پیشنهاد میکنم :

سری پست های "جوش کاری" را به ترتیب مطالعه کنید

چرا که به روشن شدن مطلب کمک فراوان میکند

-------------------------------------------------------------------------

سلام علیکم

خیلی درست و به جا فرمودید اما به نظر من خیلی سخته ادم بخواد با کسی زندگی کنه که شبیه خودش نباشه (چه از نظر ایمانی.اعتقادی و .....)گاهی اوقات این تفاوت ها در بعضی موارد است که می شود تحمل کرد اما گاهی در مورد مسائل اصلی و .... نمیشود تحمل نمود یه مثال برایتان می اورم فردی را میشناسم نماز و روزه و سایر واجبات را انجام میدهد ولی به رساله عملیه اعتقادی نداره و اهل ریش تراشیدن با تیغ و اهل نوارهای اون طرف اب حالا به نظر شما این مورد چگونه توجیه میشه ؟مگر شما نفرمودید با انسان مومن میشود تا انطرف دنیا رفت ولی به نظر من چگونه میتوان به ایمان این فرد اعتماد کرد ؟و چگونه میتوان با او همراه شد در حالی که بنده مقید به رساله و تمامی اعمال وارد شده در ان هستم یا همینطور موسیقی و ... چیزها ایا میتوان او را نهی از منکر کرد چگونه ؟به نظر شما خیلی سخت نیست؟ با تشکر از شما

------------------------------------------------------------------------------------------

سلام برشما

جواب سوال شما کمی مفصل است. اما اگر حوصله داشته باشید لذت آن را خواهید چشید. کل جواب سوال شما ترجمه متن آخرین حدیث از کتاب علل الشرایع است که به دست مرحوم ذهنی ترجمه شده است و در باب نوادر ذکر شده و از حیث محتوا واقعا نادر و کم یاب است. ان شاالله که تحمل شنیدن و خواندن این دریای علم را داشته باشید:

 حديث (81) :

پدرم رحمة اللَّه عليه، از سعد بن عبد اللَّه، از محمّد بن احمد، از احمد بن محمّد سيّارى از محمّد بن عبد اللَّه بن مهران كوفى از حنّان بن سدير از پدرش، از ابو اسحاق ليثى نقل كرده كه وى گفت: محضر مبارك حضرت ابو جعفر محمّد بن على الباقر عليهما السّلام عرض كردم:

اى فرزند رسول خدا بفرماييد آيا مؤمنى كه مستبصر است وقتى صاحب معرفت شد و كمال يافت مرتكب زنا مى ‏شود.؟

حضرت فرمودند: خير.
عرض كردم: آيا لواط مى ‏كند؟
فرمودند: خير.
عرض كردم: دزدى مى ‏نمايد؟
فرمودند: خير.
عرض كردم: شرب خمر مى ‏كند؟
فرمودند: خير.
عرض كردم: آيا كبيره‏اى از اين كبائر يا فاحشه‏اى از فواحش را انجام مى ‏دهد؟
فرمودند: خير.
عرض كردم: گناهى مى ‏كند؟
فرمودند: آرى، او مؤمن گناهكارى است كه ملمّ مى ‏باشد.
عرض كردم: معناى ملمّ چيست؟
فرمودند: الملمّ بالذنب يعنى كسى كه گناهى مى ‏كند ولى ملازم با آن نبوده و اصرار بر آن نمى ‏ورزد.

راوى مى ‏گويد: عرض كردم: سبحان اللَّه! خيلى جاى تعجب است كه مؤمن زنا و لواط و سرقت نمى‏ كند و شراب نياشاميده و كبيره‏اى از كبائر را مرتكب نشده و فاحشه‏اى از فواحش را انجام نمى ‏دهد!!

حضرت فرمودند: از كار خدا نبايد تعجب نمود، حق تعالى آنچه را كه بخواهد انجام مى ‏دهد و از فعلش سؤال نمى ‏شود ولى بندگان مورد سؤال و بازخواست قرار مى ‏گيرند، پس از چه تعجّب كردى اى ابراهيم؟ سؤال كن و خوددارى نكن و شرم و حيا ننما،  اين علم را متكبّر و كسى كه از سؤال حياء مى ‏كند فرا نمى ‏گيرد.

عرض كردم: اى فرزند رسول خدا، از شيعيان شما كسانى را سراغ دارم كه شرب خمر نموده، راه را بر مردم مى ‏بندند و راهها را مخوف و خطرناك مى ‏كنند، مرتكب زنا و لواط شده، ربا مى خورند مبادرت به فواحش مى ‏كنند، در خواندن نماز و گرفتن روزه و دادن زكات سستى از خود نشان مى ‏دهند، قطع رحم مى ‏نمايند و كبائر و معاصى كبيره را اتيان مى ‏كنند، پس توجيه آن چيست و چرا مؤمنى كه شيعه شما است فاعل اين قبايح مى ‏باشد؟

حضرت فرمودند: اى ابراهيم، آيا در سينه‏ات غير از اين سؤال، سؤال ديگرى خلجان نمى ‏كند؟
عرض كردم: چرا اى فرزند رسول خدا، سؤال بزرگتر از اين! حضرت فرمودند: آن سؤال چيست؟
عرض كردم: اى فرزند رسول خدا آن سؤال اين است كه: از دشمنان و كسانى كه نصب عداوت و بغض شما را مى ‏كنند كسانى را يافته ‏ام كه نماز زياد خوانده و بسيار روزه گرفته، زكات اموالش را داده، حج و عمره نموده، بر جهاد راغب و حريص بوده، افعال نيك و كردار پسنديده داشته صله رحم نموده، حقوق برادران دينى را اداء كرده، در مالش با ديگران رعايت مواسات را كرده، از شرب خمر دورى نموده، مرتكب زنا و لواط و ساير فواحش نمى‏ گردد، منشأ آن چيست و چطور مى ‏توان اين را توجيه كرد؟
پس برايم اين راز را گفته و برهان و بيّنه‏اش را بيان نماييد، به خدا سوگند فكرم را به خود مشغول كرده و خواب شب از من ربوده است.

راوى مى ‏گويد: حضرت باقر عليه السّلام تبسّم نموده و سپس فرمودند:

اى ابراهيم، بيانى كه مشكلت را حل كند و سؤالت را جواب داده باشم برايت ايراد خواهم نمود و علمى نهان از خزائن علم خدا را اظهار خواهم كرد، بگو چگونه اعتقاد اين دو گروه (شيعيان عاصى و دشمنان مؤدّب به آداب) را يافته ‏اى؟

عرض كردم: محبّين و شيعيان شما كه فاعل افعال ياد شده مى ‏باشند كسانى هستند كه اگر بين مشرق و مغرب را از طلا و نقره پر كنند و به آنها دهند كه دست از دوستى و ولايت شما برداشته و به سراغ غير شما روند هرگز اين كار را نمى ‏كنند و اگر در راه دوستى شما با شمشير بينى ‏هاى ايشان را ببرند و نيز در اين راه كشته شوند از اين راه برنگشته و دست از آن بر نمى ‏دارند. و ناصبى را با آنچه از اوصاف كه بر ايشان نقل كردم اين طور ديده‏ ام كه اگر بين مشرق و مغرب را از طلا و نقره پر كنند و به آنها دهند تا از محبّت طواغيت دست كشيده و ولايت و دوستى شما را پيدا كنند امكان ندارد و در راه محبّت طواغيت و ستمگران اگر با شمشير بينى آنها را ببرند و يا كشته شوند حاضر نيستند از آن دست بردارند و اگر منقبتى از مناقب و فضيلتى از فضايل شما را بشنوند بد حال شده و از آن مشمئز گرديده و رنگشان تغيير كرده و آثار كراهت در صورتشان ديده مى‏شود و اين به خاطر داشتن بغض شما و محبت ظالمان مى ‏باشد.

راوى مى ‏گويد: امام باقر عليه السّلام تبسّم كرده و فرمودند: اى ابراهيم اينجا است كه ناصبى‏ هاى عامل به اعمال ياد شده هلاك مى ‏شوند و پيوسته در آتش فروزان دوزخ معذّبند و از چشمه‏ هاى آب گرم جهنم آب مى ‏نوشند و به خاطر همين است كه خداى عزّ و جلّ مى ‏فرمايد:
ما توجه به اعمال فاسد بى ‏خلوص و بى ‏حقيقت آنها نموده و تمام را باطل و نابود مى‏ گردانيم اى ابراهيم، آيا مى ‏دانى سبب و سرّ آنچه گفتى چيست؟
عرض كردم: اى فرزند رسول خدا برايم بيان كنيد و برهانش را شرح دهيد.
حضرت فرمودند: اى ابراهيم خداوند تبارك و تعالى عالم و قديم بوده و اشياء را از هيچ آفريده و كسانى كه معتقدند خداوند اشياء را از چيزى آفريده به او كفر ورزيده ‏اند زيرا آن چيزى كه اشياء را از آن آفريده بايد قديم و با حق تعالى از ازل بوده باشد در حالى كه اين طور نيست.
بلكه حق تعالى اشياء را از هيچ آفريده، يكى از مخلوقات حق زمين است كه آن را طيّب و پاك آفريد و سپس آن را شكافت و از درونش آب زلال و صاف و شيرين را بيرون آورد و بر آن ولايت ما اهل بيت را عرضه كرد، آب آن را پذيرفت سپس حق تعالى آن را هفت روز بر روى زمين جارى ساخت تا تمام آن را فرا گرفت، بعد آب را برد و پس از آن مقدارى از گل روى زمين را برداشت و آن را گل ائمه عليهم السلام قرار داد و بعد گل ولاى ته‏نشين شده آن گل را برداشت و از آن شيعيان ما را آفريد و اگر گل شما را اى ابراهيم به حال خود مى ‏گذاشت همان طورى كه گل ما را به حال خود گذاشت البته شما و ما يك چيز مى ‏شديم.
عرض كردم: اى فرزند رسول خدا: با گل ما مگر خداوند چه كرد؟
حضرت فرمودند: خداوند متعال بعد از آن زمين شور و ناپاك و متعفّنى را آفريد، آن را شكافت و آبى بد مزه و شور از آن بيرون آورد سپس ولايت ما را بر آن عرضه‏ داشت، و آن نپذيرفت، آن آب را بر زمين براى هفت روز جارى ساخت تا تمام آن را فرا گرفت، سپس آب را برد و پس از آن مقدارى از گل روى آن زمين را برداشت و از آن طاغيان و پيشوايانشان را آفريد، بعد با ته‏نشين گل شما آن را ممزوج كرد و اگر گل آنها را به حال خود مى ‏گذاشت و با گل شما ممزوج نمى ‏كرد شهادتين اصلا به زبان جارى نمى ‏كردند، نماز نمى ‏خواندند، روزه نمى ‏گرفتند، زكات نمى ‏دادند، حجّ بجا نمى ‏آوردند، و امانت را به صاحبش رد نمى ‏نمودند و در صورت اصلا شباهتى به شما نداشتند و هيچ چيز گرانتر و سخت‏تر بر مؤمن از اين نيست كه دشمنش را بصورت خود ببيند.
عرض كردم: اى فرزند رسول خدا با اين دو گل چه شد؟
فرمود: اين دو را با آب اوّل (آب شيرين و گوارا) و دوّم (آب شور بدمزه و متعفّن) با هم ممزوج كردند بعد آن گل را ماليد مثل ماليدن پوست پس از آن يك مشت از آن را برداشت و فرمود اين به طرف بهشت باشد و باكى نيست، بعد مشتى ديگر برداشت و فرمود: اين به طرف آتش و دوزخ باشد و باكى ندارم، پس از آن آن دو را مخلوط نمود پس از سنخ مؤمن واقع شد و طينت آن را بر سنخ كافر بود و نيز از سنخ كافر واقع شد و طينت آن بر سنخ مؤمن بود، پس آنچه از شيعيان ما مى ‏بينى از قبيل: زنا، لواط، ترك نماز، ترك روزه، ترك حجّ، ترك جهاد، خيانت يا كبيره‏اى از كبائر بدان كه ناشى است از طينت و عنصر ناصب كه با طينت مؤمن ممزوج گرديده و طينت ناصبى مقتضى اكتساب مآثم و فواحش و كبائر مى ‏باشد.
و آنچه از ناصبى مشاهده مى ‏كنى از قبيل:
مواظبت بر نماز، روزه، زكات، حجّ، جهاد و ابواب خير ناشى از طينت مؤمن است كه با طينت ناصبى ممزوج شده و طينت مؤمن مقتضى اكتساب حسنات و بكار گرفتن اسباب خير و اجتناب از مآثم مى ‏باشد.
بارى وقتى اين اعمال بر حق تبارك و تعالى عرضه شد فرمود:
من عادل بوده، جور و ستم نمى ‏كنم، منصف هستم ظلم را روا نمى ‏دارم، حاكم بوده در حكم خود جور نكرده و از صواب ميل به خطاء ننموده و از حق و واقع دور نمى‏ شوم، اعمال زشت را كه مؤمن را مرتكب شده ملحق به سنخ ناصب و طينتش كنيد و اعمال حسنه و پسنديده را كه ناصبى كسب نموده به سنخ مؤمن و طينت وى ملح سازيد. تمام اين افعال را به اصل خود برگردانيد، من خداوندى هستم كه معبودى غير از او نيست، آگاه به آشكار و نهان هستم، من بر دلهاى بندگانم مطّلع هستم، جور و ظلم نكرده، احدى را ملزم به فعلى نكرده، مگر به آنچه قبل از آفرينشش از او سراغ دارم.
سپس حضرت امام باقر عليه السّلام فرمودند:
اى ابراهيم اين آيه را بخوان.
عرض كردم: اى فرزند رسول خدا كدام آيه را؟
فرمود: قالَ مَعاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلَّا مَنْ وَجَدْنا مَتاعَنا عِنْدَهُ إِنَّا إِذاً لَظالِمُونَ يعنى: يوسف گفت: پناه به خدا كه ما در شرع خويش جز آنكه متاع خود را نزد او يافته‏ ايم ديگرى را بگيريم كه اگر چنين كنيم بسيار مردم ستمكارى هستيم.
اين فرموده حق تعالى در ظاهر همان معنايى را دارد كه از آن مى ‏فهميد و به خدا سوگند در باطن عينا همان است، اى ابراهيم قرآن ظاهر و باطن، محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ دارد سپس فرمود:
اى ابراهيم، به من بگو خورشيد وقتى طالع مى ‏شود و شعاع نورش در شهرها و بلاد ظاهر مى ‏گردد آيا اين شعاع از قرص آفتاب جدا است يا متّصل به آن مى ‏باشد؟
عرض كردم: در حال طلوع و بروزش جدا از آن مى ‏باشد.
حضرت فرمود: آيا وقتى غروب مى ‏كند و از انظار مخفى مى ‏گردد مگر نه اين است كه شعاع متّصل به قرص نمى ‏باشد تا به آن عود و بازگشت كند؟
عرض كردم: آرى.
فرمود: هر چيزى به نسخ و اصل خودش باز مى ‏گردد، لذا وقتى قيامت بپا شود خداوند عزّ و جلّ نسخ ناصب و طينت او را با وزر و بال هايش از من مى ‏كند و تمام را به ناصب ملحق مى ‏سازد.
و نسخ مؤمن و طينت او را با ابواب خير و اجتهادش از ناصب مى ‏كند و تمام را به مؤمن ملحق مى سازد حال تو در اينجا ظلم و ستم مى ‏بينى؟
عرض كردم: خير اى فرزند رسول خدا.
حضرت فرمودند: به خدا سوگند اين حكمى است كه فاصل بين حقّ و باطل و قاطع و حتمى بوده و حكمى است عادلانه و آشكار، او از آنچه انجام مى دهد سؤال نشده ولى بندگان سؤال مى ‏شوند.
اى ابراهيم اين حكم به حقّ و صواب از ناحيه پروردگارت بوده و تو از شكّ‏كنندگان در آن مباش اين حكم از سلطانى عظيم و بزرگ مى ‏باشد.
عرض كردم: اى فرزند رسول خدا، حكم ملك عظيم و سلطان بزرگ چيست؟
فرمود: حكم اللَّه و حكم انبيائش و قصّه خضر و موسى زمانى كه موسى خواست با آن حضرت همراه باشد لذا خضر به آن حضرت گفت:
إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً  وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى‏ ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً (گفت تو هرگز نمى ‏توانى كه با من صبر پيشه كنى و چگونه صبر توانى كرد بر چيزى كه اصلا از آن آگهى نيافته ‏اى).
اى ابراهيم بفهم و تعقّل كن، موسى بر خضر انكار كرد و افعال او را شنيع و منكر دانست تا اين كه خضر به او گفت: اى موسى از پيش خود اين افعال را انجام نداده بلكه به دستور حق تعالى بوده است.
اى ابراهيم، چه كسى است اين، قرآن مى ‏گويد و كتاب خدا از حق عزّ و جلّ اخبار مى ‏كند، كسى كه يك حرف از قرآن را ردّ كند كافر و مشرك است و بر خداى عزّ و جلّ ردّ كرده است.
ليثى مى ‏گويد: من آيات را در حالى كه چهل سال مى‏ خواندم معناى آنها را نفهميده بودم مگر آن روز، عرض كردم: اى فرزند رسول خدا چقدر عجيب و شگفت انگيز است!! آيا اعمال حسنه و كردار نيك دشمنان را مى ‏گيرند و به شيعيان شما مى ‏دهند و در مقابل اعمال زشت دوستان شما را اخذ كرده و بر مبغضين شما رد مى ‏كنند؟
حضرت فرمودند: آرى، خدايى كه معبودى غير از او نيست، شكافنده حبّه و آفريننده انسان و ايجادكننده زمين و آسمان است هرگز خبر نمى ‏دهد مگر آنكه خبرش راست و حقّ بوده و من نيز به تو خبر نمى دهم مگر آنكه راست باشد، خدا ظلم و به بندگانش نمى ‏كند، او ظلّام نسبت به عباد نيست و آنچه به تو خبر دادم در قرآن تمامش مى ‏باشد.
عرض كردم: اين اخبار عينا در قرآن مى ‏باشد؟
فرمود: بلى. در بيش از سى مورد از قرآن مى ‏باشد، آيا دوست دارى بر تو آياتش را قرائت كنم؟
عرض كردم: بلى اى فرزند رسول خدا.
حضرت فرمود: خداوند متعال مى‏فرمايد:
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطاياكُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلِينَ ...
(و كافران به اهل ايمان گفتند: شما طريقه ما را پيروى كنيد «اگر به خطا رفتيد» بار خطاهاى شما را ما به دوش مى ‏گيريم در صورتى كه آنها دروغ مى‏گويند و هرگز بار گناهانشان را به دوش نگيرند.)

آيا زيادتر براى بگويم؟

عرض كردم: آرى. اى فرزند رسول خدا.

حضرت فرمودند: لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ كامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ الخ (تا آنكه آنان در نتيجه انكار روز قيامت بار سنگينى گناه خود را با بار گناه كسانى كه از جهل گمراهشان كردند به دوش نهند، عاقلان آگاه باشيد كه آن بار وزر و گناه بسيار بد عاقبت است).

آيا دوست دارى زيادتر برايت بگويم؟

عرض كردم: آرى. اى فرزند رسول خدا.
حضرت فرمودند: فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً.
(پس خدا گناهان آنها را بدل به ثواب گرداند كه خداوند در حق بندگان بسيار مهربان است).
مقصود اين است كه خداوند اعمال زشت شيعيان ما را به حسنات و افعال پسنديده تبديل فرموده و اعمال حسنه دشمنانمان را به سيّئات و كردارهاى زشت مبدّل مى ‏نمايد و قسم به جلال حق اين را از عدل و انصاف بارى تعالى بوده و براى قضاء و حكم الهى ردّى نبوده و او سميع و عليم است.
سپس امام عليه السّلام فرمودند:

آيا از قرآن برايت راجع به امر مزاج و دو طينت مؤمن و مخالف شاهد نياورم؟

عرض كردم: چرا اى فرزند رسول خدا.
حضرت فرمودند:
اى ابراهيم بخوان: الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ الخ.
(آنان كه از گناهان بزرگ و اعمال زشت دورى مى‏كنند مگر آنكه لممى «يعنى گناه صغيره» از آنها سر زند كه مغفرت پروردگار بسيار وسيع است و خدا به حال شما بندگان آگاه‏تر است زيرا او شما را از خاك زمين آفريده.) يعنى از زمين طيب و پاك و از زمين متعفّن و ناپاك.
فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى‏ (و خودستايى نكنيد او كه آفريننده است به حال هر كه متّقى است داناتر مى ‏باشد).
خدا مى ‏فرمايد: هيچ يك از شما به كثرت نماز و روزه‏اش افتخار نكند و زياد زكات دادن و حجّ بجا آوردنش را منظور ندارد زيرا خداى متعال به پرهيزكاران از شما داناتر است و اين گونه خودستايى ‏ها از لمم محسوب مى‏ شود كه مربوط به مزاج است.

آيا زيادتر برايت بگويم؟

عرض كردم: آرى اى فرزند رسول خدا.
حضرت فرمودند:
يعنى چنانچه شما را در اوّل بيافريد ديگر بار بسويش باز آييد.
ائمه و پيشوايان جور مقصود هستند نه پيشوايان حقّ و عادل وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ (و گمان مى ‏كردند كه به راست هدايت يافته‏ اند)

اي ابا اسحاق اين مطلب و معانى را درياب به خدا سوگند اينها از احاديث گرانبها و شريفه و باطن اسرار ما و از گنجهاى نهانى خزائن ما مى ‏باشد، برگرد و احدى را بر اسرار ما مطّلع مكن مگر مؤمنى كه مستبصر باشد تو اگر به اسرار ما اذعان و اعتقاد پيدا كردى آن را در خود و مال و اهل و فرزندت بيازما.

------------------------------------------------------------------------------------------

خواننده گرامی! لطفا سوالات و نکات مبهمی که در ذهن مبارکتان ایجاد شده است را در بخش نظرات مطرح کنید تا بحث به شکل کامل تری ادامه پیدا کند. از همکاری شما متشکرم