جوش کاری (87)

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوش کاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

-------------------------------------------------------------------------
بسمه تعالی
سلام
حاجی
... دوست داشتم سوالی که در مورد اخباری گری و بحث شانه چوبی داشتم رو پاسخ بفرمایید. برام شبهه شده. و اینکه تکلیف ما الان چیه؟ سبک زندگی اسلامی رو از کجا استخراج کنیم اگر توجه کامل به سیره ائمه، اخباری گری است؟ (البته قبول دارم که اخباری گری است ولی چاره چیه؟ الگو کیست؟) چیکار باید کرد؟
--------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند بر برادر

امیدوارم کتاب اسلام و نیازهای زمان اثر استاد شهید مطهری را حداقل دوبار مطالعه کرده باشید. اگر دو بار آن را خوانده اید به نظرم ارزش سه باره خواندن را حتما دارد و بدانید این کار را خودم کرده ام.

برای مشخص شدن انواع و اقسام احکام و گزاره های دینی و نسبتشان با گذشت زمان و حال و روز ما به عنوان مکلف ، خلاصه ای خدمتتان عرض می کنم:

1- احکامی که مرور زمان آنها را پیر و فرسوده نمی کند. اسلام احکامی فرا زمانی و همیشگی دارد ، که فقها آنها را مشخص و به عموم مسلمانان اعلام می کنند. به طور مثال نماز و قصاص و حجاب از احکام فرا زمانی و همیشگی اسلام هستند.

2- دسته دوم آن دسته از احکام و دستورات هستند که برای شرایط خاص صادر شده اند و لزومی ندارد مردم به آن نوع خاص از دستورات در همه زمان ها به صرف اینکه پیامبر اکرم یا اهل البیت به آن عمل کرده اند عمل کنند. به عنوان مثال الاغ سوار شدن پیامبر اسلام و دوری ایشان از مرکب های فاخر سنتی است که امروز دلیلی بر تبعیت از آن به صورت دقیق وجود ندارد. بلکه می توان به تبعیت از آن نور الاهی از مرکبی ساده و متداول عموم استفاده کرد نه صرفا خود الاغ.

مرحوم استاد شهید مطهری بر روی این دو دسته از احکام تاکید می کنند و خواننده را به مرز بندی بین این دو دسته از احکام و سنت ها فرا می خوانند تا بتوانند برای امروز خود ، یک سبک زندگی زنده و ماندنی انتخاب کنند. این بحث دامنه وسیعی دارد و خواننده محترم می تواند برای کسب اطلاعات بیشتر در این بحث به کتاب اسلام و نیازهای زمان اثر استاد مطهری مراجعه کند.

اما همین بحث ساده در میان گروه های مسلمانان گرفتار افراط و تفریط شده و در دست هر گروه کلامی شکل و فرم خاصی پیدا کرده است:

الف: بسیاری از روشن فکران غرب زده همه احکام اسلام را به چوب مرور زمان می رانند و اسلام را دینی برای هزاره گذشته معرفی می کنند ؛ غافل از اینکه آیات قرآن ، ماموریت رسول اکرم را به سوی همه عالمیان می داند و قرآن کتاب اسلام را ، برای همه زمان ها و مکان ها معتبر می شمرد.

ب: از سوی دیگر متن گراها و اخباریان شیعه و در طرف دیگر سلفی های نا سنی ، که داعیه تبعیت از سلف صالح گذشته را دارند ، بدون در نظر گرفتن مرور زمان و تاثیر آن بر سنت ها می خواهند احکام و روایات را بدون دخیل کردن شرایط زمان اجرا کنند.

ما باید بدانیم که هر افراطی در برابر خودش تفریطی را به دنبال دارد. روزی به عنوان روشن فکری همه مظاهر دین و دین داری ، پوسیدنی و فرسوده و املی دانسته می شود و روزی در تقابل با آن طرز فکر ، لوله کشی آب سالم در شهرها را حرام می دانند چون باعث از بین رفتن ، و موضوع نداشتن احکام آب قلیل می شود!! یا روزی میکروفن را و امروز رایتل را حرام می دانند چون از غرب آمده است و مفسده ی غالب دارد!

تشخیص موضوع همیشه بر عهده مکلف است و غلبه ی استفاده از یک دستگاه در حرام یا حلال را ، مکلفین مشخص می کنند نه علما و مافیای دولتی و خصوصی تلفن همراه ؛ اما به هر حال امروز در مقام عمل بهتر است احتیاط کرده و از ترس جاهلان متهتک سکوت کنیم و استفاده نکنیم !!!

باور کنید بارها در شب نشین های طلبگی و هیئات طلاب ، شاهد تعجب و خنده طلاب فاضل به این گونه فتاوا بوده ام. باور کنید کسانی را از مومنین می شناسم که هنوز که هنوز است گوجه فرنگی نمی خورند و با چشم بد بینی به آن می نگرند چون فرنگی است! باور کنید امروز خانواده های مومنی را می شناسم که بعد از دیدن فیلم های استاد و دکتر محترم آقای روازاده از آن طرف بام افتاده اند و دیگر برای مهمانی خانه کسی نمی روند و اگر بروند غذا نمی خوردند چون به جای روغن طبیعی کنجد از روغن مایع و جامد کارخانه ای در غذا استفاده کرده اند!

از طرف غرب زده و منکران طب اسلامی و سنتی و آداب اسلامی برای سلامتی مثال نمی زنم که شما خوب مطلع هستید.فقط هین قدر بدانید که حدود چهارده هزار حدیث طبی در نظر این اقایان بی فایده و نسخه های شخصی است و برای امروز مردم راه گشا نیست. امروز مافیای بین المللی دارو نمی خواهد و دوست ندارد طب اسلامی اهل البیت و سنتی و ایرانی بوعلی در قانون رایج شود چون نان خوردنشان در چپاول کردن جیب مردم به اسم پزشکی مدرن است.

اما راه چاره:

راه چاره در این است که مسلمان شویم. باید دوباره به سوی اسلام باز گردیم و دست از افراط و تفریط برداریم. اسلام شناسان واقعی سنت های عملیاتی پیامبر و اهل بیت ایشان را جمع اوری کرده اند و برای عمل کردن خودشان دسته بندی کرده اند و خوش بختانه این آثار چاپ شده است. به عنوان نمونه علامه طباطبایی کتاب شریف سنن النبی را برای عمل کردن خودشان نوشتند و امروز چاپ شده و به دست ما رسیده است.

دانشنامه احادیث پزشکی اثر آیت الله محمد محمدی ری شهری چاپ شده است که در بر دارنده بیش از هزار حدیث ناب در مورد غذاها و افعال و کردار مومنان است.

در سال گذشته اثر گران سنگ علامه و مفسر کبیر قرآن حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی به نام مفاتیح الحیات که با استقبال فراوانی مواجه شد نیز می تواند به شناخت شما نسبت به احادیث و لب اسلام ناب کمک کند.

راه چاره در این است که به جای انتخاب موردی و سلیقه ای احادیث ، هر چه دستور است و از فیلتر علمای ربانی زمان شناس امروز گذشته و چاپ شده است را عمل کنیم. این کار ما را از اخباری گری صرف و از طرف دیگر از غرب زدگی دور می کند:

اگر در حدیث مرغ خوک پرنده هاست تا می توانیم مرغ نخوریم تا زندگی مرغانه نداشته باشیم. خوک پرنده ها بعد از گذشت هزار سال هنوز خوک است!

اگر گوشت گاو مرض است و شیرش دواست اما گوشت گوسفند دوا و شیرش مرض است ، همین گونه عمل کنیم.

اگر پیامبر مکرم اسلام ماه شعبان را به عبادت شبانه و روزه می گذرانده ما نیز همین کار را بکنیم تا سبک زندگی ما شبیه مولایمان باشد. عمل او نیز مثل کلامش وحی بود. او بدون دلیل کار خاصی را انجام نمی داد.

در بعد جسماني سالم ترین افراد در دنیای امروز افرادی هستند که بیشترین شباهت را به پیامبر مکرم اسلام دارند حتی اگر مثل یهودی های لندن ، به او ایمان نداشته باشند اما چون از چوب مسواک مخصوص او استفاده می کنند سالم تر اند ؛ اما همان یهودی ها "ارال بی" را به من و شما می فروشند!

راه چاره این است که در اعتقاد و عمل مسلمان شویم!

جمع بندی:

اخباری گری ، هر مراجعه به حدیثی نیست.

اخباری گری به عنوان یک مکتب فکری ، کارش را با نفی عقل و دلیل عقلی پیش برد. چسبیدن به پوسته دین و ظواهر آیات و روایات و در عوض رها کردن ادله عقلی و لب آنها.

لذا اخباری ها صد تا دلیل عقلی را با نیم خط حدیث بدون سند عوض نمی کنند.

منظور من این است که باید به سیره رسول خدا بر گردیم
پس:
اولا سیره پیامبر اکرم را هر چه هست کشف کنیم
ثانیا در درون سیره عناصر ثابت و عناصر متغیر را کشف کنیم
ثالثا به بهانه تجدد همه سنن را نفی نکنیم
رابعا به بهانه سنت بودن همه آنچه رسیده را (حتی عناصر زمان دار را) دربستی نپذیریم
کل کلام بنده همین ها بود
مصادیق ، بحث صغروی و جزیی هستند و قابل مناقشه. البته در همان موارد هم آماده به ادامه بحث هستم اما در جای خودش.

--------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

جوش کاری (86)

پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوش کاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

-------------------------------------------------------------------------

بسمه تعالی
سلام حاجی خیلی خوب گفتی، الحق و الانصاف حق مطلب ادا شد.

یه سوال، انتظار پسران از دختران و علی الخصوص دختران از خواستگارانشان چه درجه ای از ایمان باشد؟ تا کی دختران منتظر باشند تا مومنی با درجه بالا برسد؟ و در مقابل پسران چقدر بگردند تا دختری با درجه بالای ایمان گیرشان بیاید؟ حدود و ثغور این مطلب کجاست؟ آیا کفویت ایمانی باید با حساسیت دنبال شود؟

اگر کسی عامل به وظایف شرعیه بود اما فسق های رایج مثل تراشیدن صورت یا عدم رعایت کامل حجاب و استماع موسیقی حرام را به دلایل مختلف مرتکب میشود ، اما اینها را خلاف می داند یا اگر بداند حرام است ،  خلاف خواهد دانست و معتقد به تقلید و رساله عملیه است و امید است که در آینده به دلایل این روحیات موفق به ترک این معصیات شود ، آیا باز هم باید منتظر خواستگار بهتر بود؟ یا باید چنین دختری را رها کرد و به دنبال دختر دیگری گشت ؟ یا نه باید بله را گفت و عمری پایبند چنین شخصی شد؟
------------------------------------------------------------------------------------------

سم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم

تناقضاتی بین فرمایش های شما و حاج آقا پناهیان بود. شما می فرمایید که نمره ی هیچ کس بیست نیست یا کم هستند افرادی که نمره شان بیست است و هیچ کس کامل نیست بنابراین نباید سخت گیری کرد و کافی است فرد ایمان داشته باشد.

اما اختلافات فرهنگی و فرهنگ شهرها، سطح دینداری افراد و ... را تقریبا رویش مانور نداده اید یا اگر هم نوشته اید، هنوز بنده فرصت نکرده ام مطالعه کنم. ولی مثلا یک نفر که ساکن کلان شهر است با کسی که در شهر کوچک زندگی کرده است، ممکن است به مشکل بربخورند و ...

------------------------------------------------------------------------------------------

سلام خداوند برشما

به نظرم بهتر است دنبال کسی مثل خودتان بگردید نه دنبال کسی با ایمان بالا. مفاهیم بالا و پایین مفاهیم نسبی هستند و با مقابلشان فهمیده می شوند. زندگی زیبا ، زندگی دو نفر مثل هم است. 

از نظر من اصل ایمان داشتن مهم است اما خوب نیست به خاطر درجه ایمان زیر میز بزنیم و سخت گیری کنیم. ما دستگاه ایمان سنج نداریم و فقط میتوانیم به ظواهر اکتفا کنیم. ظاهر هم همین اعمال صالح و انجام مناسک دینی است چون اعمال صالح میوه درخت ایمان هستند.

وقتی بنده تاکید بر ایمان می کنم و ملاک های مادی را بی اعتبار معرفی میکنم دوست ندارم خوانندگان محترم همان سخت گیری های مرسوم را در ایمان اعمال کنند و ذره بین ایمان سنج خودشان را در این بخش فعال کنند. تاکید بر ایمان یعنی اینکه زندگی زناشویی خیلی راحت تر از این حرف ها باید شکل بگیرد و ما بدون دلیل سخت گیر شده ایم.

دیروز در مستند تبلیغاتی یکی از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری یک خانم مسن تمام ناراحتی اش از گرانی و بی کاری و دیگر مشکلات جامعه را با این جمله به نامزد مورد علاقه اش گفت که: پسرم را چگونه بدون حلقه داماد کنم؟ جواب من این است که راه حلش خیلی ساده است: بدون حلقه دامادش کنید ؛ یا با یک انگشتر ساده ؛ حتی بدون انگشتر ؛ به همین سادگی. من خودم به جای حلقه فقط یک انگشتر نقره خریدم. ما پیله ای به دور خودمان پیچیده ایم که قدرت پاره کردنش را نداریم.

ازدواج خودش سخت نشده است. ما سختش کرده ایم. با همین نگاه های ذره بینی ؛ یک روز به مادیات و یک روز به ایمان.

درست است که ایمان مراتب دارد و هیچ دو نفری نه در اثر انگشت و نه در مراحل ایمان مثل هم نیستند اما من نوعی باید به دنبال همسر بگردم و همسر یعنی کسی که برای من نقش خاص زناشویی را بازی کند. اما چون قرار است این ازدواج منجر به تولد و توالد شود لذا پای ایمان وسط می آید. در ازدواج زمان دار که ابدا این حرف ها نیست. در ازدواج زمان دار به خاطر کوتاهی و انقطاع آن دو طرف به دنبال نقش خاص زناشویی هستند و تمام. لذا ازدواج زمان دار با اهل کتاب را اجازه داده اند.

ما در آخرالزمان هستیم. همین که کسی ایمان داشته باشد ازرشمند ترین دارایی این زمان را دارد. و البته ایمان با عمل صالح گره خورده است.

مومن هم مرتکب به گناه می شود اما روال اصلی زندگی اش گناه و بی ایمانی نیست. باور کنید شیطان برای عموم کافران و جمهور مردم حتی وقت صرف نمی کند. آنها نزده برایش عربی میرقصند. تمام وقت شیطان صرف مومنان می شود. یک نگاه به جامعه شیعی بیاندازید متوجه منظورم می شوید. شیطان برای تک تک بچه های ما برنامه دارد و هر روز برای با خدا نبودنشان پول خرج می کند.

مبادا با این کلمات من عجول شوید و چشمانتان را بر روی معایب هر خواستگاری ببندید اما بدانید مومن اگر مومن باشد روزی گناه را ترک می کند. روزی ولایت اهل البیت او را زلال می کند. شرط اصلی ایمان است و نه اعمال صالح اما بدون ایمان ، می تواند کسی را سعادت مند کند ؛ و نه گناهان روزمره یک مومنی او را حتما عاقب به شر می کند.

فقط یک خطر هست و آن اینکه ارتکاب معاصی روح ایمانی کسی را آلوده کنند و خبائث و آلودگی ها ، کفر را در او مستقر کنند. ثم کان عاقبت الذین اسائوا السوئا ان کذبوا بایات الله: نهایت گناه کاری این است که آیات روشن الاهی را تکذیب می کنند و کافر می شوند.

داستان نمره دادن هم همین طور است. نمره در آخرت ، با ملاک قرار دادن مولانا امیرالمومنین علی بن ابیطالب داده می شود. امیرالمومنین بیشترین نمره بشریت در کلاس درس پیامبر اعظم است و بقیه را با او می سنجند. وقتی افراد را با مولانا امیرالمومنین بسنجید و وقتی آخرت باطن همین دنیا باشد یعنی جز معصومین چهارده گانه ، نمره بیستی نداریم. بعد از فاطمه زهرا سلام الله علیها هیچ کدام از معصومین نیز با نمره بیست ازدواج نکرده اند. پس سخت گیری نکنیم و ملاک اصلی را ایمان بدانیم و ایمان داشتن کسی را هم از روی انجام به اعمال صالح و رساله عملیه تشخیص بدهیم.

از نظر بنده فرهنگ فقط اسلام است. ما به اسلام فرهنگ می گوییم و هر سنتی در مقابل اسلام و در تعارض با آن باید حذف شود. سنت های غیر رقیب نیز اگر در عرض اسلام مطرح می شوند باید با مبانی اساسی اسلام سنجیده شوند تا تکلیفشان مشخص شود. نمونه بارز آن در سرزمین مقدس ایران سنت نوروز است که به خاطر مخالفت نداشتن با اسلام و البته در بر داشتن سنت های نیکوی اخلاقی مثل صله رحم مورد تایید اسلام قرار گرفته است.

روز قدس یک سنت و یک فرهنگ است ؛ اما سنتی است که از دل اسلام و لب و حقیقت آن استخراج شده است. ما مبدا فرهنگ و مخزن سبک زندگی را فقط اسلام می دانیم و هیچ فرهنگ و سبک زندگی دیگری را مقابل و در کنار اسلام نمی پذیریم. تمام فرهنگ هایی که مورد سوال شماست باید با اسلام سنجیده شوند. یا نمونه اش در اسلام هست و پذیرفته می شود و یا خطاست و باید کنار گذاشته شوند.

به نظر شما بعد از ظهور موعود این سنت های محلی و رقص ها و سبک زندگی های شرقی و غربی چه نسبتی با حکومت مهوی و اسلام ناب خواهند داشت؟

------------------------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم

سبک زندگی (یک کودک و یک خانواده کتاب خوان)

سلام برشما

بچه ها کتاب خوانی را از پدر و مادر می آموزند.

هم پدر و هم مادر!

هر دو باید کتابخوان باشند.

اگر یکی ساز مخالف بزند بچه با فرهنگ غلطش انس میگیرد. هر کدام که باشد! چه مادرش و یا پدرش.

تلویزیون و موسیقی اگر از اول صبح روشن شوند دیگر جایی برای سکوت کتابخوانی نمی ماند!

فرهنگ دستوری و یک شبه نیس.

فرهنگ یک حرکت همیشگی و مستمر است!


باور ندارید!

ملاحظه کنید:


یک کودک و یک خانواده کتاب خوان



فتنه آینده برای اهالی نهم دی است (4) قرآن عامل بصیرت

8- بصیرت را باید از مخزن و منبع بصیرت جست و جو کرد.

ما بیچاره ها گاه بصیرت را در غبیت و تهمت جست و جو میکنیم و نه در کلام خداوند و کلام اهالی تقوا

باید بیشتر قرآن بخوانیم چرا که قرآن عامل بصیرت و مخزن نور است.

با بصیرت قرآن و با نور هدایتش کسی راه را گم نمیکند.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

علامه جوادی آملی:

قرآن براي اهل ايمان مظهر اسم «نافع» از اسماي الهي

و براي اهل كفر و نفاق مظهر اسم «ضارّ» است

و از باب تشبيه معقول به محسوس مانند خورشيدي است كه براي صاحبان چشم سالم، عامل بصيرت و براي كساني كه چشمي بيمار دارند، مايه افزايش رنجوري است.

گروهي بر اثر ايمان خالص و عمل صالح از قرآن بهره مي‏برند

و عدّه‏اي بر اثر كفر آشكار يا مستور، از آن جز خسارت نصيبي ندارند.

تفسیر تسنیم ج 2 ص 249


فتنه آینده برای اهالی نهم دی است (3) هم بصیرت هم عمل

7- بعضی ها بفهم هستند اما بازوی شمشیر زدن ندارند.

بعضی ها هم عمل گرا هستند و دست و دلشان به کتاب و جلسه نمیرود.

اما ابراهیم خلیل هم اهل بصیرت بود و هم اهل عمل به آنچه فهمید.

--------------------------------------------------------------------------------

علامه جوادی آملی:

يكي از ويژگيهاي حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) كه در قرآن كريم مقدم بر مصطفابودن آن حضرت ذكر شده، قدرتمندي و بصيرت او در راه حق است؛

﴿واذكر عبادنا إبراهيم واسحق ويعقوب أولي‌الأيدي والأبصار٭ إنّا أخلصناهم بخالصة ذكري الدار٭ وإنّهم عندنا لمن المصطفين الأخيار﴾؛

ديگران نه دستي دارند و نه ديده‌اي؛

زيرا آنكه با چشمش حق (ملكوت) را نبيند و با دستش باطل مانند بتها را نشكند، از گروه ﴿أولي الأيدي والأبصار﴾ نيست.

آل‌ ابراهيم، هم دين حق را خوب مي‌فهميدند

و هم به فهميده‌ها خوب عمل مي‌كردند.

عرفان امام خمینی،عرفان آخرالزمان(67) كار براى خدا

اگر اين راه را براى خدا مى‏رويد، اگر اين طريق را براى خدا طى مى‏كنيد، افسرده نباشيد از اينكه به شما اعتنا نمى‏شود؛

خداوند به شما عنايت دارد.

كوشش كنيد كه راه براى خدا باشد،

كوشش كنيد كه چشمتان را از مخلوق، از ما سواى خدا ببنديد.

توجه‏تان به اين نباشد كه اگر خدمتى براى خدا مى‏كنيد، ديگران پيش شما بيايند تواضع كنند.

شما جوانهايى هستيد كه در طول اين مدت زحمت كشيديد؛ براى خدا رنج برديد؛ براى خدا عمل كرديد. حالا يك راه طولانى را براى خدا طى كرديد و آمديد اينجا با ما صحبت كنيد، درد دل كنيد.

كارى كه براى خداست خدا توجه مى‏كند و اگر براى خدا نباشد، همه عالم هم توجه كنند، چيزى نيست.

صحيفه امام    ج‏9    28    كار براى خدا .....  ص : 28

تاثیرگذارترین جمله امام خمینی در زندگی طلبگی من

 و بدانيد كه اختلاف، اختلاف سر اسلام نيست.

اختلاف سر «من» است،

من اسلام را بايد تقويت كنم،

اسلامى كه من تقويت كنم قبول دارم،

(اما) اسلامى كه رفيق من تقويت كند نه ، او را من قبول ندارم.

اين در باطن ذات آدم‏ هست

و لو نگويد؛

نمى‏ گويد البته

اما

در باطن ذات انسان اين مسأله هست؛

مگر

خداى تبارك و تعالى توفيق بدهد به انسان كه خودش را مُهذَّب كند.


صحيفه امام    ج‏18    19    نگرانى از اختلاف روحانيت و خروج از زى طلبگى .....  ص : 18


خاطره‏ ی امام خمینی از شهيد مدرس‏


خاطره‏ ی امام خمینی از شهيد مدرس‏:


عمده، فعاليت خود شماهاست.
مرحوم مدرس، خدا رحمتش كند- مردى بود كه ملك الشعرا گفته بود از زمان مغول تا حالا مثل مدرس كسى نيامده- مى‏گفت كه بزنيد كه بروند از شما شكايت كنند؛ نه بخوريد و برويد شكايت كنيد!
من رفتم پيشش- خدا رحمتش كند- اخوى ما  نوشته بود به من كه يك نفرى است اينجا رئيس غله است. آن وقت يك رئيس غله زمان رضا شاه بود. به من نوشت كه برويد به آقاى مدرس بگوييد كه اين مرد آدم فاسدى است. دو تا سگ دارد يكى‏اش را اسمش را «سيد» گذاشته، يكى‏اش را «شيخ»! شما برويد [بگوييد] كه اين را از اينجا بيرونش كنند.
من  رفتم به ايشان گفتم.
گفت بكُشيدش!
گفتم آخر چطور بكشيم؟
گفت من مى‏نويسم بكشيدش.
گفتم آخر شما اينجا مأمور هستيد، شما اينجا هستيد، آنها آنجا نمى‏توانند.
گفت چطور شد كه وقتى قافله‏ها از گلپايگان مى‏آيند عبور كنند و بروند ... مى‏خواهند عبور كنند مى‏فرستيد لختشان مى‏كنند، حالا نمى‏توانيد بكشيد يك كسى را؟!

صحيفه امام    ج‏8    139    خاطره‏اى از شهيد مدرس .....  ص 138

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

خاطره حضرت امام را برای فهم بهتر دوستان شرح مزجی (داخل متن) میدهم. کلیه عبارات داخل هلال از بنده است:

عمده، فعاليت خود شماهاست.
مرحوم مدرس، خدا رحمتش كند- مردى بود كه ملك الشعرا گفته بود از زمان مغول تا حالا مثل مدرس كسى نيامده- می‏گفت كه (در برخورد با اجانب فاسد وطن فروش بروید انها را با گلوله یا کتکی مفصل)بزنيد كه (ان اجانب)بروند از شما شكايت كنند(و شما دست پیش داشته باشید و در نتیجه در دادگاه هم حرف خودتان را بزنید)؛ نه (اینکه از موضع ضعف کتک)بخوريد و (در نتیجه شما بعد از کتک خوردن)برويد شكايت كنيد!
من رفتم پيشش (یعنی پیش مرحوم مدرس که )- خدا رحمتش كند- اخوى ما  (یعنی برادر مرحوم امام آقای پسندیده) نوشته بود به من كه يك نفرى است اينجا ( یعنی در خمین) (که) رئيس غله است. آن وقت (در هر شهری) يك رئيس غله زمان رضا شاه بود. ( برادرم ) به من نوشت كه برويد به آقاى مدرس بگوييد كه اين مرد آدم فاسدى است. دو تا سگ دارد يكى‏اش را اسمش را «سيد» گذاشته، يكى‏اش را «شيخ»! شما برويد (بگوييد) كه اين (آدم فاسد) را از اينجا بيرونش كنند.
من  رفتم به ايشان گفتم. (یعنی به اقای مدرس پیغام برادرم را گفتم)
گفت بكُشيدش!
گفتم آخر چطور بكشيم؟
گفت من می نويسم بكشيدش. (یعنی من فتوا میدهم به صورت مکتوب و فقط شما به دستور من عمل کنید)
گفتم آخر شما اينجا مأمور هستيد، شما اينجا هستيد، آنها آنجا نمى‏توانند. (یعنی در خمین قدرت چنین کاری را ندارند)
گفت: چطور شد كه وقتى قافله‏ها از گلپايگان مى‏آيند عبور كنند و بروند ... مى‏خواهند عبور كنند ، مى‏فرستيد لختشان مى‏كنند، (یعنی شما اگر قصد راه زنی داشته باشید چنان قدرت دارید که قافله ای را در چند صد کیلومتری سرقت کنید) حالا نمى‏توانيد بكشيد يك كسى را؟! (یعنی در اعدام یک فرد فاسد و مهدور الدم و انجام دستور اسلام این قدر ناتوان هستید؟)

امام خمینی و گاندی

راهى كه ما رفته‏ايم همان است كه گاندى و بزرگان هند رفتند،

و بالاخره دست جنايات اجانب را از كشور كوتاه كردند.


صحيفه امام    ج‏5    491    گفتگو با هيأت نمايندگى دولت هند

سبک زندگی (3) ما باید غرب را با نخریدن تحریم بکنیم

بسم الله الرحمن الرحیم

سبک زندگی (3) ما باید غرب را با نخریدن تحریم بکنیم

شعار ما ميتوانيم سه دهه است که بر سر زبان های ایرانیان رایج شده است. در ابعاد زیادی ایرانیان خود را باور کردند و روی پای خود ایستادند اما تحولات چند ماه گذشته نشان داد که جامعه ما مریض است و این مریضی مربوط به سبک زندگی ماست.

حقیقت این است که تمام ایرانیان به این باور نرسیده اند که باید مستقل باشند و اگر زندگی خوب و سعادت مندی برای خود و کودکان خود میخواهند باید در تمام امور به خودشان اتکا کنند.

داستان دلار و تحریم های فلج کننده ی! غرب بر علیه ایران نشان داد که اخر این مثنوی کجاست. ما باید خودمان را برای روزی اماده کنیم که قطره ای از نفت ما فروخته نشود و هیچ کالایی به مملکت ما وارد نگردد. اخر داستان همین نقطه است. تحریم زمانی اثر دارد که ما برای تهیه کالایی خاص به بیرون از مرزهای کشور نیازمند باشیم.

يك مملكت اگر بخواهد خودش به پاى خودش بايستد، مستقل بشود در همه ابعاد، چاره ندارد جز اين تفكر كه «ما بايد از خارج چيز وارد كنيم» از كله‏اش بيرون كند. مغزش توجه به اين بكند كه ما از خارج نبايد وارد بكنيم. (صحيفه امام    ج‏14    116 )

مدرس و گاندی دو شخصیت سیاسی ضد استکبار دوران ما هستند که انگلستان و کارخانه های آن را تحریم کردند و پارچه پنبه ای و کتان کشور خودشان را به تن کردند. استقلال یک راه بیشتر ندارد. ما باید غرب را تحریم کنیم! ما باید با نخریدن از غرب تحریم های فلج کننده خودمان را اعمال کنیم. و این یعنی تولید کردن هر آنچه که به آن نیاز داریم. کلمه نیاز در فرهنگ و اقتصاد مقاومتی به معنای غربی آن نیست. نیازمندی های واقعی خودمان را تولید کنیم و از صرف هزینه برای نیازهای غیرواقعی صرف نظر کنیم. زندگی مدرس و گاندی را بنگرید منظور مرا خواهید فهمید.

به عنوان نمونه میتوانم به کتاب خواندن و کتاب خریدن اشاره کنم. کتاب را باید خواند اما همیشه نباید خرید. دوست و هم وطن عزیزی در مسکو دارم که تفاوت نمایشگاه کتاب در تهران و مسکو را گوشزد میکرد. او که هر دو نمایشگاه را دیده بود میگفت: اهالی مسکو بیشترین کتاب را در سطح جهان میخوانند اما کتاب را خریداری نمیکنند. در کتابخانه کوچک گاندی فقط سه کتاب بود: قرآن مجید و انجیل وکتاب آیین برهما و گاندی هر روز فقط همین سه کتاب را مطالعه میکرد.

من اعتقادم اين است كه انسان اگر با هر زحمت و مرارتى زندگى كند و زندگيش مال خودش باشد، مستقل باشد در زندگى و نانِ جو خودش را بخورد، آن ارزشش صدها مقابل اين است كه انسان در آپارتمانهاى عظيم بنشيند و دستش پيش ديگران دراز باشد و به ديگران سلام بدهد. اين يك مطلبى است كه هر انسان شرافتمندى [تأييد مى‏كند،] (صحيفه امام    ج‏14    437)   

غرب خودش را به ما باورانده است. باید باور کنیم که استقلال فقط با باور کردن خودمان و مصرف کردن کالای بی کیفیت خودمان! به دست می آید.

شما چنانچه باورتان آمده باشد كه نمى‏توانيد صنعت درست بكنيد و نمى‏توانيد صنايع بزرگ و كوچك را و چيزهايى كه احتياج به غرب بوده است خودتان آنها را درست بكنيد، تا اين باور هست، نمى‏توانيد كه انجام بدهيد. اول بايد خودتان را درست كنيد؛ اول بايد باورتان بيايد كه ما هم انسانيم، ما هم قدرت تفكر داريم، ما هم قدرت صنعت داريم. اين قدرت در همه افراد بشر بقوه هست. اگر اين باور براى شما پيدا شد [موفق خواهيد بود] (صحيفه امام    ج‏14    307)   

اگر مستقل باشیم کسی در دنیا به خودش جرات نمیدهد که ما را تهدید به تحریم بکند.