاهرم هم معمولی رو به خوبه. خواستگاری دارم که شرایطش اینجوریه (تقریباً دو ماهه که خواستگارم هستند؛ البته بله برون هم انجام شده و یه جورایی نامزد محسوب میشیم):

فوق لیسانس ( از یک دانشگاه خوب و مهم تهران)، مومن و باتقوا و پاکدامن، خوش اخلاق و مهربون و صبور، خانواده بسیار متدین، باهوش و خلاق، شاغل در یک شرکت خوب (درآمد عالی) و بسیار خواهان من است. اما برای عقد کردن با او شک و دودلی دارم چون:

اولاً از چهره او خوشم نمیاد به نظرم قیافه قشنگی نداره؛ البته قد و هیکل او را خیلی پسندیده ام ولی قیافه اش رو دوست ندارم نه اینکه بگم حالم به هم میخوره ولی اصلاً خوشم نیامده (اینجور نیست که بگم به هیچ عنوان نمی تونم اون رو به عنوان همسرم بپذیرم ولی جذاب هم نیست) تیپ و لباس پوشیدنش رو هم دوست ندارم (البته گفته درستش میکنم و طبق سلیقه تو لباس می پوشم)

ثانیاً خانواده او از نظر وضعیت مالی و فرهنگی تفاوت های فاحشی با خانواده من دارند. خانواده من مرفه ترند. ضمناً خانواده او خیلی مذهبی تر از خانواده من هستند (البته در عمل به مستحبات با هم فرق داریم وگرنه خانواده من هم بسیار مذهبی هستند) از نظر مذهبی با خود او متفاوت نیستم. از نظر مالی هم با هم به توافق رسیده ایم که تلاشش رو بکنه که وضعیت مالی مناسبی برام فراهم بکنه و گفته که نمی خواد در سطح زندگی خانواده اش، زندگی کنه.  (از نظر خلق و خو و روحیات هم تا حد زیادی با هم به توافق رسیده ایم).

ثالثاً فکر می کنم آدم بی دست و پا و بی عرضه ایه. با هم رفتیم بیرون بعد از کلی گیج زدن، رفتیم به فست فود؛ فقط یه دونه پیتزا گرفته بود که واقعاً مایه تعجب بود بعدش هم سوار تاکسی شدیم و کنار اتوبان پیاده شدیم و بهم گفت بیا از گاردریل ها رد بشیم بریم اون رو خیابون که وقتی با تعجب بهش گفتم آخه اینجوری که نمیشه. بدون اینکه نظر من رو بپرسه تاکسی گرفت رفتیم چهارراه پارک وی. (حالا بماند که پول همراهش نبود و کرایه رو من حساب کردم و تازه کمی پول هم بهش دادم!) وقتی ازش پرسیدم چرا اومدیم اینجا؟ گفت مگه اینجا پارک وی نیست؟ پس پارکش کو؟! (فکر کرده بوده پارک وی، پارکه!)

تا حالا چهار بار رفتیم بیرون ولی هربار به نوعی از این رفتارها کرده (یه بار رفتیم بیرون؛ توی سرما دو سه ساعت منو نگه داشت و اصلاً نگفت بریم شام بخوریم (با وجود اینکه من ازش پرسیدم که شام خوردید یا نه؟! و حتی بهش گفتم که خیلی سردمه؛ آخه توی پارک بودیم). یه بار دیگه هم کلی منو چرخوند و به قول خودش دنبال یه جایی میگشت که مناسب ناهار خوردن باشه!. یه بار دیگه موقع خداحافظی با وجود اینکه من بهش گفتم خیلی حالم بده و سرم درد میکنه، حتی آژانس یا دربست یا حداقل تاکسی واسم نگرفت!!) کارایی میکنه که ازش بدم میاد فکر میکنم خیلی چلمن و بی عرضه است!

خانواده ام میگن این چیزا خیلی مهم نیست و درست میشه! چون خانواده شون خیلی اهل رفت و آمد نبودن آداب معاشرت بلد نیستن! خودت کم کم درستش میکنی! حالا کاملاً گیج و سردرگم شدم! نه میتونم بهش جواب منفی بدم نه جرات دارم جواب مثبت بدم! میترسم پشیمون بشم... یه جورایی توی ذهنم، شکسته! فکر میکنم چلمنه! خواهش می کنم راهنمایی کنید

با تشکر فراوان. التماس دعا

 --------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند بر شما

چند نکته خدمتتان تقدیم میکنم. امیدوارم که این هدیه ی دوران نامزدی را از جانب من بپذیرید:

چرا از پسری که تازه در قدم های اول تشکیل خانواده است انتظار رفتارهایی پخته و سنجیده مانند پدر محترمتان را دارید؟ رفتارهای دوران مجردی یا اوایل دوران نامزدی با رفتارهای دوران متاهلی و زندگی زناشویی کاملا متفاوت است. خصوصا برای افرادی که به علت هوش فوق العاده و سبک درس خواندن خاصشان کمی از جامعه و رفتارهای عادی مردم دور بوده اند. چه اشکالی دارد که کسی آدرس ها و مسیرهای تهران و نام اماکن خاص در پایتخت را نداند؟ ممنون می شوم اگر سوال شخصی مرا جواب بدهید که آیا واقعا پارک وی پارک نیست؟!!

 اگر با دیده ی تحقیر به انسان ها بنگریم و به اطرافیانمان به خاطر سبک زندگی خاصشان با نگاهی متفاوت نظر بیاندازیم مسلما از نگاه انسانی فاصله ی زیادی گرفته ایم. پژوهشگران و دانشمندان با مردم عادی کوچه و بازار تفاوت های زیادی دارند. پیشنهاد میکنم زندگی نامه ی دانشمند فیزیک آنیشتاین و یا فخر ایران زمین پروفسور حسابی را مطالعه کنید تا منظورم را خوب درک بکنید.

لباس گران پوشیدن یا بهتر بگویم تفاخر با قیمت و طراحی و دوخت لباس ، برای مردان علم بی معنا و مضحک است. مردان علم با فکرشان شناخته و معرفی می شوند نه با لباسشان. در جمعی که همه از قیمت طلا و دلار و ملک حرف میزنند دانشمندان حرف و کلام دیگری آن هم از سنخ دانش های روز دنیا دارند. نمی دانم چقدر در جمع دانشمندان بوده اید و تفاوت این دو نوع گفت وگوها را مشاهده کرده اید تا تفاوت این دو نوع الگوی رفتاری را خوب متوجه بشوید.

درگیری های فکری اهل علم با مسایل ذهنی اهل دنیا متفاوت است. میزان و واحد و مقدار غذا برای یک نفر متفاوت است. وسیله ی نقلیه ی مناسب هم در نظرشان لزوما مانند مردم نیست. نمی خواهم شما را از زندگی با دانشمندان و علما بترسانم اما می خواهم بگویم ذهن فعال و سبک زندگی متفاوتشان آنها را از مردم ممتاز میکند. کسی که در یک بعد از ابعاد زندگی بشری پیشرفت کرده و بر فراز قله ی دانش قرار گرفته است مسلما در ابعاد دیگر مانند عموم افراد جامعه نیست. این تک بعدی بودن با این که برای بسیاری از نخبگان نام آفرین بوده است اما در ابعاد اجتماعی و رفتاری مشکلات فراوانی برای آنها به وجود می آورد.

فرایند آشنا سازی نخبگان علمی حوزه و دانشگاه با اجتماعات بشری و رفتارهای مرسوم ، فرایندی جالب و در عین حال خنده دار است. این نیاز به تمرین و البته کمک شما دارد تا گام به گام به آنچه شما با آن انس گرفته اید (و البته لزوما صحیح هم نیست) نزدیک شوند. فقط شرطش این است که نگاه از بالا به پایین و برتری بینتان وجود نداشته باشد. زندگی زناشویی ، تعامل و داد و ستد فرهنگ ها هم هست. بالاخره دو انسان ، تفاوت های خواسته و ناخواسته ای نیز دارند که باید در تعامل صحیح به سمت نقطه ای مشترک نزدیک شوند.

گاهی در گام برداشتن و قدم زدن در پارک وی ! نیز سرعت قدم ها و مقدار گامها برابر نیست و بعد از طی فقط صد قدم ، چند متر بین عروس و داماد فاصله می افتد. معمولا قدم مردها سریع تر و مقدار گام شان بلند تر از بانوان است. من خودم هنوز که هنوز است نتوانسته ام سرعتم را با خانواده و دخترهایم تنظیم کنم. راه رفتن با یک خانم متشخص ، مرامی دارد که تا چند دفعه آن را امتحان نکرده باشید لم آن به دستتان نمی آید. نامزدتان را ملامت نکنید ؛ این اولین باری است که ایشان با یک خانم متشخص و باکلاس تهرانی ، به پارک وی می رود!

زندگی آینده ی شما یک زندگی متفاوت است با آنچه عموم مردم تجربه می کنند. این به معنی درست بودن یکی و غلط بودن دیگری نیست. مترهایتان متفاوت است و نمی توان یکی را غلط دانست. عموم کسانی که در یک چشم بر هم زدن یک پیتزای قارچ و گوشت را از روی نقشه جغرافیایی حذف می کنند ، نمی توانند تصور کنند که دو مرغ عاشق ، در یک شب زمستانی ، آن هم در دوران نامزدی چگونه با یک پیتزا سر کرده اند. فقط کافی است لحظه ای تصور کنید که بسیاری از خانواده های ایرانی و به تبع آنها فرزندانشان اهل سر زدن به فست فودها و رستوران های معروف نیستند!

تمام زیبایی و قشنگی دوره ی نامزدی به همین تفاوت ها و به همین گلایه هاست. فردا که بعد از ده سال زندگی مشترک ، نامه ی امروزتان را بخوانید فقط خنده ی حسرت روزهای قشنگ گذشته است که روی لبهایتان نمایان می شود ؛ چون ده سال بعد ، هم شوهرتان پارک وی را می شناسد و هم برای خریدن پیتزا سلیقه و میزان اشتهای شما را می داند. ده سال بعد دیگر موضوعی برای نوشتن و گله کردن ندارید چون به اندازه ی ده سال از سلایق هم و از سبک زندگی هم باخبر شده اید. ده سال بعد چون اتومبیل شخصی دارید دیگر پیش نمی آید که شوهرتان شما را سوار تاکسی گذری کند!!

مردهای جوان باید مدل زندگی کردن با یک بانوی امروزی را یاد بگیرند اما شما هم سعی نکنید این سادگی و یک رنگی را مفت و مجانی از دست بدهید یا ندانسته خرابش کنید. شوهرتان را همان طور که هست ، صرف نظر از لباس ها و اشتباهاتش بخواهید و سعی نکنید او را مجبور به ایفای نقشی کنید که نیست. ایفای نقش و بازیگری ، حتی اگر بازیگر از پس نقشش بربیاید ، صفا و گرمی زندگی های عادی و گرم ایرانی را ندارد. بگذارید او خودش باشد نه بازیگر نقشی که شما می خواهید و می پسندید. نگران لباس و طراحی و مدل و دوختشان نباشید چون عرض اند و قابل تغییر ؛ و فراموش نکنید که انسانیت انسان ابدا به لباس فاخر او نیست. انسانیت انسان به همان تعاریفی است که شما به راحتی در شوهرتان مشاهده کرده اید و در چند کلمه در ابتدای نامه تان برایم نوشتید.

لذت خنده را به تلخی اخم مبدل کردن ، و امروز را در حسرت آینده ی مطلوب از دست دادن ، هنر یک بانوی زیرک ایرانی نیست. اگر زیرک باشید در هر صحنه می توانید یک گام به جلو بردارید و بدون کمترین تحقیر و کلام خار کننده ، مدل رفتاری مورد نظرتان را به نامزدتان آموزش دهید. مسلما آموزش دادن چند رفتار اجتماعی خاص به یک دانشمند فرهیخته طبق آنچه که شما می پسندید کار سختی نیست ؛ به عنوان مثل پیشنهاد شام را شما بدهید و او را به رستوران مورد نظرتان دعوت کنید. غذای مورد علاقه ی خودتان را سفارش بدهید تا او با سلیقه شما آشنا شود. اگر برای رفت و آمد راحتتر ، نیاز به تاکسی دربست دارید کافی است این رفتار را چند بار به نمایش بگذارید تا او متوجه خواست و نیاز شما بشود و من بعد همین کار را برای راحتی بیشتر شما تکرار کند. اگر همسرتان فقط یک پیتزا سفارش داد شما میتوانید بعد از خوردن با میل و اشتهای همان یک پیتزا ، با خنده و روی خوش ، پیتزای دوم و سوم و چهارم را از او درخواست کنید! اگر کت و شلوار و پیراهنش را مناسب و زیبا نمی دانید می توانید در یک بعد از ظهر زمستانی به یک بوتیک شیک و بروز سری بزنید و لباس باب میل خودتان را با ناز و خنده تنش کنید. پول خرج کردن را یادش بدهید تا فقط نگران آینده های دور و خرجی بچه های قد و نیم قدتان نباشد!

فاصله ی انتخاب رفتارهای مناسب و خنده های دوران نامزدی با تند خویی و تحقیر همین چند کلمه است. هر دو باید یک قدم به آنچه باب میلتان است نزدیک شوید اما به نظرم شما بیشتر. پس تلاشتان را بیشتر کنید. حتما به آن زندگی رویایی خواهید رسید.

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوشکاری (166) زندگی یا ادامه تحصیل؟

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

سلام. وقت تون بخیر.

خواستگارم توی جلسه اول خواستگاری پذیرفته بودند که من ادامه تحصیل بدم البته درصورتی که خودم تشخیص بدم لطمه ای به زندگیمون نمی خوره. همچنین به من قول دادند که برای ادامه تحصیل اقدام کنند. اما پس از مدت کوتاه از طرف خانواده شون تاکید شد که ایشون به هیچ عنوان قصد ادامه تحصیل ندارند و من هم نباید به دنبال ادامه تحصیل باشم و خود ایشون هم هیچ مخالفتی با حرف خانواده شون نکردند. 

آیا این موضوع می تواند مصداق دروغ قبل از ازدواج باشد یا اینکه باید از این مسائل چشم پوشی کرد.

 --------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند بر شما

وقتی ازدواج سر می گیرد و زندگی مشترک آغاز می شود باید تمام حواسمان را جمع و جور کنیم تا خدای نکرده این پیوند آسمانی از هم گسسته نشود. اگر این خلف وعده ها در زمان تعیین شده جهت آشنایی دو خانواده رخ داده باشد مسلما باید در مورد هر کدام این موارد به بحث و گفت و گو نشست ؛ اما بعد از حرکت قطار متوقف کردنش خسارت فراوانی دارد.

واسطه های عاقل فامیل که درباره ی ضرورت وجودشان فراوان صحبت کرده ام و هر خانواده به فراخور خودش از این افراد تاثیرگذار کم و بیش بهره دارد در همین مواقع به درد می خورند. به جای قهر و دعوا کافی است خیلی آرام و حساب شده مشکلتان را با یکی از همین ریش سفیدهای خانواده مطرح کنید تا با مذاکره و یادآوری عهد و پیمان ها و گفتن دوباره ی قول و قرارها ، مساله به خوبی و خوشی تمام شود.

اما اگر به هر دلیل مشاهده کردید که طرف مقابلتان از ابتدا با ادامه ی تحصیل شما یا خودشان مخالف بوده و صرفا برای به دست آوردنتان و سر گرفتن ازدواج با شما ، با تحصیل یا هر امر دیگری آن هم قبل از ازدواج موافقت کرده است ، شما در مقابل خودتان دو راه عملی بیشتر ندارید:

راه اول : اصرار کردن بر ادامه ی تحصیل یا همان خواسته ی باطنی شخصی تان ؛ به همراه قبول کردن تمام توابع احتمالی آن و لو این اصرار و پافشاری پایه های زندگی نوپای شما را بلغزاند.

راه دوم: صرف نظر کردن از حق طبیعی و انسانی خودتان برای مدتی محدود ، صرفا برای تحکیم خانواده و سست نشدن بنیان پاک زناشویی ؛ تا در زمان مناسب خودش بتوانید به دنبال به دست آوردن و تحقق این خواسته ی مشروع و معهود خودتان باشید.

خانه رینگ بکس نیست و من هم مشاور حقوقی نیستم. بنده فکر میکنم راه های فراوانی برای مجاب کردن خواستگار یا شوهرتان برای ادامه تحصیل داشته باشید اما همیشه این جمله را در گوشه ی ذهنتان داشته باشید که: زندگی از تحصیل مهم تر است!

اگر برای کسی زندگی مشترک و آرامش ناشی از آن ، از تحصیل و کسب مدرک مهم تر باشد ، صد البته رفتارهایش بسیار حساب شده تر و دقیق تر از کسی می شود که هدف اول و با اولویت بیشترش را ، تحصیل قرار داده و زندگی برای او هدف دوم است.

من درباره ی تحصیلات عالیه بانوان متاهل در این مقام اظهار نظر نمی کنم بلکه می خواهم توجه شما را به هدف اول و دوم زندگی و یا همان اولویت های زندگی تان جلب کنم. باید بنشینیم و فکر کنیم که بین ازدواج و ادامه ی تحصیل و بین زندگی مشترک و ادامه ی تحصیل و بین فرزند دار شدن و ادامه ی تحصیل و بین کسب درآمد و کار در خارج از منزل و ادامه ی تحصیل چه نسبتی بر قرار است و ما با انتخاب هر کدام از این گزینه ها چه چیزی را به دست می آوریم و چه چیزهایی را از دست خواهیم داد.

مشکل عمده ی امروز جوانان ما این است که عموما در انتخابشان و در ازدواجشان ایمان اولویت اول نیست و از نبودن ایمان هیچ احساس کم بود نمی کنند و در سوی دیگر بجای ازدواج کردن و الاهی زندگی کردن و عبادت خدا را کردن ، تحصیل کردن و تفریح کردن و پول در آوردن را هدف قرار داده اند. تحصیل کردن نباید جای ازدواج به موقع را بگیرد. تفریح و خوشی دوران مجردی نباید مسیر رسیدن به زندگی مشترک را مسدود کند ، وکسب دنیا و درآمد نباید مانعی برای عبادت خداوند باشد. ما با تحصیل و تفریح و کسب درآمد مخالف نیستیم بلکه اولویت آنها را در جایگاه بعدی یک سبک زندگی سالم و الاهی می دانیم.

سبک زندگی به نظرم هنر مدیریت اولویت ها است. اولویت قرار دادن ازدواج و زندگی و عبادت به جای تحصیل و تفریح و درآمد.  

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوشکاری (162) تفاهم فرهنگی در ازدواج

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

سلام. وقت تون بخیر.

متن کتاب جوش کاری رو به طور کامل خوندم. در متن این کتاب تاکید زیادی به معیار قرار دادن ایمان شده که البته من خدا رو شکر می کنم که این کتاب رو سر راه من قرار داد. از شما هم خیلی ممنونم که همه سعی تون رو برای معرفی بهتر خدا به بنده هاش می کنید. اما هنوز چند سوال تو ذهنم هست که ممنون می شم جواب بدید. من در انتخابم مهم ترین معیارم رو ایمان فرد گرفته بودم. البته از میزان ایمان ایشون اطلاع زیادی نداشتم و همه افرادی که ازشون تحقیق کرده بودیم ایمان خانواده ایشون رو مورد تایید قرار داده بودند. گرچه پس از محرمیت من چیزی از ایشون ندیدم که خلاف با ایمان بودن شون باشه مگر چند چیز کوچک که طبیعه، هیچ انسانی کامل نیست.

اما الان سوال من اینه که اگر مرد با فرض با ایمان بودنش (براساس چیزی که ما در ظاهر می بینیم) توی مدت کوتاه بعد از محرمیت از ظاهر همسرش ایراد بگیره حتی در قالب شوخی، آیا می شه بهش اعتماد کرد؟ در واقع طبیعیه مردی که تا حالا هیچ زنی غیر خواهرها و مادرشون رو بدون حجاب ندیدن پس از برخورد با همسرش به جای دیدن زیبایی هایی که بالاخره هر زنی داره (حالا یا کم یا زیاد) اول ایرادهایی رو که بازهم هر شخصی در ظاهرش ممکنه داشته باشه رو ببینه. گرچه من معتقدم که برخوردهای ایشون شاید از اختلاف فرهنگی که بین ما بود ناشی می شد اما دوست دارم دیدگاه شما رو هم بدونم.

 --------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند بر شما

داستان فرهنگ در امر ازدواج مثنوی هفتاد من است که به این راحتی ها جمع و جور نمی شود. فراوان از دانشجوها می شنوم که تفاهم فرهنگی یکی از مهمترین ملاک های ازدواج و شروط برابری و کفویت در نزد آنها است. اما گرفتاری اینجاست که فرهنگ معنای دقیقی ندارد که بتوان آن را معیاری برای اندازه گیری این تفاهم ها قرار داد. از این رو اختلاف فرهنگی در ازدواج نیز همانند تفاهم فرهنگی دچار ابهام و پیچیدگی است.

در دنیای امروز آمریکایی ها سعی می کنند فرهنگ خودشان را حتی به اروپایی ها بقبولانند و از ساکنین اروپا شنیده ام که بر خلاف تصور ما حتی در اروپا نیز عده ی فراوانی هستند که در مقابل فرهنگ آمریکایی مقاومت می کنند و از آن متنفراند و در مقابل آن ، فرهنگ بومی خودشان را تبلیغ می کنند.

در کشور ما نیز همین داستان به گونه ی دیگری وجود دارد. فرهنگ مرسوم در مراکز استان ها یا فرهنگ خاص پایتخت یا فرهنگ شهرنشینی هر کدام به نوبه ی خودشان فرهنگ های مجاور و رقیب و ضعیف تر را مورد هجوم و نابودی قرار داده اند و بین طرفداران هر کدام ، جنگ فرهنگی به گونه ای برقرار است.

اینکه مردم خطه ای دقیق و ریز بین باشند یا در بیانات و کلماتشان رک گویی کنند ، به فرهنگ آن خطه بر میگردد. ممکن است مردم سرزمینی به راحتی پشت کسی حرف بزنند اما در مقابلش سکوت اختیار کرده و لبخند بزنند.

اینکه من در سوال و پرسش های گذشته فقط اسلام را به عنوان فرهنگ معرفی کردم و معیار بافرهنگی و بی فرهنگی را اسلام و آداب و رسوم آن دانستم به این دلیل بود که میتوان با معیار قرار دادن اسلام اشتباهات فرهنگی هر تمدن و آداب و رسوم مناطق را معین و اندازه گیری و سپس اصلاح کرد چون تعالیم اسلام مطابق فطرت و مورد رضایت خداوند متعال است.

قابل اعتماد بودن از نظر بنده به معنای ایمان داشتن افراد به خداوند است. من فقط به کسی اعتماد میکنم و فقط کسی را معتمد خودم می دانم که ایمان به خداوند و اعتقاد به اسلام داشته باشد. البته این به این معنا نیست که اشخاص مومن مثلا زبانی نیش زننده ندارند یا زبانشان همیشه در کنترل عقلشان حرکت می کند. اشخاص مومن نیز کمبودها و مشکلات اخلاقی خاص خودشان را دارند و لازم است تحت نظارت یک استاد اخلاق به تربیت و اصلاح خود بپردازند اما به هر حال فرد مومن با تمام کم و کاستی های احتمالی اش قابل اعتماد تر از یک فرد کافر اما تحصیل کرده و با فرهنگ به معنی غربی آن است. فراموش نکنید که دایره ی کفر و تعریف کافر فقط شامل چشم آبی های انگلیسی نیست بلکه چه بسا یک ایرانی با فرهنگ و متمول اما روی گردان از خدا و غیر معتقد به اسلام نیز یک کافر باشد.

بعد از مسلم شدن ایمان در کسی ، اختلاف در آداب و رسوم و در یک اصطلاح اختلاف در اموری که از نظر شرع حساسیتی روی آنها نیست (که آن امور را به اسم مباح می باشیم) باید مورد بررسی قرار بگیرد. مانند نحوه ی تکریم و بزرگ داشت میهمان ، بی احترامی دانستن برخی کارها و دیگر امور که البته با پررنگ شدن اسلام و فرهنگ ناب آن در سبک زندگی افراد ، دیگر هیچ مشکلی در این زمینه در مقام عمل وجود نخواهد داشت. مشکل زمانی رخ می دهد که ایمان افراد یک ایمان سطحی و کم عمق باشد و سبک زندگی بومی افراد بر سبک زندگی اسلامی آنها بچربد و غلبه کند.

زمانی که از ملاک ایمان در ازدواج دم میزنیم مرادمان این است که کسی را انتخاب کنیم که اسلام را انتخاب کرده و می خواهد بر اساس آن زندگی کند. مومن کسی است که دین پدر و مادرش را بررسی کرده و خودش دوباره اسلام آورده است. مومن کسی است که اگر حکومتی دینی در کشورش حاکم نبود باز در نحوه ی رفتار او و عملش به اسلام تفاوتی حاصل نمی شد و رفتارش درون مرزهای کشور با بیرون از مرزهای کشور یک مدل کلی و دقیق را دنبال کند.

 با قوت گرفتن ایمان و شناخت بهتر از اسلام ، فرهنگ های رقیب در دل افراد رنگ می بازد و افراد عاشق سبک زندگی اسلامی می شوند. اختلاف فرهنگی بین زوجین با هم معنا قرار دادن فرهنگ و اسلام ، معنای خطرناکی دارد چرا که به معنای اختلاف در دین و مسلک و سبک زندگی است اما اگر فرهنگ را به معنی آداب و رسوم محلی و منطقه ای بدانیم میتوان گفت اختلاف در فرهنگ یک امر عادی و زیبا در زندگی بشر است و جاذبه های خاص خودش را دارد مانند با نمک خوردن حلیم یا شکر زدن به آن. این بخش بستگی به علایق شخصی افراد دارد و از حوزه ی اندیشه و تفکر خارج است. 

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوشکاری (161) هنر انتخاب خوب الفاظ در زندگی

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------


با سلام و احترام.
اول صحبتم از شما خواهش دارم که اگر خواستید مطلب من رو برای اگاهی دیگران نشان دهید لطفا نامم نمایش داده نشود. ممنون.
حاج آقا من قسمتی از کتاب جوشکاری شما رو خوندم. شاید بهتر بود تا انتها می خوندم بعد پیام می گذاشتم اما طاقت نیاوردم خواستم باتون مشورت کنم.
من یه دختر 27 ساله و مجرد هستم. و شاید به قول شما از اون دخترایی که تا حالا خیلی خواستگار رو همین جوری رد کردم. اما واقعا توی این مدت مسائل مادی و ظاهری خیلی در نظرم کم رنگ بودن. تنها ملاک های ظاهری که برام مهم بودن این که قد آقا از من کوتاه تر نباشه ولی اینکه قد بلند باشن مهم نبوده. و نکته بعدی اینکه از نظر چهره در حد معمول و متعارف باشند.
مسئله ای که می خواستم در موردش باتون مشورت کنم ماجرای نامزدی 3 هفته ای بود که با یک اقا داشتم و خیلی زود به هم خورد شاید به خاطر اشتباهات خودم. اما واقعا هنوز هم نمی دونم من مقصر بودم یا اون اقا. من دو ساله که مدرک فوق لیسانسم رو از یکی از دانشگاه های تهران گرفتم. اخیرا یکی از اشنایان که ... زندگی می کنن فردی رو برای ازدواج معرفی کردند که دیپلم داشتن. تا این سن (30 سالگی) هنوز سربازی نرفته بودن و تازه دوران سربازی رو می گذروندن. و به طبع کار خاصی هم نداشتن. البته قبل از رفتن به سربازی درآمدی داشتن که من زیاد از نوعش مطلع نشدم. 
اما دلیل من با این همه اختلاف (محل زندگی، تحصیلات، کار و روحیات) فقط به دلیل تعریفی که از ایمان خودشون و خانواده شون شنیده بودم پذیرفتم. و ما محرم شدیم برای اشنایی بیشتر تا یک ماه بعد که عقد دائم ببندیم. اما در مدت سه هفته که ما با هم در ارتباط بودیم ایشون از ظاهر من ایراد گرفتن البته در قالب شوخی و صمیمیت (ایشون دارای پوست سفید و من دارای پوست سبزه ای هستم) و یا مثلا چرا پوستم زبره و نرم نیست. اینا باعث شد که من نتونم بهشون اعتماد کنم. و حتی چند بار در شرایط مختلف با شوخی مطرح کردند که مهریه من رو بدن و من برگردم خونه بابام در صورتی که من هنوز خونه پدرم زندگی می کردم. بعد این موضوع من مطرح کردم که حق طلاق می خواهم. راستش به قول خودم خواستم اگر روزی ظاهر من دل ایشون رو زد و خواستن سراغ همسر دیگه ای برن من بتونم ازشون جدا بشم.
همه این ماجراها توی 3 هفته اتفاق افتاد. بعد خانواده ایشون وارد ماجرا شدن و من متوجه شدم که تمام مسائلی که بین ما مو به مو برای خانواده شون مطرح کردن و این باعث شد من به کل اعتمادم رو در موردشون از دست بدم. و در نهایت جواب منفی دادم. همه این مسائل در کنار این موضوع بودن که من مطمئن بودم ایشون از نظر ایمانی خوب هستن گرچه در عمل شاید یه جاهایی مشکل هم وجود داشت. حالا می خوام بدونم که آیا اشتباه کردم؟ راستش بعد اون ماجرا خیلی عذاب وجدان گرفتم.

 --------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند بر شما

ظاهر آدم ها همیشه مانند هم نیست. گاهی یکی قد بلند و یکی کوتاه قامت است. گاهی یکی سفید منظر و یکی سبزه رو است. این تفاوت ها در اکثر موارد امری خدادادی و غیر اکتسابی است یعنی انسان ها در انتخاب این امور ظاهری نقش مستقیمی ندارند. خداوند عالم ماده را در اوج تنوع و تفاوت آفریده است و این تنوع نشان از قدرت و حکمت ازلی و ابدی او دارد.

این که زن و شوهر از تفاوت ها و شباهت هایشان حرف بزنند همیشه به معنی عیب جویی یا تحقیر دیگری نیست. همان طور که می دانید انسان ها در ذکاوت و هنر به کار گیری الفاظ و سخن وری نیز برابر نیستند. بسیار مشاهده کرده ایم که اطرافیانمان نتوانسته اند منظور خودشان را آن گونه که در دلشان می گذرد با ما در میان بگذارند. هنر انتخاب خوب الفاظ برای یک گفت و گوی صمیمی در همه ی افراد به نحو اعلی وجود ندارد. این هم از تفاوت هایی است که خداوند در میان آدمیان قرار داده است. امثال سعدی و حافظ هنرمندانی هستند که این عطیه ی خداوندی را در حد اعلایش استفاده کرده اند و به بهترین وجه شکر نعمت کرده اند.

اگر کسی این هنر را نداشت یا بهره ی کمتری از هنر انتخاب الفاظ برده بود ، این شما هستید که باید بتوانید با جملاتی نرم و عاطفی وکوتاه ، حرفتان را در دهانش بگذارید و او را به سمت صلاح و آرامش هدایت کنید. مثلا کافی بود بعد از مقایسه ی پوست سفید و سبزه یا نرم و خشک بگویید: ظاهر افراد یک امر خدادادی و غیر اکتسابی است و آدم ها در به دست آوردن آن هیچ تلاشی نکرده اند. مهم ایمان و اخلاق انسان هاست که البته من و تو با انتخاب و اختیار خودمان کسب کرده ایم!

بر مال و جمال خویشتن غره مشو

کان را به تبی برند و آن را به شبی

زیباترین انسان روی زمین هم اگر تب کند و مریض شود دیگر جمال و زیبایی دیروزش را ندارد. ثروت نیز همین حکم را دارد. ثروت یک نعمت خدادادی است که کسی نباید به خاطر داشتن مال و اموال فخر بفروشد. چه بسا بعد از یک حادثه ی شبانه با طلوع آفتاب صبح روز جدید دیگر از آن همه ثروت و مکنت خبری نباشد.

از طرف دیگر بدترین کاری که یک زن برای برهم زدن زندگی و اعتماد شوهرش می تواند انجام دهد گرفتن وکالت در طلاق و مطرح کردن چنین موضوعی آن هم در اولین روزهای زندگی شرعی است. درست است که خداوند به زن ها چنین امکانی را داده است و آنها با وکیل شدن در امر طلاق می توانند خود را از طرف شوهر طلاق بدهند اما مطرح کردن چنین حرفی مثل یک انفجار مهیب پایه های زندگی تازه ریشه دوانده را می لرزاند و به خطر می اندازد.

مردها دوست دارند مدیر و سرپرست زندگی باشند و خودشان را آقای خانه بدانند. اینکه پستچی اول صبح نامه ای به در خانه بیاورد و طلاق نامه را به دست شوهر بی خبر از همه جا بدهد بدترین اتفاقی است که می تواند برای یک مرد در طول زندگی اش بیافتد چرا که با توکیل و دادن وکالت در طلاق به زن ، دیگر دادگاه برای طلاق ندادن آنها بهانه ای نخواهد داشت. شما اگر طلاق هم بخواهید می توانید از صدها طریق این خواسته ی خودتان را اجرایی کنید و نیازی نیست که برای طلاق حق داشته باشید. این را فراموش نکنید که مردها با عقلانیت و دوراندیشی شان به این راحتی نه وکالت در طلاق به کسی می دهند و نه زنشان را طلاق می دهند. مرد یا ازدواج نمی کند و یا اگر ازدواج کند به این راحتی از نیازش و خواسته های زناشویی اش که البته فقط توسط همسرش برطرف می شود چشم پوشی نمی کند. 

علاوه بر این که حتی اگر مرد به دنبال همسر دیگری جز شما برود ، با طلاق گرفتن یک جانبه ی شما جا برای همسر دوم باز می شود و شما بدون مسابقه ، توپ و بازی را در اختیار رقیب قرار داده اید و ترک زمین کرده اید و بازی با نتیجه ی سه بر صفر و با اعلام داور به نتیجه خواهد رسید. حتی اگر همسر شما قصد ازدواج مجدد و یا ازدواج زمان دار داشته باشد ، کسی که باید زمین را ترک کنید مسلما شما نیستید. در حقیقت ترک کردن زمین مسابقه اساسا کار صحیحی نیست. زندگی زناشویی را نباید صفر و صدی نگاه کرد. درست است که با ورود همسر دوم اتفاقات تازه و جدیدی در روابط زوجین می افتد اما هر اتفاقی که بیافتد بهتر از طلاق و تنهایی و بی شوهری در سنین بالای عمر است. اگر این اتفاق قرار بود ده سال بعد بیافتد شما آن اتفاق احتمالی را بعد از سه هفته انجام دادید.

نمی دانم این چه فکر غلطی است که زن های کشور ما دارند و به مردها و شوهرهایشان اعلام می کنند که اگر خواستی ازدواج مجدد بکنی اول باید من را طلاق بدهی و بعد از نبودن من و طلاق دادنم حق پیدا میکنی که چنین جنایتی هولناکی انجام بدهی! یا مانند شما قبل از وقوع حادثه ، خودشان را به عزا می نشانند!

این که دلسوزان جامعه و مصلحان اجتماعی از آموزش ها و دوره های آموزشی قبل از ازدواج برای جوانان حرف می زنند دلیلش این است که با حرف های کودکانه ی خودشان دل نوعروسشان را نرنجانند و با مطرح کردن وکالت در طلاق وگرفتن این وکالت شوم ، اعتماد شوهرشان را نسبت به خودشان ویران نکنند.

باور کنید فرق زندگی خوب و بد و فرق بین زندگی های آرمانی با زندگی های جهنمی ، همین آموزش ها و همین سوال و جواب ها و همین جوشکاری ها و مشاوره هاست. درست است که شما اشتباه کرده اید و نتوانستید از فرصت گذشته خوب استفاده کنید اما باید این خاطره را عبرتی برای آینده کنید تا بتوانید در بزنگاه های پیش رو زبانتان را خوب بچرخانید و طبق صلاح خودتان و شوهرتان حرف بزنید. من از اشتباهات نامزدتان حرفی نمی زنم تا فراموش نکنیم که با برخورد عاقلانه و اخلاقی یکی از دو طرف ، زندگی به سمت صلاح و فلاح خواهد رفت و ما باید همیشه خودمان را مسئول بدانیم. حتی اگر شوهر من و نامزد من حرف نامربوطی به زبان بیاورد این من هستم که باید با زبانم آرامش کنم و بدون اشاره ی مستقیم ، او را به اشتباهش آگاه کرده و از تکرار اشتباه مجدد جلوگیری کنم.

کاش زن ها قدر نعمت های بی شماری که خداوند به آنها داده است را می دانستند! 

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوشکاری (158) طرح مشکلات خانواده با خواستگار

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------

سلام
من دختری 21 ساله,مذهبی چادری,دانشجوی کارشناسی و ظاهر الحمد لله زیبا. پدر و مادرم هم مومن و مقید هستند.
خواهری دارم که یک سال از خودم کوچکتر است, متاسفانه به دلیل هماهنگ نبودن با خانواده و دوستان بدی که از دوران تحصیل داشته وتاثیر پذیری شدید از اونها, دو سال هست که درگیر اعتیاد و روابط نامشروع شده .پدر و مادرم از هیچ اقدام مثبتی کوتاهی نمیکنند اما در حل این مشکل عاجز شدند. پدرم سالهاست بیماری جسمی دارند و مادرم هم یکساله دچار افسردگی شدید هستند و دارو مصرف میکنند. خواهرم تابحال چند بار در بیمارستان های مخصوص و مراکز ترک اعتیاد بستری شده اما بعد از مرخص شدن به هیچ وجه قابل کنترل نیست و بعد یکی دو ماه از خونه فرار میکنه. ظاهر موجهی هم نداره. به خاطر مشکل خواهرم ارتباطمون با اقوام بسیار کمه و تا الان کسی متوجه اعتیاد و فرار کردنش نشده.
من خواستگارهای زیادی دارم ولی دو مشکل اساسی سر راهم وجود داره: یکی اینکه حدودا هشت ماه قبل با یکی از خواستگارهام که از هر جهت باهم متناسب بودیم به مدت دو ماه نامزد شدم و برای شناخت بیشتر در اون مدت صیغه محرمیت با شرط حجاب بینمون خوانده شد که به خاطر مشکل خواهرم و مخالفت خانواده ایشون به هم خورد و فقط پدربزرگ و مادر بزرگم در جریان بودند.
الان نمیدونم این دو مساله رو به خواستگارهایم بعد از این مطرح کنم یا خیر چون چند مورد با فهمیدن این قضایا منصرف شدند.از طرفی هم تا الان سعی کردم خودم رو حفظ کنم و در برابر شرایط سخت مقاومت کردم این انصاف نیست که به خاطر اشتباهات خواهرم من مجازات بشم. خواهشا زود جوابمو بدین چون واقعا مستاصل شدم.لطفا پاسختون رو میل بزنید.
ممنون

 --------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند بر شما

روی اول سکه:

ازدواج وصلت دو خانواده است و فرزندان حاصل از این وصلت ، با برادران و خواهران مادر و پدرشان ، نسبت خونی و فامیلی خواهند داشت. اینکه کسی فکر بکند من در ازدواجم فقط با خود دختر یا خود پسر وصلت می کنم و کاری به مابقی خانواده ی او ندارم فکری کاملا غلط و به دور از واقعیت است. هر خانواده ای حق دارد که در انتخابش نهایت دقت را بکند تا ازدواج فرزندانش و سپس زندگی نوه هایش با حاشیه های ناخواسته مواجه نشود. خانواده ای که توانسته خانه و کاشانه خودش را از مواد مخدر یا ماهواره و روابط نامشروع حفظ کند و گلخانه ی خودش را به سامان برساند ، این حق طبیعی را خواهد داشت که برای انتخاب عروس و دامادش ، خانواده ای را انتخاب کنند که حداقل مانند خانواده ی خودشان یک دست و مومن باشند.

البته قبول دارم که تعداد خانواده های یک دست با فرزندانی همه مومن زیاد نیست ؛ اما به هر حال این حق برای خانواده های این چنینی محفوظ است که با دقت بیشتری به انتخاب عروس و داماد بپردازند. خواهر شما خواسته یا نخواسته خاله ی فرزندان شما خواهد بود و فرزندانش خاله زاده های آنها.

خانواده هایی که یک دست بودن فرزندان و تربیت صحیح همه آنها برایشان اهمیت فراوان دارد اگر با عدم صداقت شما هم مواجه شوند ، دیگر در نامناسب بودن شما برای ازدواج با فرزندانشان شک نخواهند کرد ؛ پس بهترین کار این است که با صداقت مشکلاتتان را با آن خانواده ها مطرح کنید.

روی دوم سکه:

زمانی که از ملاک بودن ایمان در انتخاب همسر حرف زدم با نمونه هایی مثل خانواده ی شما برخورد کرده بودم و می دانستم که وسواس در انتخاب همسر ، گرهی محکم بر دیگر گره های پیش روی جوانان در امر ازدواج است. به نظرم امروز پیدا کردن یک جوان مومن آن قدر سخت هست که نوبت به گزینش تمام افراد خانواده و فرزندانشان نرسد. توصیه می کنم عبارات ابتدایی این متن را فراموش کنید و گمان نکنید که نویسنده در زمان نوشتن جواب در عباراتش دچار تناقض گویی شده است. نسخه ی ابتدای متن یک نسخه ی عام و فراگیر نیست و نمی توان آن را برای همه توصیه کرد. البته حساسیت های آنچنانی ، سختی های اینچنینی مخصوص خودش را هم در پی خواهد داشت.

نکته ای که اکثر ما باید به آن توجه کنیم و آن را از نظر دور نداریم این است که مگر خانواده ی خودمان یک خانواده ی یک پارچه و یک دست است که انتظار وصلت با چنین خانواده هایی را داریم. برخی از ما برادرانی بی نماز یا خواهرانی بی حجاب و لاقید داریم و در فامیل دور و نزدیک ما دشمنان نظام مقدس اسلامی و دل بستگان به استکبار و نظام سلطه و در راس آنها آمریکا خواسته و یا ناخواسته وجود دارد.

خانواده ای که به مشکلاتی شبیه مشکل خانواده ی شما حساسیت دارد ، با مثل شمایی وصلت نخواهد کرد پس راه چاره این است که شما با صداقت کامل مشکلتان را با همه ی خواستگارهایتان مطرح کنید تا در نتیجه آن خانواده ای که می تواند با مشکلتان کنار بیاید و این مساله برای آنها حل شده است به شما جواب مثبت دهد. برای بسیاری از خانواده های پسر دار هم مانند مشکل خواهر شما وجود دارد و ما باید بتوانیم حساب افراد را از اطرافیانشان جدا کنیم.

به نظر بنده مشکل شما در جامعه ی امروز یک مشکل فراگیر و متاسفانه عادی و ساده است. فرزندان بسیاری از خانواده ها مانند جعبه ها و بسته های میوه که از میدان های میوه و تره بار تهیه می شوند دست چین شده و یک دست نیستند. پس به هیچ عنوان نگران نباشید. وظیفه ی شما در این مرحله حفظ تقوا در خودتان و در اطرافیانتان است و آلودگی اطرافیان هیچ ضرری به شما نخواهد زد. خداوند روزی هر کسی را برای او نازل خواهد کرد. آنچه ممکن است پای شما را بلغزاند این است که بخواهید زندگی خودتان را بر دروغ و مخفی کاری بنا نهید که من می دانم از دورغ فرسنگ ها فاصله دارید زیرا هیچ دلیل قانع کننده ای برای این کار نخواهید یافت.

در ضمن معنای محرمیت با شرط کردن حجاب بین عروس و داماد را اصلا متوجه نشدم. شرط کردن حجاب در عقد و محرمیت ، نقض غرض و خلاف مقتضای ذات عقد است. لطفا در مسائل فقهی دقت بیشتری بکنید و حتما به فتوای مرجع تقلیدتان مراجعه بفرمایید.

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوشکاری (156) وسواس در انتخاب همسر

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

--------------------------------------------------------------------------
سلام و عرض ادب.
من یه دخترم که با 27 سال سن، تا حالا موقعیت ازدواج نداشتم با اینکه تنها معیار من ایمان طرف مقابله ولی تا حالا کسی نبوده که این تنها معیار بنده رو داشته باشه. بگذریم. حتما من یکی باید از این طریق امتحان بشم (پناه بر خدا از شر شیطان و وسواس خناس در این امتحان بزرگ). من 2 تا سوال دارم. 
اول اینکه چرا خدا میگه ما همه رو زوج آفریدیم و در کنار همدیگر به آرامش می رسید! خب داریم می بینیم اطرافمون که خیلی از افراد مجردن و در سنین بالا. کاری به دیگران ندارم حداقل در مورد خودم یکی مطمئنم که تا حالا کسی رو خدا با این ویژگی برای بنده نفرستاده که بخوام عذاب وجدان بگیرم که چرا الکی (به خاطر قیافه، موقعیت شغلی، خانوادگی- فرهنگی یا هر چیز کوچیک و مسخره دیگه ای) ردش کردم. راستش من آدمی هستم که معیارم ایمانه که اونم در شرایط امروزی و آخرالزمانی امروز فقط در قبول ولایت فقیه و پیرو خط امام بودن (در صحنه عمل نه به زبان) میدونم که نمی تونم ازش کوتاه بیام. پس سرنوشت این افراد با حرفی که خدا خودش گفته در تناقضه؟!!! (بنده از صمیم قلب و یقین کامل ایمان دارم که در زندگی همه چیز به دست خداست به خصوص ازدواج). بعد از اون طرف میگه اونا که نمیتونن ازدواج کنن عفت پیشه کنن. خوب این نمی تونن رو هم خود خدا ایجاد کرده. پس چرا اینطوری میگه؟! چه بسا خیلی از مشاورها و حتی مذهبیاشم همینو میگن. 
بخدا اگه اینقدر این حرفها از این زاویه گفته نشن آدم اینقدر نگران ازدواج نکردنش نمیشه میگه خب امتحان الهیه و صبر میکنه. بعضی اوقات اینقدر این حرفهارو آدمای مذهبی میزنن که ادم فکر میکنه واقعا بدبخته و از زندگی هیچی ندارم که ازدواج نکردم ولی همین آدمای اطراف نمیگن شاید این امتحان طرفه. دوم اینکه چرا وقتی میخوان وظایف منتظران رو بیان کنن همیشه وظیفه زن آخرالزمانی رو در تربیت بچه و شوهر داری میدونن؟ بله منم میدونم که جهاد زن خوب شوهرداری یعنی حتی مادر خوب بودن نه بلکه زن خوب برای شوهر بودنه که برای زن جهاد حساب میشه. حالا تو اخرالزمان بنده و امثال من که ان شاالله وجود نداشته باشن کارشون سختتر میشه چون حتی این حرفام به درد ما نمیخوره (حرفی که طلاب و این عالمان دین از منتظر زن و تکالیف اون میگن) و خودمون باید بشینیم فکر کنیم مطالعه کنیم حلاجی کنیم که بفهمیم دختر خانمی در اخرالزمان چطوری میتونه یه منتظر واقعی باشه؟ حالا اینو بزارید کنار این مطالب که با ازدواج نصف دین کامل میشه و ثواب دو رکعت نماز متاهل چقدره و غیره، کلا این روایات و امتحان الهی و تکالیف زن بودن در آخرالزمان (البته از نوع مجرد) آدم رو سرگردون میکنه. 
انصافا ازدواج دخترا راحت نیست. چون باید اول انتخاب بشن نه اینکه انتخاب کنن ولی دست پسرا تو این قضیه بازه و راحت میتونن برن سراغ دختری که با شرایط اونا کنار بیاد.حداقل اینه که یه پسر مذهبی تا هر وقت که شده ازدواج میکنه ولی یه دختر نه و باید بشینه و خودش مطالعه کنه که وظیفه اخرالزمانیش چیه وقتی خیلی از علمای ما تکلیف زن منتظر رو فقط زن متاهل می بینن و فکر نمکینن که دخترای مجرد مذهبی هم داریم که والله به دنبال تکالیف آخرالزمانیشان هستند و اگر دچار خطایی بشن و یا دیر به آنچه که باید میرسن در این خطا و دیررسیدن خیلی از طلاب و علمای ما هم سهیمند!!!
ممنون میشم جواب سوال منو بدین.
لطفا در وبلاگ قرار دهید تا جواب جنابعالی را مطالعه نمایم

 --------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند برشما

اینکه خداوند موجودات زنده را زوج آفریده به این معنا نیست که حتما همه ی انسان ها همسری اختیار خواهند کرد و فرزنددار خواهند بود. خداوند موجودات زنده را جفت آفریده یعنی برای تکثیر و توالد نیاز به جنس مخالف دارند و از کنار هم قرار گرفتن نر و ماده فرزند متولد می شود. خداوند توالد و تناکح همه موجودات را بر اساس آموزشی خدادادی و غریزی بین مخلوقات خویش برقرار نموده و آنها به صورت خیلی عادی با هم در می آمیزند و بچه دار می شوند. اما بر خلاف همه ی موجودات زنده ی دیگر این انسان است که زندگی اش بر اساس یک قانون جامع الاهی و یک زندگی اجتماعی هدفمند قلم خورده تا نزاع ها و اختلافاتشان در مسیر صحیحی حل و فصل شود.

خداوند انسان را نیز مانند همه ی موجودات عالم جفت آفریده و برای آمیزش آنها و توالدشان قوانین حکیمانه و زیبایی وضع کرده است. تفاوت انسان با دیگر موجودات و مخلوقات خداوند این است که حرام و حلال در زندگی انسان حکمفرماست و انسان بر خلاف دیگر موجودات زنده موجودی عاقل و قانون مند و تکامل پذیر است. ازدواج دو گربه در گوشه خیابان نیازی به عقد نکاح و اجرای مراسم عقد و نکاح شرعی ندارد چون حیوانات مانند ما انسان ها مکلف نبوده یا اگر مکلف هستند ما از شرعیات آنان باخبر نیستیم.

این انسان است که باید قانون خدا را بداند و رعایت کند و حیات اخروی و سعادت خود را طبق این تعالیم نجات بخش تنظیم نماید. این که خداوند انسان ها را جفت آفریده است یعنی ای انسان من تو را جفت آفریدم پس تو خالقی حکیم داری و بدون حساب و گزاف آفریده نشده ای پس برای رسیدن به هدف نهایی ات و حفظ طهارت و پاکی و عقلانیتت باید قانون مرا که طبق سرشت آسمانی زمینی تو نوشته شده است متابعت نمایی. من راه را برای پیمودن تو آفریده و وضع و جعل کردم. اگر تو راه مرا تبعیت کنی آرامش دنیا و سعادت آخرت برای تو خواهد بود. اما اگر راه مرا تبعیت نکنی سختی های عالم ماده و عذاب عالم آخرت نصیب تو خواهد شد.

بسیاری از انسان نماها به تبع فرهنگ غالب مغرب زمین ، زندگی به روش گربه سانان را بر زندگی قانون مند ترجیح داده اند و هرج و مرج جنسی را در پیش گرفته اند و سعی در تبلیغ این روش در میان دیگر ملل دارند.  در حالی که طبق دستور خداوند مومنان باید خانواده را طبق قانونی آسمانی و محکم بنا نهند و از هرج و مرج جنسی دور باشند.

خداوند راه و چاه سعادت را برای بشر بیان کرد و از این به بعد این مومنان هستند که باید تاهل را بر تجرد و نظم را بر هرج و مرج و قانون را بر فساد ترجیح دهند. این که مومنان دست روی دست بگذارند و از خداوند بخواهند که تا برایشان گندم آرد شده از زمین برویاند نوعی تنبلی و کج فهمی در معارف الاهی است. خداوند انسان را مرد و زن آفرید تا در کنار هم آرامش یابند اما تا وصلتی بین این مردان و آن زنان صورت نپذیرد امر خداوند اجرا نشده است. درست است که حیای زن او را از پیش قدم شدن و اقدام مستقیم در ازدواج باز می دارد اما در مجموع ، نشستن و دست روی دست گذاشتن و حواله دادن همه ی امور به خداوند کاری غلط و به دور از حکمت است.

در بیانی دیگر می توان گفت تکوینیات و امور عینی و خارجی عالم ، به دست خالق و جاعل عوالم هستی است و این امور به مخلوقات واگذار نشده است. اما تشریعیات و دستورها و حلال و حرام ها از سمت خالق و جاعل هستی اعتبار شده و در این بخش این انسان ها هستند که با اراده خودشان باید تصمیم گیری کنند و کار در این امور به دست خود انسان هاست. مرد و زنی که به گناه با هم جمع می شوند نمی توانند گناه خود را به پای خالق هستی بنویسند و شمری که سر مقدس سیدالشهدا را جدا میکند نمی تواند عمل خبیث خود را مستقیما به خداوند نسبت داده و خود را از کرده اش بری کرده و خودش را در کرده اش مجبور شمرد.

ازدواج مثل همه ی دستورات شرعی خداوند باید توسط همه ی مکلفین اجرا و عمل شود و مرد و زن در این خطاب برابر هستند. انتخاب شوندگی بانوان آنان را از وظیفه ی خطیرشان در عمل به این امر الاهی باز نمی دارد. باور کنید اکثر مردان مجرد مومن در حسرت یافتن همسر مومنی چون خودشان سرگردان اند و آسان سازی شروط ازدواج و فرستادن واسطه های عاقل از طرف بانوان به سوی مردان مومنی که در جست و جوی همسری مومن هستند  می تواند این سنت حسنه را به نحو خوبی اجرا کند. 

از نظر بنده هیچ ایرادی ندارد که یک دختر مومن و منتظر واقعی با رعایت کامل حیای دینی و مذهبی ، یک ریش سفید و بزرگ تر و واسطه ی عاقلی در فامیل را از حال و روز خودش با خبر کند و از او برای فرستادن خواستگار و ازدواجش کمک بخواهد. تلاش برای ازدواج در میان دختران جوان همیشه همراه با ارتکاب حرام و به وسیله ی آرایش و جلوه گری نیست. ائمه ی جماعات و بزرگ ترهای فامیل و ریش سفیدان عاقل همیشه می توانند بهترین واسطه در امور خیر خصوصا ازدواج جوانان باشند.

حال اگر به هر دلیل ازدواج برای دختر مومنی میسر نشد و این بانوی مومنه از طرف مومنی خواستگاری نشد ، وظایف عمومی مومنان در آخرالزمان از عهده ی ایشان کنار نرفته و تمام دستورات عمومی شامل حال او خواهد بود. حسن تبعل و شوهر داری از آن جهت وظیفه زنان دانسته شده است که زوجه هستند اما از آن جهت که یک مومن آخرالزمانی هستند صرف نظر از جنسیتشان تمام وظایف محوله برای منتظران را مکلف خواهند بود. 

اگر در کتب مهدویت و نظایر آن نقش شوهرداری و تربیت فرزند را برای بانوان برجسته می کنند به این دلیل است که برای یک زن جوان هیچ وظیفه ای مثل شوهر داری یا تربیت فرزندان صالح دارای اولویت نیست. در مقام مرتب کردن وظایف منتظران ظهور ، نویسندگان مسلما اولویت اول را مورد تاکید بیشتری قرار می دهند تا مبادا کار بیرون از منزل یا تحصیلات عالیه یا کسب درآمد و دیگر اشتغالات ، زنان را از وظایف اصلی شان باز دارد. اما در صورت مهیا و فراهم نشدن مقدمات یک ازدواج خوب برای یک دختر مومن ، مسلما تکلیف اول که یک تکلیف خصوصی و با در نظر گرفتن نسبت زوجیت یا مادرشدن بود به صورت طبیعی از آن بانو ساقط شده ولی دیگر تکالیف منتظران ظهور که همانا تکالیف عمومی منتظران امام عصر است به قوت خودشان باقی خواهند ماند.

نکته آخر اینکه نباید در معنی کردن ایمان و پیدا کردن همسر مومن وسواس به خرج داد و به گونه ای سخت گیر شد که احدی از مردان روی زمین را هم رتبه و هم شان و کفو خود ندانست. بارها تذکر داده ایم که مساله ولایت فقیه به علت پیچیده بودن آن و مقدمات فراوانش نظیر پذیرش ولایت الله اولا و سپس ولایت رسول الله ثانیا و در آخر ولایت ائمه معصومین ثالثا ، که از سخت ترین مسائل و مباحث تفسیری و کلامی می باشد از طرف بسیاری از مردم به صورت صحیحش تصور نشده است. در مرحله ی آخر نیز هستند کسانی که اصل ولایت فقیه را پذیرفته اند ولی چه بسا در بحث مصداق خارجی دچار شبهات متعددی شده اند و در نهایت درک خوب و مطلوبی از این عنایت و لطف خداوندی به شیعیان در دوران غیبت ندارند.

من با شما در حقانیت نظریه ولایت فقیه و لزوم تبعیت بی چون و چرا از مصداق بحق مورد تایید مجلس محترم خبرگان در هر دوره و هر زمان ، هم رای و هم نظر هستم اما نمی پذیرم و لازم نمی دانم که لزوما همسرم هم باید مثل من در تمامی مسائل کلامی و این مساله ی خاص کلامی به این حد و اندازه از تحقیق رسیده باشد که بتواند معتقد به ولایت مطلقه فقیه باشد. قبل از مرحله ی پژوهش و تحقیق در یک مساله اعتقادی ، قبول داشتن و قبول نداشتن مساله ای ، صرفا یک تقلید عوامانه است و باد هواست. عوام اینگونه اند ؛ امروز با دیدن عکس کسی که دوستش دارند اشک میریزند و فردا با شنیدن یک شبهه شیطانی از رادیوهای بیگانه یا ماهواره ها ، به همان فرد ناسزا گویی می کنند.

من برای زندگی زناشویی ام و تربیت فرزندانم نیازمند همسر هستم و هر زن مومنه و شیعه ای می تواند این نقش را برای من ایفا کند. به همان ادله و براهینی که مدرک تحصیلی و قد و اندازه و سطح برخورداری از مواهب اقتصادی ، ملاک انتخاب همسر نبود و نیست ، شناخت دقیق و عالمانه از نظریه ولایت فقیه نیز در انتخاب همسر لازم و ضروری نیست.

ما در آخرالزمان هستیم و در آخرالزمان یافتن همسر و همراهی فقط با نمره ی قبولی ، بسیار سخت و دشوار است تا چه رسد به نمره های عالی.

انتخاب با شماست از ما و بر ما گفتن بود... 

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوشکاری (150) هدف مومن از ازدواج

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

-------------------------------------------------------------------------- 

در مورد اون قسمتی هم که فرمودید که افراد را معرفی کنم که چه شود، فکر میکنم در پاراگراف بعدی خودتان جواب را داده اید منظور من هم معرفی این گونه افراد بود که دوست ندارند با ملاکهای مادی انتخاب شوند و یا عده ای که در حسابهای مادی دیگران جا نمیشوند و حتی دیده نمی شوند با وجود داشتن فضیلتهای انسانی زیاد.

و با این جمله که (دختری که شرایط خانوادگی اش و سنش و تحصیلاتش و زیبایی اش تمام و کمال باشد ، نیازی به این مراکز و این معرفی ها ندارد) کاملا موافقم و اتفاقا همان پسرها و خانواده هایشان که جزو افراد دین دار و متدین جامعه هستند به دنبال چنین دخترانی هستند و حتی افراطی تر از بقیه ی افراد جامعه(البته طبق تجربه و دیده های من). و چنین افرادی حتی نیاز به مراجعه به شما ندارند و من به همه ی آنها اطمینان میدهم همان های که ظاهرا دین دارند حتی طلبه ها وخانواده هایشان به سراغشان خواهند آمد.
و از این جمله که فرمودید (اگر آن پیله های دست و پا گیر را پاره کرده اید خبرم کنید...) اگه منظورتون نویسنده ی سوال هست به لطف خدا و البته با پرداختن هزینه های فکری زیاد تا حد زیادی به قول شما آن افکار غلط را پاره کرده ام.
ولی واقعا این نگرانی درباره ی ازدواج رو هم برای خودم و هم برای تعداد زیادی از دوستانم که طبق شناخت من آنها هم اهل دین هستند دارم و فکر میکنم درباره ی اطاعت این امر آقا یعنی ازدیاد نسل یکی از مهم ترین کارها کمک به این گونه افراد برای ازدواج هست چرا که تعدادشون کم نیست البته تا دیر نشده.
ممنون میشم اگه شما بتونید کمکی کنید.

 -------------------------------------------------------------------------- 

سلام خداوند برشما

اگر سبک زندگی مورد نظر اسلام در میان ما مسلمانان پیاده و اجرا بشود انسان مسلمان در هر مرحله ، تکلیف خودش را خواهد فهمید و طبق وظیفه اش عمل خواهد کرد. اگر بنده در این گفت و گوها به کمترین مناسبتی بحث از ارزش اسلام و رفتار مناسب با سبک زندگی آن را مطرح می کنم و اعتقادات را پیش کشیده و سعی میکنم بحث ها را از ریشه حل بکنم به همین دلیل است که می خواهم خواننده ام نگاه عمیق تری به اسلام و معارف آن و خطر دوری از دستورات و اعتقادات آن داشته باشد.

اگر بنده سوال مجردها و متاهل ها را از هم جدا نمی کنم و سوال های پسرها و دخترها را کنار هم مطرح میکنم به این دلیل است که اعتقاد دارم مشکلات دوران تجرد از مشکلات دوران تاهل و مشکلات پسرها از مشکلات دخترها جدا نیستند و اساسا از یک سنخ هستند. دختر و پسر مومن ما باید در یک فضای اسلامی و اخلاق مدار خودشان  را و جنس مخالفشان را و مشکلات پیش روی دیگری را بشناسند و با فهم عمیق از اسلام و از دستورات خانوادگی و عاطفی و سلوکی اسلام ، قدم در این مسیر نورانی بگذارند و زندگی شان را طبق سبک زندگی مورد نظر اسلام طراحی کرده و پیش ببرند.

بحث از روزی و رزاقیت الاهی گاهی مشکل جوانان جویای همسر است و گاهی مشکل خانواده هایی که از فرزنددار شدن فرار می کنند و یا بدون فرزند اند یا تک فرزند. به نظرم کافی است این بحث ها یک بار برای جوان ما مطرح شود ، تا با حل شدن آن معضل ، در ذهن جوان در ادامه ی زندگی ، نه او از ازدواج باکی داشته باشد و نه از ازدیاد نسل.

جوانی که هنوز در ملاک های دست و پا گیر  انتخاب همسر از دیدگاه روان شناسی غربی گرفتار است طبیعی است که با امتداد همین مسیر غلط ، نتواند به توالد زیاد آن هم با حداقل شش یا هشت فرزند فکر کند. پسر جوانی که نمی تواند خودش را به جای خانواده های مومن و آبرومند دختردار بگذارد و هنوز کرامت اخلاقی خدامحور نیاموخته و با انسان معامله ی کالا می کند و آداب برخورد مومنانه با دیگران را نمی داند ، طبیعی است که خواستگاری را با حجره و چهارسوق بازار اشتباه بگیرد.

بعد از اعلام خطر مسئولان محترم کشور مبنی بر منفی شدن توالد در کشور ، به دوستان نزدیکم در دانشگاه ها که همگی به دنبال همسران مومن و ولایی می گردند و البته اهداف عالی کشور تاریخی ایران و نظام اسلامی حاکم در آن را دنبال می کنند گفتم: این بهترین فرصت برای مومنان واقعی است تا با یک سوال ساده به محک زدن ایمان افراد و خواستگارهایشان بپردازند. همین سوال ساده که بعد از تاکیدات رهبر معظم انقلاب و خطر پیر شدن جامعه در آینده نزدیک ، شما به چند فرزند در آینده خودتان فکر میکنید؟ نشان از صحت و فساد سبک زندگی فردی است که ادعای مسلمانی و تبعیت از ولایت فقیه و مراجع عظام تقلید دارد.

لازم نیست تبعیت از ولایت فقیه را در جلسه ی خواستگاری مطرح کنید بلکه همین سوال حتی اگر اولین و آخرین سوال شما باشد تمام حقایق مخفی و اعتقادی و سبک زندگی فرد مقابلتان را برایتان ظاهر کند.

از عللی که بنده کسی را برای ازدواج (جز به ندرت) معرفی نمی کنم این است که ریش و محاسن یا چادر مشکی را برای کسی نشانه ی ایمان نمی دانم و فراوان مشاهده کرده ام که افراد با ظاهری چنین آراسته و چنان مومن پسند از اولیات اسلام در اعتقادات و در رفتار ، فرسنگ ها فاصله دارند. اما هر کجا که از دو خانواده و فرزندانشان مطمئن شده ام و رفتارهای دینی و سبک زندگی شان را نزدیک به معیارها یافته ام ریش سفیدی کرده و می کنم.

نگران زمان ازدواجتان نباشید بلکه نگران ازدواج با کسی باشید که از ایمان و ولایت دم می زند اما به شش فرزند حتی فکر هم نمی کند. خودتان را برای آینده ای پر درد سر و البته پر نور آماده کنید. وظیفه ی ما ازدواج دادن همه ی این پسرها و دخترهای درون خیابان ها نیست. درست است که در فضای جذب ،آغوش ما برای همه باز است اما تا کسی سبک زندگی اسلام را از صفر تا صدش قبول نکند کاری از دست ما برای او بر نمی آید. ما وظیفه داریم صرفا مومنان را به هم برسانیم و ازدواج مومن با کافر را اساسا غلط می دانیم. غیر مومنی که سبک زندگی غربی را در پیش گرفته اگر دختر مومنی را هم به همسری خودش درآورد اگر بخواهد زندگی اش به سامان برسد چاره ای جز تغییر سبک زندگی شان به سمت صلاح نخواهند داشت.

هدف مومن از ازدواج ، توالد فرزند است و باید در این مسیر قدم بگذارد. و این قدم ها با کمتر از شش فرزند میسر نیست. ما حق نداریم اشتباه پدران و مادرانمان را تکرار کنیم و به سه یا چهار فرزند اکتفا نماییم. اگر مومن هستید و به دنبال همسر مومنی چون خودتان می گردید این محک جدی و لطیف را در خواستگاری فراموش نکنید. 

-------------------------------------------------------------------------- 

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوشکاری (149) ازدواج! روزی من یا در اختیار من؟

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوشکاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

-------------------------------------------------------------------------- 

سلام حاج آقای عالمی.

تشکر برای راهگشایی هاتون.

دختری که از یک خانواده ی معمولی و سنتی هست طبق تعریف خانوادش باید منتظر بشینه تا خواستگار براش بیاد, ولی خب ؛ میدونید که دیگه خواستگار اومدنی نیست باید بیاریمش و من اهل دوستیابی اینترنتی و خیابانی و... نیستم. خواستگارهایی هم که دارم فقط پول و مادیات براشون مهمه. اینا مهم اند اما مهمتر از اینا و اولویت اصلی داشتن روند زندگی پاک و با درصد کمتر خطا هست چراکه ما مسئول قیامت و حسابمون هستیم. اما چه کنم برای نیازم؟ من یک انسانم و طبیعتا خدا نیازهایی تو و وجودم گذاشته. سرکوب و اهمیت ندادن و فرار از تمام اسباب محرک منو سالها نگه داشته چون فکر میکردم ازدواج دست خداست و خدا هیچوقت منو بی روزی رها نمیکنه اما از سخنان شما متوجه شدم خود آدم هم باید یه تلاشی بکنه تا معرفی بشه. معرفی شدم. دونه پاشی حضور در اجتماعاتی که پسرهای خوب دارند ، توبه ، انابه ، دعا همه رو در حد توانم انجام دادم اما اما اما نشد.

ازدواج دست خود آدمه یا روزیه؟ اگه خدا روزی آدم را میده سالها امتحان پس دادن برای حفظ فروج از گناه و اسبابش کافی نیست؟ شاید ازدواج واسه ما شده جهاد. منتظر جوابتون هستم. یا علی.

 -------------------------------------------------------------------------- 

سلام خداوند برشما

یک انسان مسلمان طبق تعالیم نجات بخش اسلام ، تمام عالم وجود و تمام خیرات و برکات عالم را از خدا و به سوی خداوند می داند. بدن سالم و عقل اندیشه گر و دین راه نما همه و همه نعماتی هستند که خداوند به ما عطا کرده اما در کنار همه ی اینها خداوند یک نعمت دیگر نیز به انسان عطا کرده است که شاید بتوان گفت از بزرگ ترین نعمات خداست. خداوند انسان را مختار و اختیارگر و با اراده خلق کرده است. اگر انسان دارای اختیار نبود نمی توانست از نعمت دین اسلام و هدایت انبیاء استفاده کند. شرط استفاده از نعمات معنوی و راهی که پیامبران و امامان برای مردم آورده اند این است که انسان بتواند آزادانه این راه را مطالعه کند و آزادانه و در پی اختیار و اراده ای که خداوند به او داده و همین وجه تمایز انسان از دیگر موجودات عالم است ، راه کمال به سوی خداوند را با انتخاب و اختیار خودش طی کند.

اگر کسی از من بپرسد که شما علم و اراده و مشیت و خواست خداوند را با اراده و اختیار آزاد من چگونه جمع می کنید ؛ جواب خواهم داد که خداوند طبق علم و اراده و مشیت و خواستش مرا آزاد آفریده است. خداوند من را آزاد و مختار آفرید تا بتوانم راه سعادت و شقاوت را بشناسم و خودم با اختیار خودم این راه را انتخاب کرده و طی کنم و دقیقا به همین خاطر است که انسان در انتهای این مسیر و در عرصه قیامت لایق پاداش و جزا خواهد بود. چرا که انسان مجبور ، نه شایستگی نعمات بهشتی را خواهد داشت و نه شایستگی دوزخ و هاویه را.

همه خیرات و خوبی ها فقط از سوی خداوند به سوی عالمیان نازل می شود و سفره ی عالم هستی برای بهره برداری انسان از این سفره ی پهن است. نماز یک سفره ی معنوی گسترده است و مسلمانان هر کدام به فراخور فهمشان ، از این نعمت بهشتی بهره مند می شوند. حال به نظر شما کسی می تواند از خودش سوال بکند که آیا نماز دست خود آدم است یا روزیه؟ خداوند راه و چاه را تعلیم کرده و نماز را به عنوان راه صعود به آسمان و به مصابه یک آسانسور و بالابر در زمین قرار داده تا تشنگان آسمان سوارش شوند و به معراج برسند. بعد از تعلیم نماز این انسان مکلف است که باید وضو بسازد و به نماز بایستد. خداوند حول و قوه ی اقامه ی نماز را به همگان داده و از این پس اگر کسی بی نماز بماند نمی تواند جز خودش کسی را ملامت کند.

در داستان ارزاق مادی و شکمی هم می توان همین فرمول را پیاده کرد. خداوند باران را از آسمان نازل می کند و دانه ی همه گیاهان و میوه ها را درون آنها قرار داده است. کافی است انسان تنبلی و تن پروری را کنار بگذارد و به سد سازی پرداخته و با آب حاصل از آن کشاورزی کند و در نهایت بتواند شکم خودش و زن و بچه اش را سیر کند.

خداوند به همه ی جنبندگان عالم روزی می دهد اما رزاقیت الاهی در عالم مادی و در زمین (که به منزله ی زمین خالی و خاکی کشاورزی است) به این معنا نیست که مانند بهشت نیاز به تلاش نداشته باشد. امروز روز عمل است و هر حاصل و هر درو شدنی را باید از مسیر تلاش و عمل جست و جو کرد. این تلاش و عمل همان مسیری است که خواست خداوند از آن مسیر محقق می شود پس نباید کسی گمان کند که با نشستن و پا روی پا انداختن جیب کسی پر پول یا دل کسی پر نور می شود. معنویت هم بدون عمل صالح حاصل نمی شود. به همین دلیل است که افراد زیادی در حالی که میتوانند زیارت خانه خدا یا کربلای معلی را با بهترین وسایل ارتباطی مثل هواپیما درک کنند با پای پیاده عازم این سرزمین های مقدس می شوند تا شاید در این مسیر معنویت بیشتری را تحصیل کنند.

با دست روی دست گذاشتن هیچ روزی مادی ویا معنوی شامل کسی نمی شود اما دقیقا اینجا سوالی ایجاد می شود که اگر من بخواهم دست روی دست نگذارم و گرفتار تنبلی نشوم و به غلط منتظر نمانم تا خداوند نان آماده برای من نازل کند باید برای ازدواجم چکار بکنم؟

بسیاری از دختران جوان و البته پاکمان با یک ساده انگاری بچگانه ، شال و کلاه کردن و با بزک بیرون رفتن و دلبری کردن خیابانی را تنها راه به نتیجه رسیدن و خروج از بن بست مجرد ماندن و رسیدن به شناخت مناسب و سپس ازدواج می دانند. در حالی که مشکل ازدواج جوانان خصوصا دختران جوان و سپس مشکلات زناشویی متاهل ها در جامعه ی ما دقیقا ناشی از همین فضای مسموم و آلوده و ناشی از همین دلبری های خیابانی و بزک های شیطانی است به طوری که نه یک پسر جوان می تواند به جمع بندی و انتخاب ساده ای برسد و نه یک مرد متاهل می تواند به داشته اش قانع باشد.

راه صحیح تنها و تنها در تبعیت از فرامین اسلام است. بزک کردن و دلبری کردن شاید و شاید امروز مشکل دختر جوانی را حل کرده و پسری را به دامش بیاندازد اما همین دختر فردا شاهد به دام افتادن شوهرش در دام دیگری و دیگران خواهد بود. 

راه صحیح این است که من و شما بدون توجه به انحرافات اکثریت جامعه ، خودمان را از این مسیر جدا کنیم و مانند تمام مومنان حقیقی ، سبک زندگی اسلامی را پناه خودمان و خانواده مان قرار بدهیم. داستان حجاب و ضرورت آن دقیقا در همین نقطه و در چنین محملی اهمیت پیدا میکند و کاش دختر و زنی که حتی فقط یک تار مویش را بیرون می گذارد بداند که دانسته یا ندانسته چه دام مهلکی را برای انهدام یک خانواده مومن پهن کرده است. قدرت تخیل مردان از یک تار موی رنگ کرده چنان تصویر شیطانی مهلکی می سازند ، که خداوند نمایش یک تار موی زنان و دختران را برای نامحرم حرام دانسته است.

راه صحیح در مسلمانی و انجام فرامین اسلام است که در نتیجه ی آنها ، خانواده تحکیم شده و آرامش روانی و عاطفی و جنسی به خانه ها برمی گردد. 

راه صحیح آن است که دختر و پسر ، حیای جاهلانه را کنار بگذاریم و افراد عاقل و فهیم فامیل و محله و مسجد را به کمک بطلبیم و حرف دلمان را با آنها در میان بگذاریم تا دوباره روند ازدواج های سنتی با نظارت خانواده ها احیا شود.

راه صحیح آن است که بدون انجام حتی یک گناه مانند بی حجابی و تن آرایی و هم کلامی با نامحرم ، دقیقا طبق دستورات شرع مقدس عمل کرده و واسطه های عاقل و متدین را مجاب کنیم که می توانند برای صلاح فرزندان خودشان و فامیلشان و محله شان پیش قدم بشوند و برای وصلت جوانان و ازدواجشان قدم های مثبتی بردارند. 

راه صحیح آن است که بدانیم هر کاری که اسلام آن را در فقه اش و در احکامش نفی نکرده باشد و آن را گناه ندانسته باشد به معنی جواز شرع مقدس بوده و می توان از آن استفاده کرد. به هر اندازه که باید از گناه دوری کرد و آن را باید سم مهلک دانست ، به همان اندازه حلال خداوند جای جولان و استفاده است.

راه صحیح آن است که خداوند را همه کاره ی عالم بدانیم و با او و فرامینش ستیز نکنیم و حلال او را حلال و حرامش را حرام بدانیم و با بلند کردن دستانمان به سمت آسمان تمام مصالح خود و خانواده و آخرت و دنیایمان را از او بخواهیم.

راه صحیح آن است که امر به معروف و نهی از منکر را در تمام مراتبش اجرا کنیم ولو با نوشتن جوشکاری از طرف من و با انتشار آن از طرف شما. 

-------------------------------------------------------------------------- 

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم